ناترازی محیط‌ زیست چگونه به وجود آمد؟

شمارش معکوس برای ایران؛ تهدید ناترازی در کمین است/ راهبرد کلیدی برای عبور از بحران زیست محیطی

کدخبر: ۶۷۳۹۵۰
اقتصادنیوز: ناترازی در نهایت سبب می‌شود که ساختار سیاست‌گذاری ایران به سمتی حرکت کند که تنش‌هایی در جامعه اتفاق بیفتد. این تنش‌ها ممکن است، سیاست‌گذاری را به سمت یکسری راه‌حل‌های طبیعی ببرد که در ابتدا نتیجه بدهد اما هزینه آن در نهایت بسیار زیاد است.
شمارش معکوس برای ایران؛ تهدید ناترازی در کمین است/ راهبرد کلیدی برای عبور از بحران زیست محیطی

به گزارش اقتصادنیوز، مسعود نیلی در دسته‌بندی مسائل خطیر کشور به سه مسئله اصلی اشاره کرده است. مسائل خطیر کشور از نظر او مسائلی هستند که از همه حیاتی‌تر به نظر می‌رسند و «آینده سرزمینی» و «پایداری جامعه» را تهدید می‌کنند و در نتیجه نظام حکمرانی باید سریع‌تر به این مسائل توجه داشته باشد چون ادامه حیات کشور به نوع مواجهه با این سه مسئله وابسته است. از نظر دکتر نیلی این سه مسئله عبارت‌اند از «ناترازی‌های مالی و زیست‌محیطی»، «وضعیت خطیر روابط خارجی» و «شکاف‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی بین‌نسلی و درون‌نسلی». در این میان بحران منابع آب، فرسایش خاک و آلودگی هوا که زیست‌بوم کشور را دچار تهدید و تخریب کرده، یکی از خطیرترین مسائل کشور است. فعالان محیط زیست با درک خطرات ناترازی در محیط زیست، به بحران آب و بهره‌برداری غیرمسئولانه از منابع حیاتی اشاره می‌کنند؛ اینکه ایران ظرفیت چنین بهره‌برداری از منابع به‌خصوص آب و منابع طبیعی را ندارد. در این گزارش به برداشت‌های اشتباه و باورهای زیان‌بار درباره محیط زیست می‌پردازیم و در گفت‌وگو با محمد وصال این پرسش را مطرح می‌کنیم که ناترازی محیط زیست چه بلایی سر جامعه و سرزمینمان می‌آورد؟

وقتی به ابرچالش آب و محیط‌ زیست می‌پردازیم در واقع نگران موجودیت سرزمین هستیم که عوامل متعددی از جمله بی‌توجهی به حفظ این منابع بر آن تاثیر دارد. چرا که پایداری جامعه علاوه بر ملاحظات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به مسائل پایه و منابع طبیعی وابستگی بسیار دارد. برای برون‌رفت از بحران ابرچالش‌ها از جمله ناترازی آب و محیط زیست باید دست به اصلاحات راهبردی و رویکردی زد. درک این وضعیت نیازمند طرح درست مسئله از سوی گروه‌های مرجع است که به قول دکتر نیلی در خلأ ساختار حزبی ایران اکنون مسئولیت مهمی بر عهده دارند. علاوه بر ناترازی در آب، انرژی نیز یکی از بحران‌های سیاست‌گذار در ایران است که به دلیل مصرف زیاد علاوه بر ایجاد ناترازی سبب آلودگی گسترده در محیط‌ زیست و منابع طبیعی کشور شده است. پیشتر ایرج حشمتی، معاون محیط‌ زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست گفته که «از سال 1397 استمرار ناترازی انرژی باعث شد که با درخواست وزارت نفت سوخت دوم استفاده شود و این مسئله کشور را با موضوعات بسیار مهم و جدی مواجه کرده است. آلودگی هوا مسئله جدی کشور است که در شش‌ ماه اول سال درگیر مسئله گردوغبار هستیم و ذرات معلق کوچک‌تر از 10 میکرون علت اصلی آلودگی هستند و در شش‌ ماه دوم نیز وارونگی دما باعث می‌شود تا با انباشت آلاینده‌ها مواجه شویم و افرادی که بیماری تنفسی و قلبی و ریه دارند، در معرض جدی مخاطرات این مسئله قرار می‌گیرند».

به گزارش تجارت فردا، بنا به شواهد موجود در چند دهه اخیر، ایران با چالش جدی کمبود آب مواجه است. ناترازی آب و انرژی این توقع را در ذهن کنگشران و برخی از قانون‌گذاران خردگرا در ایران ایجاد کرده که باید در چشم‌انداز سیاست‌گذاری در توسعه ایران تجدیدنظر شود و به نوعی ظرفیت‌های سرزمینی از جمله محدودیت منابع آب و تبعات مصرف انرژی و سرمایه‌گذاری در این زمینه جدی گرفته شود.

بنا به توضیحی که در یک مقاله علمی در سایت پژوهشکده راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده است: ناترازی آب به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن، تقاضای آب از منابع قابل دسترس بیشتر باشد، یا منابع آب به‌طور ناپایدار و غیرمتعادل استفاده شوند. ایران به دلیل شرایط جغرافیایی و اقلیمی، یکی از کشورهایی است که با چالش‌های جدی ناترازی آب مواجه است.

اثر فعالیت بر طبیعت

محمد وصال، استادیار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف معتقد است؛ ناترازی محیط‌ زیست وقتی حاصل می‌شود که فعالیت‌های ما آثاری داشته باشد که فراتر از توان محیط‌ زیست برای هضم و پردازش آن آثار باشد. اگر بخواهیم چند مثال برای فهم بهتر ناترازی محیط‌ زیست بزنیم باید به منابع آب‌های زیرزمینی و منابع آب‌های سطحی اشاره کنیم. منابع آبی در نگاه اول شاید نامحدود به نظر بیایند و این تصور به وجود بیاید که می‌توان نامحدود از آنها برداشت کرد، ولی بعد متوجه نرخ بازیابی و تجدید آنها می‌شویم که از بارش و نفوذ آب در خاک اتفاق می‌افتد. اگر ما بیشتر از نرخ بازیابی و تجدید آب از منابع زیرزمینی برداشت کنیم، کم‌کم تراز آب پایین می‌رود و آن محدوده‌ای که آب ذخیره می‌شده، ممکن است کاملاً از آب تخلیه شود. وقتی این محدوده تخلیه می‌شود، یکسری فرآیندهای طبیعی مثل فشرده شدن لایه‌های خاک و سنگ اتفاق می‌افتد که نتیجه آن این است که دیگر ذخیره‌گاهی برای آب وجود ندارد. در نتیجه آن منبع آب‌ زیرزمینی برای همیشه و به‌طور کامل از دست می‌رود. در واقع به این وضعیت ناترازی می‌گویند. ناترازی که برداشت بیشتر از ورود به مخزن است و در نتیجه به نابودی مخزن می‌انجامد.

این وضعیت در مورد خاک نیز صدق می‌کند. وقتی خاک حاصلخیزی وجود دارد که می‌توان در آن کشت کرد، وقتی کشت شدید باشد و در طول سال دو یا سه بار، زمین زیر کشت برود، آرام‌آرام املاح و مواد معدنی خاک از بین می‌رود و اگر آبیاری به شکل نامناسب انجام شود و شیب‌بندی مناسبی صورت نگرفته باشد، بنابراین خاک شسته می‌شود و آن منبع خاک به عنوان یک منبع طبیعی از بین می‌رود. در مورد آلودگی‌ها نیز می‌توان همین موضوع را مطرح کرد. محیط طبیعی ما ظرفیتی برای پردازش آلودگی دارد. انواع میکروب‌ها و آنزیم‌هایی که در محیط طبیعی هستند، آلودگی‌ها را جذب یا تجزیه می‌کنند. ولی وقتی ورودی آلودگی از یک حدی افزایش پیدا کند، دیگر آنزیم‌ها و میکروب‌های طبیعی توانایی پردازش کامل و هضم آلودگی را ندارند و مثلاً پهنه‌های آبی مثل دریاچه‌ها و رودخانه‌ها و حتی دریاها آلوده می‌شوند. در مورد هوا نیز همین مسئله صدق می‌کند. چرخه طبیعی هوا نمی‌تواند حجم آلودگی تولیدشده را پردازش کند. در این شرایط می‌گوییم ناترازی اتفاق افتاده است. در واقع به این ترتیب است که مصرف ما از آن منبع طبیعی یا آثاری که فعالیت‌های ما روی منبع طبیعی دارد، از یک حدی گذشته و در نتیجه آثار آن ماندگار شده و چهره طبیعت به مرور عوض می‌شود.

ناترازی چگونه به وجود می‌آید؟

ناترازی ناشی از فعالیت‌های غیرمسئولانه و ناپایدار ماست. وقتی احساس کنیم که این منابع نامحدود است و هرچقدر بخواهیم می‌توانیم از آن استفاده کنیم، یا آن هماهنگی جمعی شکل نمی‌گیرد که ما از آن منابع به شکل پایدار استفاده کنیم، ناترازی ایجاد می‌شود. برای فهم بهتر اینجا هم لازم است چند مثال مطرح شود؛ تاکید زیادی در کشور ما وجود دارد که بتوانیم محصولات کشاورزی را در کشور تولید کنیم و در انواع آنها خودکفا باشیم. این خودکفایی در نگاه اول امنیت غذایی می‌آورد و امر مطلوبی است. وقتی یکسری سیاست‌ها برای حمایت از کشاورزی برای رسیدن به هدف نهایی خودکفایی اتخاذ می‌شود، نتیجه آن دامن زدن به ناترازی است.

سیاستی مثل خرید تضمینی از این موارد است که وقتی یک محصول هرچند با کیفیت پایین تولید شده باشد، باید با یک قیمت مطلوب، خریداری شود. ابتدا قیمت را بالا می‌برند که حجم تولید بالا برود و خودکفایی حاصل شود. این باعث می‌شود زمین‌هایی وارد عرصه کشت محصول شوند که مرغوبیت کافی ندارند و از منابعی استفاده می‌شود که باعث لطمه زدن بیش از حد به محیط‌ زیست و طبیعت می‌شود. مثلاً فرض کنید در شیب‌های تند کشت گندم اتفاق بیفتد و با حفر چاه‌های بیشتر سعی شود در محصول سودآور سرمایه‌گذاری صورت بگیرد تا در نهایت از آن قیمت تضمینی بتوان بهره‌برداری کرد. سیاست دیگر که اینجا وجود دارد، پایین بودن قیمت حامل‌های انرژی از جمله برق و گازوئیل برای بخش کشاورزی است. نتیجه مستقیم این سیاست این است که هزینه برداشت از منابع آب زیرزمینی را بسیار ناچیز می‌کند. در حالی که برای انتقال آب از عمق مثلاً صد متر زمین باید انرژی زیادی مصرف شود و اگر قیمت انرژی واقعی باشد برای کشاورز به‌صرفه نیست که آب را از ژرفای زمین به سطح بیاورد. بنابراین کشاورز تشویق می‌شود که عملاً از منابع آب‌های زیرزمینی حتی در دشت‌هایی که سطح آب پایین است و باید چاه بسیار عمیق حفر کرد، برداشت کند. اینجا یک مسئله بسیار جدی وجود دارد که حق مالکیت منابع طبیعی به این راحتی قابل تخصیص به افراد نیست.

در واقع آن نظام سنتی که وجود داشته و به آن نظام مشاع مالکیت گفته می‌شد، با وجود یک کدخدا یا یک خوان منابع یک منطقه به صورت هماهنگ و متوازن استفاده می‌شده، آن نظام به هم ریخته و نظام مالیکت فردی جایگزین شده است. در حالی که نظام مالکیت فردی در منابع طبیعی، تعریف آسانی ندارد. فرض کنید بخواهید حق‌آبه مشخصی برای افراد در نظر بگیرید. برای آنکه بتوانید آن حق‌آبه را تضمین کنید، باید مراقبت کنید که کسی از حق‌آبه اضافه برداشت نداشته باشد. این کار ساده‌ای نیست. پس ایجاد و تعریف حق مالکیت فردی کار آسانی نیست. در این میان دو اتفاق دیگر افتاده است. یکی رشد تکنولوژی و پیشرفت در این حوزه است، مثلاً پمپ‌هایی که آب را به راحتی بیرون می‌آورند. یا لوله‌گذاری که کارایی برداشت آب را افزایش می‌دهد. پمپ‌های برقی و گازوئیلی به مراتب از پمپ‌های دستی کارایی بیشتری دارند. از طرف دیگر جمعیت افزایش پیدا کرده و تقاضا برای تولید محصولات کشاورزی زیاد شده است.

همه اینها باعث می‌شود که ناترازی اتفاق بیفتد. سیاست‌های دولت نیز مزید بر علت شده و به این ناترازی دامن زده است. نتیجه مستقیم این شکل پیشروی این است که این ناترازی به حدی می‌رسد که عملاً باعث از بین رفتن آن منبع طبیعی می‌شود. در خیلی از منابع طبیعی دیگر آب سطحی وجود ندارد و کشاورزی صرفاً از آب زیرزمینی و با استفاده از چاه و پمپاژ آب انجام می‌شود. وقتی سطح آب سالانه چندده ‌سانتی‌متر و گاهی بیشتر افت می‌کند، بعد از چند دهه این آب دیگر در سطحی غیرقابل دسترس قرار گرفته است و مخزن تحت فشار سنگ‌های بالاتر از بین می‌رود، آن زمان دیگر آبی برای کشاورزی وجود ندارد که برای کشاورزی آبی مورد استفاده باشد. این می‌تواند، چشم‌انداز سرزمین را با مخاطره مواجه کند. به این معنا که مناطق وسیعی از کشور ممکن است از سکنه خالی شود و کسی نتواند آنجا زندگی کند. نتیجه آن نیز افزایش مهاجرت است؛ یعنی افراد بخواهند از بخش اقتصادی به بخش دیگر بروند که احتمالاً برای آنها و جامعه هزینه‌زا خواهد شد و مدیریت مهاجرت یا تغییر از یک بخش به بخش دیگر، کار راحتی نیست و شاید سخت‌تر از مدیریت ناترازی فعلی باشد و در نهایت بهتر است از بروز فاجعه بزرگ‌تر جلوگیری کرد.

بی‌توجهی به اثر فعالیت در طبیعت

بشر مدت زیادی توجهی به اثرات فعالیت‌های خود بر محیط‌ زیست و منابع طبیعی نداشت. شاید وفور منابع طبیعی آن زمان طوری بود که اثرات این فعالیت اهمیتی نداشت. بعد از زمانی متوجه شد که نوع فعالیت‌هایش دارد محیط پیرامون را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. مسئله‌ای تحت عنوان توسعه پایدار مطرح شد. توسعه‌ای که ما بتوانیم به مدت طولانی و یا شاید تا ابد از مواهب آن بهره‌مند شویم. این‌طور نیست که الان چیزی را به جیب بزنیم و منفعتی ببریم و چند سال بعد آتشی افروخته شود که کسی نتواند آن را خاموش کند. مفهوم توسعه پایدار در ایران کمتر مورد توجه بوده و همیشه محیط‌ زیست در مقابل توسعه دیده شده است. طبیعتاً اگر کسی می‌گوید که ما باید از جنگل‌ها حفاظت کنیم، انگار مخالف این است که افراد، محلی‌ها، اقتصاد منطقه و سایر ذی‌نفعان بتوانند از جنگل بهره‌مند شوند. در حالی که مفاهیم توسعه پایدار این مسائل را حل کرده است.

توسعه پایدار ما را به جایی رسانده که بتوانیم به شکل مسالمت‌آمیز و پایدار با محیط اطراف زندگی کنیم. در واقع مسئله اصلی این است که ما ناترازی را طوری مدیریت کنیم که بتوانیم مانع وخیم‌تر شدن وضعیت شویم. اگر بخواهیم سیاست‌هایی را که باعث ایجاد ناترازی می‌شوند برشماریم، باید گفت سیاست‌هایی از جنس تحمیل فشار بیش از حد به یک منطقه در یک زمینه به‌خصوص می‌تواند باعث بروز ناترازی شود. مثلاً وقتی منطقه‌ای آب کافی ندارد اما سیاست‌گذاری طوری است که باید آنجا کشاورزی توسعه پیدا کند، یا صنایعی آنجا جایابی و جانمایی شود که خیلی آب‌بر است؛ این نوع کارها باعث تشویق ناترازی می‌شود. ایجاد دسترسی به مناطق مختلف مانند راه‌سازی، یکی دیگر از مشکلات در این زمینه است. وقتی در ایجاد راه‌های ارتباطی زیاده‌روی شود، اتفاقی که می‌افتد این است که دسترسی به مناطق بکر و دور‌افتاده در طبیعت نیز راحت‌تر می‌شود. بنابراین شاهد زمین‌خواری و مسائل دیگر از جمله چرای بی‌رویه و مواردی از این دست می‌شود. روش‌های سنتی‌تری وجود داشت که مراتع در اختیار ایلات و عشایر بود و از این مرتع به جای دیگری کوچ می‌کردند. این ایل می‌خواسته برای سالیان متمادی از این مرتع یا از این منبع طبیعی مثل جنگل استفاده کند. این سیاست‌ها و شیوه استفاده‌ای که داشتند با حالتی که غیرمسئولانه برداشت می‌شود، تفاوت بسیار دارد. سیاست‌های توسعه‌ای مانند توسعه راه‌ها و شبکه‌های برق و گاز تا دورترین نقاط، خود از مشکلاتی است که در زمینه اثر توسعه بر ناترازی وجود دارد.

این نوع کارها ظاهر جذابی دارند که خطوط ارتباطی برق و گاز در تمام نقاط کشور کشیده شده است اما در بطن این کارها تبعات بسیار زیادی پنهان است که در نهایت به تشدید ناترازی منجر می‌شود. خیلی وقت‌ها کشیدن یک جاده باعث می‌شود چوب‌بری در جنگل فعالیت آسان‌تری برای فرد باشد. کامیون و ماشین‌آلات سنگین برای بهره‌برداری و حمل‌ونقل چوب راحت‌تر تردد می‌کنند. نمونه دیگری که می‌توان مثال زد برقی شدن چاه‌هاست که خیلی راحت‌تر توانست منابع آب را تخلیه کند. ممکن است بتوان گفت قطع برقی که در تابستان در بسیاری از شهرها اتفاق افتاد، نامطلوب بود و کشاورزان و مردم عادی و صنعت‌کاران از این مسئله ناراحت بودند اما می‌توان آن را این‌گونه دید که تنفسی برای منابع آبی ایجاد ‌کرد. چاهی که بیست و چهار ساعت کار می‌کرد، با قطعی چندساعته برق، فعالیتش بعد از مدت‌ها متوقف شد. نتیجه این شد که تخصیص آب کمتری به کشاورزان داده شد و منبع طبیعی به‌طور ناخواسته نفس کشید. این سیاستی نبود که دولت به آن علاقه‌مند باشد اما ناترازی در یک حوزه به کمک حوزه دیگری آمد. ناترازی انرژی به کمک آب آمد و به نوعی باعث تخفیف ناترازی آب‌های زیرزمینی شد. از طرف دیگر سیاست برقی کردن چاه‌ها یا سیاست تعرفه‌ای کردن برق کشاورزان با هدف حمایت از روستاییان و کشاورزی، سیاست‌های مخرب و ایجاد‌کننده ناترازی هستند.

بحث آلودگی هوا نیز ناشی از سیاست‌های حمایتی دولت است. اینکه قیمت بنزین پایین است و یارانه به آن تعلق می‌گیرد به مصرف بیشتر و در نتیجه آلودگی هوای بیشتر منجر شده است. حمل‌ونقل از کلیدی‌ترین بخش‌های اقتصاد است. نتیجه مستقیم آن این است که هزینه مصرف بنزین و گازوئیل و سایر حامل‌های انرژی خیلی پایین است. در نتیجه مصرف این سوخت‌های ارزان بیشتر شده و در نهایت باعث آلودگی بیشتر و تولید گازهای گلخانه‌ای نیز از طرف ایران شده است که در پدیده گرمایش زمین به صورت کلی در دنیا اثرگذار است. توسعه در ایران به قولی توسعه پرکربنی است. جایگاه ایران در آلوده کردن جو به اندازه جایگاه اقتصاد ایران در عرصه جهانی نیست. اگر سیاست‌های محیط‌ زیستی و مصرف انرژی در ایران تغییر نکند و روندهای مدیریت منابع اصلاح نشود ما در عرصه بین‌المللی نیز دچار بحران می‌شویم. ایران از نظر تولید و انتشار کربن در رتبه نهم دنیا قرار دارد. برخی مطالعات داخلی نشان می‌دهد اگر از نظر سرانه انتشار کربن، ارزیابی صورت بگیرد، رتبه ایران متاسفانه در وضعیتی نامناسب‌تر قرار می‌گیرد. برخی آمارها حتی رتبه چهارم در جهان را برای ایران در نظر می‌گیرند. برای نمونه مقاله‌ای توضیح داده که اگر ارزیابی به ازای هر دلار تولید ناخالص داخلی محاسبه شود، ایران به رتبه اول انتشار کربن در دنیا صعود می‌کند.

یک سیاست صنعتی دیگر نیز این مسئله را تشدید می‌کند و آن هم حمایت از صنایع خودرو داخلی و سایر صنایع است که ممکن است در این زمینه نقش داشته باشند. آن سیاست حمایتی با این شعار که می‌خواهد اشتغال ایجاد کند یا اشتغال را حفظ کند، به ناترازی آلودگی هوا در کلانشهرها دامن می‌زند. تولید خودروهای بی‌کیفیت با مصرف بالا در کنار سیاست قیمت پایین بنزین، شرایط را برای آلودگی غیرقابل تحمل در شهرهای بزرگ فراهم می‌کند. این سیاست‌ها در واقع در ظاهر برای توسعه هستند. در بهترین حالت، این سیاست‌ها یک توسعه غیرپایدار را رقم می‌زنند که قابل کنترل نیست. این ناترازی در محیط طبیعی به نوعی شرایط را سخت می‌کند چرا که عملاً رفاهی برای افراد ایجاد نمی‌کند و خودرویی که قرار بود رفاهی برای مردم ایجاد کند نیز ایجاد نمی‌کند. دلیل این وضعیت ناهنجار به این خاطر است که توسعه به شکل نامتوازن به وجود آمده است.

این وضعیت گاهی ناشی از فهم غلط ما از محرومیت و توسعه است. راه‌حل مقابله با محرومیت و نابرابری این نیست که با انواع مداخلات قیمتی سعی کنیم از محرومان و فقرا دست‌گیری کنیم. آنجا بحث پرداخت‌های انتقالی خیلی می‌تواند مهم باشد؛ اینکه شما بتوانید با یکسری سازوکار، افرادی را شناسایی کنید و به آنها منابع مالی تخصیص دهید. منابع مالی که از سایر بخش‌های اقتصاد و از افرادی که توانمندتر هستند، تامین شده و به افراد دیگری که توان کمتری دارند، داده می‌شود. این نوعی سیاست حمایتی برای رفع نابرابری و مقابله با محرومیت است. کنار این وضعیت می‌توان سیاست توسعه را نیز در نظر داشت. حتی روش‌هایی نیز به صورت تلفیقی وجود دارد. در سیاست توسعه‌ای تمرکز بر روی ایجاد توانایی ارزش افزوده است. یعنی بتوان در افراد و جوامعی که ظرفیت ایجاد درآمد ندارند، ظرفیت‌سازی کرد. به آنها اجازه داد و دایره انتخاب آنها را بازتر کرد که بتوانند بیایند و ارزش افزوده خلق کنند.

این ارزش افزوده لزوماً به معنی آن ارزش افزوده‌ای نیست که در GDP حساب می‌شود. باید توجه کرد معیارهایی مثل GDP محدودیت خود را دارند و گاهی معاملاتی که ارزش خوبی هم دارند در این معیار به حساب نمی‌آیند. منظور از ارزش افزوده آن رفاهی است که برای افراد مهم است و برای آن ارزش قائل هستند و از آن لذت می‌برند. بنابراین اینجا نیز سیاست‌های توسعه‌ای باید خلق فرصت و خلق ظرفیت کند. این ظرفیت باید با نگاه به منابع و دسترسی‌هایی که برای این افراد وجود دارد، ایجاد شود. مثلاً فرض کنید کسی به خاطر ضعف در مهارت‌ها فقیر شده باشد. راه‌حل برای این فرد این است که به او مهارت‌آموزی شود. کس دیگری ممکن است به خاطر نبود دسترسی به منابع مالی محروم مانده باشد. بنابراین راه‌حل برای این افراد متفاوت است و طراحی و پیچیدگی خاص خود را دارد. اینکه ما به صورت کلی بگوییم کشاورزان فقیر هستند و باید قیمت برق یا آب برای آنها پایین باشد و کود مجانی بگیرند، سیاست غلطی است. یک کشاورز داریم ممکن 10 هکتار زمین داشته و چند برابر یک کاسب و کارمند در سال درآمد داشته باشد. چرا باید این فرد یک یارانه در این حد دریافت کند. نکته این است که اگر بخواهیم کشاورزی را مبنای شناسایی فقر قرار بدهیم کار درستی نیست.

پیامد ناترازی

ناترازی در نهایت سبب می‌شود که ساختار سیاست‌گذاری ایران به سمتی حرکت کند که تنش‌هایی در جامعه اتفاق بیفتد. این تنش‌ها ممکن است، سیاست‌گذاری را به سمت یکسری راه‌حل‌های طبیعی ببرد که در ابتدا نتیجه بدهد اما هزینه آن در نهایت بسیار زیاد است. اگر بخواهیم مثالی بزنیم، در بحث منابع آب طوری پیش رفته‌ایم که برداشت‌های غیرمجاز زیاد شده است و حق‌آبه‌داران قدیمی دیگر نمی‌توانند آب کافی برداشت کنند و این به تعارض آبی بین مناطق مختلف خواهد انجامید. این کار سبب تنش در جوامعی می‌شود که سالیان سال به صورت مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی می‌کردند. از طرف دیگر این تنش‌ها و بعضی از این ناترازی‌ها در ظاهر ممکن است به تعارض منجر نشود. آن فرد نمی‌تواند حق‌آبه‌اش را دریافت کند، بنابراین به سمت حفر چاه می‌رود. اما دوباره بعد از چند سال چاه نیز خشک می‌شود و عملاً نتیجه آن این است که دوباره دعواهای قبلی برقرار می‌شود. منابع خاک کشور نیز دچار همین پیامدهاست. وقتی در منطقه‌ای از کشور به خاطر کشت ناپایدار کیفیت خاک از بین می‌رود، مردم آن منطقه باید دست به اقداماتی بزنند. باید یکسری فعالیت برای گذران امور خود انجام دهند. حتی ممکن است دست به مهاجرت گسترده بزنند. بنابراین این منطقه و مناطق مجاور به دلیل تغییرات جمعیتی، دستخوش حوادث مختلفی می‌شوند که از دل آنها تنش‌های اجتماعی نیز بین مهاجران و بومیان مناطق دیگر اتفاق می‌افتد.

آلودگی آب و خاک نیز ناشی از ناترازی‌ها و تزریق بیش از حد آلاینده به محیط‌های طبیعی اتفاق می‌افتد. اگر فعالان محیط‌ زیست یا کنشگران محلی در شمال ایران ادعا کنند که فعالیت‌های مرتبط با گردشگری ناپایدار در طبیعت شمال کشور باعث آلودگی و تخریب جنگل و منابع طبیعی و محیط‌ زیست شده است، همین به بروز تنش جدی منجر می‌شود. همین اخیراً شاهد انتشار اخباری بودیم که مردم در شمال به گردشگرانی که در پیاده‌رو و مناطق دیگر چادر زده بودند، حمله کرده‌اند. مردم محلی در اسپانیا نیز به‌طور صریح با زیاد شدن گردشگری در اسپانیا مخالفت کرده و بعضاً تصاویری منتشر شد که نشان می‌دهد مردم محلی گردشگران را اذیت می‌کنند. این دست اتفاقات ناشی از سیاست‌گذاری نادرست و به نوعی ناشی از نوعی ناترازی است. در کنار این مشکلات، سیاست‌های ایجادکننده ناترازی از جمله قیمت پایین بنزین و آب و... باید بازنگری شوند.

توسعه فعالیت در حوزه حمل‌ونقل به دلیل قیمت پایین بنزین است. استفاده از پیک موتوری و تاکسی‌های آنلاین و سرویس‌های ارسال غذا و مواد سوپرمارکتی و... همه در ایران در حال زیاد شدن است. شاید بتوان گفت این مدل فعالیت‌ها در ایران به صورت بی‌رویه در حال افزایش است. بخش بزرگی از جامعه دقیقاً به دلیل قیمت پایین بنزین در بخش حمل‌ونقل مشغول شده‌اند. همین مصرف بیش از اندازه سوخت در ایران موجب بروز آلودگی‌های هوا در فصل‌های مختلف سال شده و در نتیجه بخش مهمی از جامعه با بحران سلامت و هوای پاک مواجه هستند. ناترازی ابعاد پیچیده و متفاوتی دارد. قطع برق در فصول گرم و قطع گاز در فصل‌های سرد ناشی از مصرف بالای سوخت و انرژی در ایران بیش از همه به چشم آمده است. اما مصرف بالای انرژی به تولید آلایندگی و در نتیجه افزایش میزان مرگ‌ومیر و سلامت شهروندان منجر شده است.

آمارها نشان می‌دهد که میزان مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا در تهران بین 7 در 10 هزار نفر در سال است. در سراسر ایران چیزی حدود 30 هزار ایرانی در طول سال بر اثر آلودگی هوا ناشی از مصرف بی‌رویه سوخت و البته آلودگی گردوغبار ناشی از توسعه کانون‌های ریزگرد در نتیجه مصرف آب و خشکی دشت‌ها، می‌میرند. اگر سیاست پایین نگه داشتن قیمت بنزین وجود نداشت و ما در این چند دهه قیمت را به شکل متناسبی زیاد کرده بودیم، اینقدر این بخش حمل‌ونقل افزایش پیدا نمی‌کرد. اکنون اصلاح ناترازی هزینه زیادی دارد. هزینه‌های مختلف از جنس جابه‌جایی‌های اجتماعی و اینکه افراد بخواهند از یک شغل به شغل دیگری بروند. تداوم این وضعیت نیز امکان‌پذیر نیست. چرا که وضعیت بد به حدی می‌رسد که دولت مجبور می‌شود اقدامی انجام دهد. آن زمان نیز هزینه‌های اجتماعی بیشتر و بیشتر می‌شود و گریزی از این اتفاق نیست. بنابراین ناترازی و بی‌توجهی به آن شکاف‌هایی را در جامعه و اقتصاد ایجاد می‌کند که عملاً ممکن است زمانی سر باز کند و به یک راه‌حل نهایی برسد.

راه‌حل نه به معنای سیاست‌گذاری بلکه به این معنا که طبیعت خود این مسئله را برای ما حل کند و به نوعی اجبار اقتصاد ایجاد شود و سیاست‌گذاران را وادار به گرفتن تصمیماتی کند که در نهایت آخرین راه‌حل هستند و اساساً اینها تصمیمات مطلوبی نیستند و هزینه بسیار زیادی برای جامعه دارند. اما اگر دولت و نهادهای تصمیم‌گیر از قبل برنامه‌ریزی برای اصلاح ناترازی‌ها صورت داده باشند، نتیجه آن کم‌هزینه‌تر و مطلوب‌تر است و مجبور نیستیم تن به رخدادهایی اجباری دهیم. برای اینکه بتوانیم ناترازی در ایران در ابعاد مختلف محیط‌ زیست را مدیریت کنیم، نیازمند نوعی از سیاست‌گذاری هستیم که در وهله اول هزینه-فرصت را برای اقتصاد ایران به رسمیت بشناسند. در مرحله دیگر، ساختار سیاست‌های حمایتی و تصوری که از مداخله دولت در بخش‌های دیگر داریم باید اصلاح شود. دولت در همه چیز دخالت می‌کند، از ورود خوراک دام تا تولید کنسرو ماهی و توزیع کود بین کشاورزان تا خرید تضمینی چغندر قند! باید سیاست‌های غلط با توجه به اهمیت امنیت غذایی اصلاح شوند. محدودیت‌های سرزمین در تصمیمات سیاست‌گذاران باید لحاظ شود و دولت باید در خیلی از سیاست‌های قیمتی و دخالت‌های بالادستی بازنگری کند.

این سیاست‌ها باید تغییر کند تا ناترازی محیط‌ زیست در ایران بهبود یابد و به خسارت‌های بزرگ‌تر منتهی نشود. بحث مهم دیگر این است که جوامع محلی باید بتوانند در سیاست‌گذاری مشارکت داشته باشند. منابع طبیعی به این دلیل که در سطح سرزمین پخش هستند، باید به شکل کلان به آن نگاه شود. مثلاً یک رودخانه مسافت طولانی را طی می‌کند تا به مقصد برسد. یک سفره آب زیرزمینی حجم وسیعی از درون زمین را اشغال می‌کند. جنگل یک اکوسیستم است و ممکن است در چند استان کشور واقع شده باشد. خیلی از مناطق حفاظت‌شده بین دو استان یا چند استان پراکنده هستند. بنابراین باید با دخالت دادن مردم در مشارکت و حفاظت به سمت بهبود ناترازی در محیط‌ زیست رفت و مردم را از سود و زیان دخالت در طبیعت آگاه کرد. باید ابتدا درک مسئله به وجود بیاید، سپس قواعد و قوانینی که ذیل آن مسئله ایجاد شده اجرایی شود و طرفین باید این قواعد و قوانین را رعایت کنند تا بتوان به حل بحران ناترازی در ابعاد مختلف محیط‌ زیست امیدوار بود.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید