پوتین پشت چراغ قرمز نمیایستد /تحسین یک سرباز بی نام!
به گزارش اقتصادنیوز،در حالی که جنگ اوکراین و روسیه وارد سومین ماه خود شده، اوکراین با حمایت جدی آمریکا و اروپای غربی به مقاومت در مقابل ارتش روسیه ادامه میدهد و مسکو قدرت تخریب و تسخیر خود را روی مناطق مرزی جنوبی و شرقی اوکراین همچون دونباس و ماریوپل متمرکز کرده است.
توماس ال. فریدمن ستوننویس سیاست خارجی روزنامه نیویورکتایمز، برنده ۳ جایزه معتبر روزنامهنگاری پولیتزر و یک جایزه کتاب ملی*، در مقاله اخیر خود با عنوان «یک سرباز بینام، یک سیاستمدار بیشرم و یک رهبر بیروح» نوشت: من امروز به سه نفر فکر میکنم که رفتارشان میتواند در ماهها و احتمالا سالهای آینده تأثیر مهمی بر جهان بگذارد: یک سرباز بینام، یک سیاستمدار بیشرم و یک رهبر بیروح. اولی را تحسین میکنم، دومی را جز تحقیر نشاید و سومی را باید برای همیشه به عنوان جنایتکار جنگی شناخت.
* کتاب «از بیروت تا اورشلیم» اثر توماس ال. فریدمن که در سال ۱۹۸۹ جایزه کتاب ملی برای آثار غیرداستانی و نیز جایزه کورنلیوس رایان را دریافت کرد، روایت روزهایی است که فریدمن به عنوان خبرنگار در بیروت در طول جنگ داخلی لبنان و در اورشلیم تا سال اول انتفاضه شرح می دهد. فریدمن یک پایانبندی 17 صفحهای برای کتاب در مورد پتانسیل حل مسالمت آمیز منازعه اسرائیل و فلسطین نوشت. ادوارد سعید در نقدی از کتاب آن را «روایتی ساده لوحانه، متکبرانه و [مبتنی بر کلیشههای] شرق شناسانه» از درگیری اسرائیل و فلسطین، توصیف کرد.
هزاران سرباز گمنام اوکراینی
فریدمن در ادامه نوشته است: سرباز گمنام هزاران اوکراینی هستند - آنهایی که یونیفورم به تن دارند و آن مردان و زنان غیرنظامی - که از دموکراسی نوپای کشورشان در برابر تلاش سبعانه ولادیمیر پوتین برای محو کردن اوکراین از روی نقشه دفاع می کنند.
چه آنها سربازان آموزش دیده حرفه ای باشند و چه "بابوشکاها" که از تلفن های هوشمند خود برای فراخوانی مختصات تانک های روسی پنهان شده در جنگل پشت مزارع خود استفاده می کنند، تمایل آنها به جنگ ناشناس و مرگ برای حفظ آزادی و فرهنگ اوکراین، رد نهایی ادعای پوتین مبنی بر این است که اوکراین یک کشور "واقعی" نیست، بلکه بخشی جدایی ناپذیر از "تاریخ، فرهنگ و فضای معنوی خود روسیه" است. ما نام آنها را نمیدانیم - نمیتوانم یک ژنرال اوکراینی را نام ببرم، علیرغم تمام موفقیت هایی که تاکنون داشته اند - اما اعمال آنها به پوتین نشان داده است که کشوری که برای آن می جنگند بسیار واقعی است، بسیار متمایز و مایل به دفاع تمامقد از خود است.
اگر رهبران اوکراین تصمیم بگیرند که توافق صلح با روسیه را قطع کنند، ما باید به تقویت آنها در مذاکرات کمک کنیم، اما تا زمانی که آنها بجنگند، ما باید به تسلیح آنها کمک کنیم. زیرا آنها فقط از اوکراین دفاع نمی کنند، بلکه از امکان یک اروپای کامل و آزاد دفاع می کنند - جایی که یک کشور نمی تواند به سادگی کشور دیگری را ببلعد. این نه تنها اروپای بهتر را رقم می زند، بلکه دنیای بهتری را نیز به ارمغان میآورد.
بیشرم و شرمآور، مثل کوین مککارتی
دومین کسی که به او فکر می کنم کوین مک کارتی، رهبر جمهوری خواهان مجلس نمایندگان است - مردی که اکنون می دانیم، شهامت این را نداشت که به مظهر شجاعت زودگذر خود پایبند باشد.
ما مدیون گزارشهای همکارانم در تایمز، جاناتان مارتین و الکساندر برنز هستیم تا بهطور کامل درک کنیم که رفتار مککارتی تا چه اندازه نمایانگر بزدلی در چهار عمل است:
عمل 1: مارتین و برنز از مک کارتی نقل می کنند که به همکاران همحزبی خود . درباره احساسات خود در مورد رئیس جمهور دونالد ترامپ بلافاصله پس از حمله 6 ژانویه 2021 به ساختمان کنگره گفته است: «من با این مرد مشکل داشتم» و اقدامات ترامپ در 6 ژانویه را «تندروانه و کاملاً اشتباه» توصیف کرد. مک کارتی گفت احتمال استیضاح ترامپ وجود داشت، بنابراین او قصد داشت به او توصیه کند که "شما باید استعفا دهید."
عمل 2: پس از انتشار این افشاگریها صبح پنجشنبه گذشته، مک کارتی بیانیهای صادر میکند و اعلام میکند که «گزارش نیویورک تایمز درباره من کاملاً نادرست و اشتباه است».
عمل 3. آن شب، به لطف یک فایل صوتی لو رفته که توسط روزنامه تایمز منتشر شد و در برنامه راشل مدو در شبکه اماسانبیسی پخش شد، تمام دنیا شنیدند که مک کارتی در کنفرانس رهبری جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا در 10 ژانویه گفت که برنامهاش این بود که به ترامپ بگوید «استیضاحاش تصویب خواهد شد و توصیه من این است که استعفا دهید».
عمل 4. مک کارتی - به جای عذرخواهی از رای دهندگان خود و مردم آمریکا به خاطر دروغ گفتن - از ترامپ خواست تا توضیح دهد که چرا باید در حلقه ترامپ بماند. ترامپ با بزرگواری مک کارتی را به خاطر گناه گفتن حقیقت، مورد عفو قرار می دهد.
تهدید مک کارتیسم جدید برای دموکراسی
مربی بسکتبال افسانه ای U.C.L.A. جان وودن، دوست داشت بگوید که "آزمون واقعی شخصیت یک مرد، کاری است که وقتی کسی تماشایش نمی کند انجام میدهد."
اکثر قانونگذاران مایلند که دنیا باور کند که وقتی همه چیز برای آمریکا آماده بود، آنها حقیقت را گفتند و با قانون اساسی در مقابل رئیس جمهوری که سعی در براندازی آن داشت، ایستادند. این چیزی است که مک کارتی به همکاران همحزب خود به طور خصوصی درباره موضعش گفته است.
اما مک کارتی سپس شخصیت واقعی خود را فاش کرد. مک کارتی وقتی متوجه شد که انجام کار درست برای کشور ممکن است به قیمت عدم حمایت ترامپ و رویای او برای رئیس مجلس شدن تمام شود، در مورد گفتن حقیقت، دروغ گفت. و حتی بدتر از آن، وقتی شخصیت بد و دروغگوی مک کارتی افشا شد، به هر حال بسیاری از اعضای حزب از او حمایت کردند.
این «مک کارتیسم جدید» - یا کوین مک کارتیسم - است که در آن یک سیاستمدار می تواند هر چیزی بگوید، حتی در مورد گفتن حقیقت دروغ بگوید و از آن دور شود.
این روند تهدیدی برای دموکراسی آمریکایی است، به همان اندازه که پوتین تهدید است. زیرا اگر چنین رویکرد بیشرمانه و شرمآوری بتواند روح خود را به افراد کافی بفروشد تا رئیس مجلس شود، پس از معاون رئیس جمهور در ردیف دوم مقامات پس از ریاست جمهوری قرار می گیرد.
و این یک تهدید است زیرا هر کاری که مک کارتی و همکارانش انجام دادند تمایز بین سیستم ما و سیستمی که توسط مردی بیروح چون ولادیمیر پوتین رهبری میشود را از بین میبرد، رهبری که او نیز در استفاده از هیچ وسیله ای برای حفظ قدرت، چه از طریق زندان و چه از طریق مسموم کردن منتقدان خود با عامل اعصاب و ضربه به دموکراسیها با اطلاعات نادرست، دریغ نمیکند.
رهبری تحقیرشده مجهز به بمب هستهای
با این حال، پوتین فقط به حفظ قدرت خود وسواس ندارد و آماده است هر هنجاری را برای حفظ آن زیر پا بگذارد. او همچنین به از دست رفتن قدرت، عزت و احترام روسیه - که ناشی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود و نیاز به جبران آن - وسواس دارد.
تصمیم بی پروای او برای حمله به اوکراین به دلیل تمایل به توقف گسترش ناتو و اتحادیه اروپا به مرزهای روسیه بود. اما او میخواست این کار را به گونهای انجام دهد که با غلبه بر این کشور در یک هفته به همه نشان دهد که غرب چقدر ضعیف و متفرقه است و چقدر اوکراین یک کشور واقعی نیست. کلاس در حال برگزاری بود و پوتین قرار بود به غرب درس عبرت بدهد.
اما طرح درسی پوتین به شکل بدی منحرف شده است. پوتین به جای اینکه به غرب - و همه اوکراینیهایی که میخواهند بخشی از غرب باشند - درس عبرت بدهد و تحقیر روسیه را پاک کند، بیشتر خود و کشورش را تحقیر کرده است.
ما باید در اینجا با دقت قدم برداریم - هیچ چیز دهشتناکتر از یک رهبری دوباره تحقیر شده مجهز به سلاحهای هستهای نیست.
پوتین قادر به انجام هر کاری است: وقتی به این نگاه میکنید که چگونه این جنگ، اقتصاد و ارتش روسیه و اوکراین را ویران کرده است، جایگاه پوتین در تاریخ از قبل رزرو شده است: او رهبری است که دو کشور را نابود کرد تا یک چهره خود را نجات دهد. اما او برای حفظ چهرهاش دست به هر کاری میزند.
آنها پشت چراغ قرمز نمیایستد
بنابراین نتیجه نهایی من این است:
چندین سال پیش، زندگینامه عبری آریل شارون با عنوان "او در چراغ قرمز توقف نمیکند" منتشر شد. عنوانی مناسب برای زمانه ما نیز هست. آنچه در مورد وضعیت جهان امروز برای من بسیار آزاردهنده است، تعداد رهبرانی است که آماده اند بی شرمانه، در روز روشن - و با احساس مصونیت مطلق - از چراغ قرمز عبور کنند.
یعنی عبور از دروازه های قانونی و هنجاری که جهان را در طول 70 سال گذشته نسبتاً صلح آمیز نگه داشته است، که در طی آن جنگ قدرت های بزرگی نداشتیم و افراد بیشتری را قادر ساختند که سریعتر از هر دوره تاریخی دیگری از فقر شدید خارج شوند.
دموکراسی در خطرناکترین برهه تاریخ جهان معاصر است
اگر تمام شود این را از دست خواهیم داد. با این حال، برای حفظ آن، لازم است که به همه اوکراینیهای گمنامی که برای آزادی خود میجنگند، کمک کنیم تا موفق شوند. و لازم است مطمئن شویم که تلاش پوتین برای کرامت بخشیدن به خود از طریق درهم شکستن جنبش آزادی اوکراین با شکست مواجه می شود.
با این وجود، اگر همه آن سیاستمداران آمریکایی که فکر میکنند میتوانند از هر چراغ قرمزی برای به دست آوردن یا حفظ قدرت عبور کنند، موفق شوند، هیچ کدام از اینها کافی نیست، آن وقت چه کسی از الگوی ما پیروی خواهد کرد؟
نمی توانم به زمان دیگری در زندگی خود فکر کنم که احساس کنم آینده دموکراسی آمریکا و آینده دموکراسی در سطح جهانی بیشتر مورد تردید و تهدید بوده باشد.
و خودتان را به سخره نگیرید؛ آنها در هم تنیدهشده هستند.
و خودتان را گول نزنید؛ هر دوی آنها هنوز هم میتوانند به هر سویی بروند.