ادعای روزنامه دولت درباره درآمد کودکان خردسالی که بین ماشینها گدایی می کنند
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه ایران ارگان دولت ابراهیم رئیسی در این باره نوشت:آنها با سر و وضعی آشفته و لباسهایی مندرس از لابهلای خودروها راهی برای عبور باز میکنند تا با تحریک احساسات و عواطف رانندهها، ماهانه میلیونها تومان از راه تکدیگری به جیبشان سراریز شود.
تعجب نکنید. این دقیقاً صحبتهای چالشبرانگیز مدیرکل امور مهاجرین استانداری البرز است. درآمد 40 میلیون تومانی متکدیان خارجی در کرج؛ این کودکان با سوءاستفاده از احساسات و هیجانات مردم، به درآمدزایی بالا برای باندهای تکدیگری اقدام میکنند.
سیروس دهقانشیری آمار تکاندهندهای ارائه میدهد که مثل دو روی سکه، دو برداشت مختلف دارد؛ یکی موجب نگرانی است و دیگر روی، امیدوارمان میکند که اوضاع زیاد بد نیست: بسیاری از کودکانی که در پارکها و خیابانها در استان البرز تکدیگری میکنند، به صورت سازمانیافته اداره میشوند. این کودکان معمولاً بین 15 تا 20 میلیون تومان درآمد دارند. البته آنهایی که حرفهایتر هستند، با شناسایی و رفتن به نقاطی که مردم بیشتر به آنان کمک میکنند، ماهانه تا 40 میلیون تومان هم از راه تکدیگری درآمد دارند. این به آن معناست که این کودکان با سوءاستفاده از احساسات و هیجانات مردم، به درآمدزایی بالا برای باندهای تکدیگری اقدام میکنند.
روی گزنده این ماجرا اینجاست که «برخی از این خانوادهها تا 4 فرزند دارند که همه آنها را فقط برای تکدیگری حرفهای تربیت کردهاند. این خانوادهها به دلیل درآمد بالایی که از این کودکان دارند، حتی حاضر نیستند آنها را به کارهای دیگری با درآمدهای پایینتر، که با ارزشهای اجتماعی همخوانی دارد، بگمارند، زیرا سود سرشاری از این بخش کسب میکنند و حاضر نیستند آن را براحتی از دست دهند.»
بسیاری از افرادی که اقدام به دستفروشی و تکدیگری میکنند، افراد غیربومی هستند و موجب بینظمی جادهای و تصرف فضای عمومی راه میشوند. باید مشخص شود که چه تعداد از آنها ساکن این شهر و چه تعداد از آنان اتباع خارجی یا بومی شهرهای دیگر هستند و خروجی عملیاتی این مهم، منطبق با نگاه کاربردی باشد.
مدیرکل امور مهاجرین استانداری البرز به اخراج 57 خانواده متکدی از استان البرز و دریافت تعهد از 130 خانواده دیگر اشاره دارد: «از آنجا که این خانوادهها به دنبال زیادهخواهی بوده و راضی به حضور در مشاغل دیگر نمیشوند، با تکدیگری که یک ناهنجاری اجتماعی است، علاوه بر کسب ماهانه 30 تا 50 میلیون تومان درآمد، بستر بزهکاری و زشتی شهر را فراهم میکنند، تاکنون 57 خانواده از این اتباع از استان اخراج شده و از 130 خانواده تعهد گرفته شد که دیگر چنین اقداماتی را انجام ندهند. از دیگر اقداماتی که در این بخش انجام شده میتوان به برگزاری دوره آموزشی کمکمعیشتی، کمکتحصیلی و دانشجویی برای اتباع خارجی اشاره کرد. همچنین زنان بیسرپرست و بدسرپرست اتباع نیز مورد حمایت ادارهکل اتباع قرار میگیرند و برای توانمندسازی آنان دورههای آموزشی برگزار میشود.»
دهقانشیری با استناد به آمار میگوید: در حال حاضر حدود 262 هزار نفر اتباع خارجی قانونی که دارای یکی از مدارک هویتی هستند، در استان البرز حضور دارند. اما با توجه به اردوگاهی که برای طرد اتباع غیرمجاز در البرز ایجاد شده است، متوجه شدهایم تعدادی از اتباع از استانهای دیگر بویژه تهران وارد این اردوگاه شدهاند. برآورد ما این است که حدود 100 هزار تبعه غیرمجاز که هیچگونه مجوز حضوری در ایران ندارند، در اینجا ساکن باشند.
او اشاره به این دارد که اتباع 32 کشور تنها در همین استان البرز، ساکن شدهاند که 98 درصد آنها اتباع افغانستانی و بقیه از سایر کشورها هستند. هرچند نسبت به جمعیت قانونی و غیرقانونی اتباعی که در استان البرز حضور دارند، آمار جرم و جنایت عدد قابل توجهی نیست.
طبق آمار فقط کمتر از 15 درصد از جمعیت اتباع در البرز متجاهر و دارای ناهنجاریهای اجتماعی هستند که آمار بسیار پایینی محسوب میشود و عدد قابل توجهی نیست. معمولاً بیشتر جرائمی که اتباع بیگانه انجام میدهند، جرائم سنگین محکومیتدار نیست و جرائم اجتماعی مثل تکدیگری است. به عبارت دیگر 98 درصد کسانی که در این بخش مشمول جرائم اجتماعی میشوند، اتباع خارجی هستند که طبق بررسیهای انجام شده از این تعداد حتی یک دهم درصد هم نیازمند نیستند.
در عبور از کنارگذر پل کلاک به سمت جاده چالوس و شهرهای شمالی، واضح و مشخص مادربزرگی همراه دو نوهاش با وضعیتی رقتبار کنار اثاثیهشان چمباتمه زدهاند و آن سوتر، دخترش با سد کردن راه رانندگان، برای خرید جعبههای دستمال کاغذی التماس میکند. او به بیخانمانی مادر و بچههایش اشاره میکند که صاحبخانه جوابشان کرده و کنج این زیرگذر جا گرفتهاند. واکنش رانندگان مهربان و نوعدوست، قابل پیشبینی است؛ اغلب بدون خرید دستمال کاغذی، مبلغ قابل توجهی کمک میکنند و با حس خوب، مسیرشان را ادامه میدهند که با خدای خود معامله کردهاند.
اما صابر پسر جوانی که چند سال است در گروههای جهادی به نیازمندان کمک میکند و عقیده دارد با دعاهای خیری که همیشه مثل فرشته نگهبان مراقبش است، تا کنون دوبار از مرگ نجات یافته است، از تجربههای متفاوتش در این مسیر میگوید.
او به همین خانواده اشاره میکند که اتفاقاً برای سروسامان دادن به آنها تلاش زیادی کرده است: هوا رو به سرما میرفت که شنیدم مادر و دختری با فرزندانشان، در یک چادر زندگی میکنند و وضعیت اسفناکی دارند. با کمک چند نیکوکار، مسکن آبرومندی با همه لوازم زندگی تهیه شد و آنها سروسامان یافتند. شبی که این خانواده شش نفره در خانه جدید به صبح رساندند، آرامترین خواب عمرم را داشتم. حس کردم بنده خوب خدا هستم و مأموریتم را بدرستی انجام دادهام. اما نتیجه آنچه که تصور میکردم، نبود. این خانواده درآمد زیادی از بساط ترحمبرانگیزشان داشتند و نمیتوانستند آبرومند و سربزیر در گوشهای روزگار بگذرانند. آنها تفکرشان این بود: پول مازاد دیگران مال ماست!