مقصر اصلی در سقوط عمرانخان
به گزارش اقتصادنیوز، با وجود تلاشهای گسترده از سوی عمرانخان، نخستوزیر سابق پاکستان برای حفظ سمت خود، سرانجام شنبه شب مجلس پاکستان او را از کار برکنار و روز گذشته (دوشنبه) نخستوزیر جدید این کشور را تعیین کرد. سید عرفان اشرف، استادیار دانشگاه پیشاور، با انتشار یادداشتی برای پایگاه تحلیلی میدلایست آی با عنوان «عمران خان: سقوط نخست وزیر پوپولیست پاکستان» استدلال کرده عمران خان به جای انگشت اتهام صرف نشان دادن به سوی ارتش، باید دلایل سقوطش را در سیاستهای در پیش گرفته از سوی دولتش جستوجو کند.
واکنش زاکانی به اشتغال دامادش در شهرداری/ همه اش فوتوشاپ است ؛ دروغگویان حیا نمی کنند!
بحران قانون اساسی
روز شنبه، عمران خان، نخست وزیر سابق پاکستان پس از رای عدم اعتماد مجلس، از سمت خود کنار رفت. بحران قانون اساسی پاکستان، که با انحلال دولت و مجلس ملی توسط عمران خان پدیدار شده بود، پس از آن که دادگاه عالی این کشور مجلس را احیا و زمینه را برای رای عدم اعتماد علیه خان مجددا فرراهم کرد، پیچیده تر شد.
در حالی که همه نگاه ها به آنچه در آینده رخ خواهد داد دوخته شده، ما نیاز به بازبینی سیاست مخاصمه جویانه خان داریم تا بفهمیم چگونه او به این نقطه رسیده است.
سیاست پوپولیستی خان، از روابط تیرهاش با ارتش تا ادعای توطئه خارجی علیه دولتش، چالشهای داخلی کشور را در مقیاس جهانی ارتقا داده است. این بازتاب دهنده احساس متورم خود بزرگ پنداری است که در دوران سیاسی پسا حقیقت رواج دارد.
سیاست مانوی
قبل از ورود به سیاست، خان شاید محبوبترین شخصیت پاکستان بود. پس از بازنشستگی از ورزش در اوایل دهه 1990، درگیر فعالیتهای نوعدوستانه شد. بدین ترتیب، کاریزمای او در مقام یک ستاره کریکت و کاپیتان تیم قهرمان جام جهانی در سال 1992 و فعالیتهای پس از آن راه را برای موفقیت در انتخابات سال 2018 باز کرد.
در سیاست، خان اغلب سرسختانه واقعیت های پیچیده سیاست پاکستان را در چارچوبی مانوی (خیر در مقابل شر) تفسیر می کرد. من و یکی از همکارانم در سال 1996 با خان مصاحبه کردیم، سالی که او حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) را راه اندازی کرد. از نگاه من، او که در مهمانخانه ای محلی با خواهر بزرگترش اقامت داشت، مردی از خودراضی به نظر می رسید که در جستجوی هدفی در زندگی پس از بازنشستگی است -مشاهدات من دور از واقعیت نبود. او که برای مصاحبه آماده نبود، به گونه ای به چند سوال من واکنش نشان داد که خواهرش مجبور شد مداخله کند و آمار و اظهارات او را تصحیح کند.
نادیده گرفتن منتقدان
حتی حالا، سالها بعد، وقتی در مجامع عمومی و حضورش در رسانهها به سخنان او گوش میدهم، اغلب منطق سیاسی او را دور از واقعیت میبینم. او زمانی میخواست کشور را از شر مؤسسات مالی غربی خلاص کند و راهحل او افزایش مالیاتها بود -بدون توجه به منتقدانی که میگفتند این کار بدون کنترل مخارج دولت کارساز نخواهد بود.
بنا به گزارش ها، او به جای شنیدن سخنان منتقدان، گفت که کشور فاقد افرادی است که مهارت های لازم برای اجرای دیدگاه او را داشته باشند. خان همچنین وعده می داد که پاکستان را از شر «سیاستمداران شرور و فاسد» خلاص کند -موضعی پوپولیستی که از مصاحبهام در سال 1996 با او به یاد میآورم و بعداً از آن برای تشویق مردم به توقف پرداخت قبوض آب و برق در زمانی که دولت شریف در قدرت بود استفاده کرد.
افزایش بدهیها
با این حال، با وجود عدم تعادل در ساختار سیاسی نظامی-غیرنظامی کشور، صرف مسئول دانستن سیاستمداران در قبال وضعیت نابسامان کشور، تنها بخشی از حقیقت است. قبل از حکومت خان، کل بدهی های پاکستان در حدود 30 تریلیون روپیه (160 میلیارد دلار) بود. اکنون این رقم به حدود 52 تریلیون روپیه رسیده و تورم در حال افزایش است.
کاهش هزینههای نظامی یکی از گزینهها است، اما از آنجایی که نیروهای مسلح و سازمانهای رفاهی آنها تقریباً در همه زمینههای زندگی وارد شدهاند، هیچ دولتی نتوانسته این مشکل را برطرف کند.
سراب پاکستان جدید
خان به رایدهندگان وعده پاکستان «جدید» را داد. او در پی این جاهطلبی، رقبای خود را بدنام کرده، آنها را به دادگاه کشانده و پشت میله های زندان قرار داده است. خبرنگاران مخالف مجبور به سکوت شده و رسانه ها سرکوب شدهاند. کسانی که ثروت خود را در اختیار خان و حزب تحریک انصاف قرار دادند، پاداش گرفتند. همان طور که پاکستان قدیم شروع به فروپاشی کرد، سیمای پاکستان جدید با مداخله فزاینده سازمان های اطلاعاتی در زندگی غیرنظامی مشخص میشود.
قوه قضائیه از خان به دلیل کوتاهی در رسیدگی به موارد نقض حقوق انتقاد کرده است. اما ضربه نهایی به حکومت او پس از درگیری علنی نخست وزیر با ارتش قدرتمند کشور وارد شد.
این بازی پنج ماه پیش از این و زمانی شروع شد که خان تأیید نامزد پیشنهادی ارتش برای ریاست جدید اطلاعات این نهاد را به تأخیر انداخت. اگر چه از طریق پوشش رسانهای گستردهای، خان اظهار داشت که دولت و ارتش او در یک جبهه هستند، اما بزرگی این اختلاف برای همه آشکار بود. در آن زمان مشخص بود که دوران خان به پایان رسیده است.
از دست دادن اعتماد ارتش برای هیچ حاکم سیاسی در پاکستان امری خوش یمن نیست. در طول 75 سال تاریخ این کشور، نه تنها سابقه برکناری غیرنظامیان از قدرت وجود دارد، بلکه یکی از رهبران سیاسی به نام ذوالفقار علی بوتو طی یک دیکتاتوری نظامی به دار آویخته شد.
مقصر اصلی در سقوط عمرانخان
بنابراین، خان به جای اشاره به نقش ارتش، به دو دلیل اصلی، باید خودش را مقصر سقوط خویش بداند. اولاً، پوپولیسم خان از او میخواهد که خود را مهم جلوه دهد و لذا سقوط رهبر یک کشور اسلامی بدون توطئه خارجی اتفاق نمی افتد. ثانیاً، او نمیتوانست بپذیرد که مخالفان سیاسیاش، که برای مدت طولانی تحقیرشان میکرد، بتوانند او را از قدرت برکنار کنند.
اما دادگاه با تشخیص این که تحرکهای خان خلاف قانون اساسی بود، او را مجبور به تن دادن به چرخه سیاسی کرد که منجر به رای عدم اعتمادش شد. با این حال، این حرکت همچنین به این معنا بود که خان، به عنوان چهرهای غیرنظامی، باید بهای خشم سیاسی انباشته شده در طول چهار سال حکومت خود را به تنهایی بپردازد.
که البته این خطر بی اعتبار کردن بیشتر نهادهای سیاسی کشور را به دنبال دارد.
به سوی سیاست دموکراتیک
از زمان پیدایش پاکستان در سال 1947، هیچ نخستوزیر منتخبی دوره پنج ساله ریاست خود را به پایان نرسانده است، و بنابراین برکناری خان تعجب آور نیست. اما طنز ماجرا اینجاست که هر تجربه سیاسی شکست خورده، قدرت نیروهای غیردموکراتیک کشور، به ویژه ارتش را تقویت کرده است.
تا زمانی که احزاب سیاسی پاکستان نتوانند به سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن که به غلبه نیروهای غیردموکراتیک بر سیاست ملی منجر شده و میراث بریتانیا در پاکستان پسااستعماری است، پایان دهند، جایگزینی خان نیز راه حلی برای بحران سیاسی موجود ارائه نمی دهد.