آینده دموکراسی در گرو سرنوشت اوکراین و ترامپ
به گزارش اقتصادنیوز، در هفته های اخیر سیاست داخلی ایالات متحده تحت الشعاع جلسات استماع کمیته بررسی حوادث ششم ژانویه قرار گرفته است. هم زمان با این مسئله جنگ در اوکراین ادامه دارد و به نظر می رسد به رغم پیش بینی ها، متجاوزان روسی در حال پیش روی آرام و مداوم و تحت کنترل در آوردن کامل شرق اوکراین هستند. فرانسیس فوکویاما، نظریه پرداز مشهور در حوزه روابط بین الملل با انتشار یادداشتی در نشریه امریکن پرپس با عنوان «ششم ژانویه و اوکراین» این دو مسئله را در ارتباط با یکدیگر مورد تحلیل خود قرار داده است.
دو واقعه مؤثر بر آینده دموکراسی
در حال حاضر دو تحول بزرگ در حال وقوع است که بر دموکراسی جهانی در آینده تأثیر میگذارد: جلسات استماع کمیته حوادث ششم ژانویه کنگره ایالات متحده و جنگ جاری در اوکراین. این دو در واقع به طور مستقیم به هم مرتبط هستند.
شگفتآور و ناامیدکننده
افشاگریهای اخیر در جلسات کمیته مذکور شگفتانگیز است و این که تا به امروز تأثیر متوسطی بر دیدگاههای عمومی داشته است، بسیار ناامیدکننده است. برای هر کسی با کمترین میزان توجه، کاملاً واضح است که حادثه ششم ژانویه ناشی از اعتراضی خودجوش نبود که به نوعی از کنترل خارج شد.
این واقعه فاجعهبار از ابتدا توسط دونالد ترامپ برنامهریزی شده بود، که بر تئوری کرک پات جان ایستمن تکیه داشت که بر اساس آن معاون رئیسجمهور این قدرت را دارد که فهرست انتخابکنندگانی را که ایالتها به کنگره ارسال میکنند رد کند. به نظر میرسد ایستمن میدانست که نظریهاش از حکم دیوان عالی جان سالم به در نمیبرد و در صورت متهم شدن وی به براندازی انتخابات، به دنبال عفو پیشگیرانه بود. ترامپ فشار زیادی بر پنس وارد کرد تا لیست انتخابکنندگان ایالتی را بازگرداند. وقتی که پنس از این خواسته امتناع کرد، به نظر میرسید ترامپ از اینکه اوباش خشن مستقیماً به دنبال معاون رئیسجمهور باشند -علیرغم تلاش کارکنان و خانوادهاش برای جلوگیری از آنها- راضی به نظر میرسید.
مقامات اطراف ترامپ بارها به رئیسجمهور سابق گفته بودند که در انتخابات شکست خورده است -از جمله دادستان کل منصوب خودش و وزارت دادگستری که مدرک او دال بر تقلب را رد کردند. از آن روز سرنوشتساز، ترامپ تنها بر حجم و شدت ادعاهای خود مبنی بر پیروزی در انتخابات افزوده و تعداد زیادی از پیروان خود را متقاعد کرده که سیستم آمریکا به شدت فاسد است.
اولین بحران قانون اساسی در تاریخ جمهوری
همانطور که مایکل لوتیگ، قاضی فدرال محافظهکار سابق شهادت داد، اگر طرح ترامپ موفق می شد، «اولین بحران قانون اساسی از زمان تأسیس جمهوری» را تشکیل می داد. هیچ سیاستمدار دیگری در تاریخ آمریکا تا این حد گستاخانه به دنبال لغو یک انتخابات مشروع نبوده است. همانطور که لوتیگ نتیجه گرفت، ترامپ و حامیانش یک "خطر آشکار کنونی برای دموکراسی آمریکایی" هستند.
بسیاری از رهبران جریان اصلی جمهوریخواه مانند رهبر اقلیت مجلس نمایندگان، کوین مک کارتی، فهمیدند که ترامپ چه کاری میخواست انجام دهد، و با این حال حول حمایت از روایت انتخاباتی دزدیده شده که میدانند دروغ است، متحد شدهاند. و این حزب امروز سخت کار میکند تا افراد همسو با ترامپ را در ایالتها به قدرت برساند تا حرکت مشابهی را در انتخابات 2024 تسهیل کند. با توجه به عدم محبوبیت بایدن و دموکراتها در حال حاضر، کاملاً قابل تصور است که ترامپ دوباره انتخاب شود.
اوضاع به نفع اوکراین نیست
حالا به اوکراین. در آخرین پست خود در مورد این موضوع، من ابراز اطمینان کردم که اوکراین می تواند نیروهای روسیه را از مناطقی که پس از 24 فوریه در دونباس و در جنوب کشور اشغال کرده بودند، بیرون راند، همانطور که در مناطق اطراف کیف و خارکیف انجام دادند. بدیهی است که این اتفاق نیفتاده است.
روسها یک استراتژی هوشمندانهتر را دنبال کردهاند و نیروهای خود را در یک جبهه کوچک متمرکز و تقریبا آخرین شهرهای باقیمانده استان لوهانسک را تصرف کردهاند. در اینجا، شرایط جغرافیایی مانند شمال به نفع اوکراینیها نیست و نبرد به یک جنگ فرسایشی آهسته و سوزان تبدیل شده است.
شکست در وحدت غربی
کند شدن شتاب پیشرفتهای نظامی اوکراین به طور قابل پیشبینی منجر به شکستگی در وحدت غرب در مقایسه با وحدت بیان شده در هفتههای ابتدایی جنگ شده است -با درخواستهایی برای مذاکره از نیویورکتایمز گرفته تا هنری کیسینجر، فرانسویها، آلمانیها و ایتالیاییها.
با وجود اینکه نوسان از بدبینی اولیه به خوشبینی و بازگشت به بدبینی بیدلیل است، با این حال توصیه سیاسی کنونی این است که اوکراینیها اکنون باید با روسیه به توافق برسند تا از یک جنگ فرسایشی طولانی و خونین جلوگیری کنند.
هر کسی که رفتار روسیه در دو دهه گذشته را دنبال کند، متوجه خواهد شد که حل و فصل کنونی ماجرا باعث میشود روسیه بر یک "درگیری منجمد" دیگر با دستاوردهای ارضی حتی بزرگتر از آنچه پس از سال 2014 به دست آمده است، مدیریت کند -بالاخص که تمایل روسیه به از بین بردن ملیت اوکراینی است. توافق تا زمانی معتبر خواهد بود که تسلیح مجدد روسیه لازم دارد. واگذاری کنترل خط ساحلی جنوب شرقی اوکراین به روسیه به معنای نابودی اقتصاد اوکراین در سالهای آینده خواهد بود و به هیچ وجه یک نتیجه پایدار برای کییف نیست.
بنبست طولانی و مزیت بزرگ اوکراین
این فرض که یک بن بست نظامی طولانی اجتناب ناپذیر است اشتباه است و نباید مبنای سیاست گذاری باشد. روسیه از زمان آغاز حمله خود به دونباس در اوایل ماه می، تنها به دستاوردهای ارضی حاشیه ای دست یافته و در عین حال متحمل خسارات عظیمی شده است. با این حال، اوکراینیها با مشکلی روبهرو هستند: مهمات آنها برای توپخانههای متعلق به دوران شوروی در حال اتمام است، هم به دلیل هزینههای بالا و هم به دلیل کمپین هماهنگ روسیه برای جلوگیری از تامین مجدد از منابع دیگر. حجم زیادی از تسلیحات جدید، از جمله سیستم.های توپخانهای هایمارس ایالات متحده، وعده داده شده است، اما ارسال آن بسیار کند بوده است.
کاستیهای دیگری نیز نزد اوکراینیها وجود دارد: پدافند هوایی روسیه بهتر شده است و در برابر هواپیماهای بدون سرنشین و هواپیماهای اوکراینی مؤثر بوده است، به همین دلیل است که شما در رسانههای اجتماعی مانند اوایل جنگ، حملات زیادی توسط پهپادهای بیرقدار TB2 را مشاهده نمیکنید. این سیستمها و همچنین ناظران رو به جلو مستقر در زمین برای هدفگیری سلاحهای دوربرد حیاتی هستند. اوکراینیها باید سرکوب این پدافند هوایی و باز کردن حریم هوایی بر فراز نیروهای روسیه را هماهنگ کنند، زیرا آنها یاد میگیرند که از سیستمهای توپخانهای که تازه وارد شدهاند استفاده کنند و دوباره آنها تامین کنند.
اوکراین هنوز از نظر روحی و نیروی انسانی مزیت بزرگی دارد که بزرگترین نقطه ضعف روسیه در این مقطع است. بر اساس اطلاعات دفاعی بریتانیا، تلفات جمهوری خلق دونتسک به 55 درصد از کل نیروهای آنها، با بیش از 10000 کشته و زخمی در میان مجربترین جنگجویان آنها رسیده است.
تعدادی از منابع غربی استدلال کردهاند که روسیه در حال اتمام منابع خود است و نمیتواند سرعت عملیات (هر چند آهسته) روزهای اخیر را حفظ کند. به گفته زلنسکی، اوکراینیها نیز تلفات زیادی را متحمل شدهاند. اما آنها توانسته اند نسبت به روسها نسبت بسیار بیشتری از جمعیت خود را بسیج کنند. تا اواخر آگوست ما متوجه خواهیم شد که آیا آنها میتوانند از کیت جدید خود برای بیرون راندن روسها از شهرهای مهم جنوبی مانند خرسون استفاده کنند یا خیر.
ربط بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری به اوکراین
این دو تحول، یعنی افشای نقش ترامپ در تلاش برای براندازی انتخابات 2020 و نتیجه نامشخص جنگ در اوکراین، مرتبط هستند.
جمهوریخواهان هر کاری که میتوانند انجام میدهند تا مقاماتی را بر سر کار آورند که به آنها اجازه دهد در سال 2024 رای مردم را با موفقیت در صورت مخالفت با آنها برگردانند و به دونالد ترامپ اجازه دهند به ریاست جمهوری بازگردد.
فقط تا پایان تابستان
به گفته جان بولتون و دیگران، ترامپ متعهد شده بود در صورت انتخاب برای دور دوم، از ناتو خارج شود. هیچ نشانهای وجود ندارد که حاکی از این باشد که او از بیزاری خود نسبت به اوکراین یا شیفتگی به ولادیمیر پوتین و روسیه کاسته است. برای گرایش افراطی MAGA (دوباره آمریکا را سرفراز سازیم)، اوکراین مسئول گسترش «ایدئولوژی بیدار» (ضد تبعیض نژادی) است و پوتین مدافع ارزشهای مسیحی است.
سادهترین راه برای پیروزی روسیه در جنگ با اوکراین، بازگشت ترامپ و حامیان سرسخت او به قدرت است، چیزی که سران تلویزیون روسیه با خوشحالی آن را پیشبینی میکنند.
با این حال، تا کنون، حمایت دو حزبی نسبتاً گستردهای از اوکراین در کنگره وجود داشته است. اما با هر لایحه کمکهای پی در پی اوکراین، تعداد جمهوریخواهان مخالف افزایش یافته است. با تسلط احتمالی جمهوریخواهان بر مجلس نمایندگان در نوامبر امسال، برخی از سرسختترین مدافعان اوکراین سریر قدرت را از دست خواهند داد و ثبات حمایت ایالات متحده تضعیف خواهد شد.
از این رو زمان مهم است. اوکراینیها باید با شتاب روند تحولات نظامی را به نفع خود برگردانند و ایالات متحده و ناتو باید با فوریت مجدد به کمکهای خود ادامه دهند. این باید قبل از انتخابات پاییز اتفاق بیفتد تا روند بدبینی فزایندهای که حمایت جمهوریخواهان را از بین میبرد، شکسته شود.
من معتقدم که کاملاً امکانپذیر است که اوکراینیها بتوانند روسها را تا اواخر تابستان از آن شهرهای مهم جنوبی بیرون برانند. بدیهی است که این مسئله برای آنها خوب است، اما برای سیاست آمریکا نیز لازم است تا نتیجه سیاست خارجی خود را ببیند.