جلیقه زردها و اقتدار دولت دمکراتیک
فرانسه کشوری است که هر از گاهی به میدان شورش بخشی از شهروندانش تبدیل میشود و از این جهت شورش جلیقه زردها امر بیسابقه ای در تاریخ آن کشور به حساب نمیآید.
با این حال، چند مسئله شورش جلیقه زردها را از نمونههای سابق آن متمایز م سازد. جلیقه زردها ازطرف هیچکدام از احزاب سیاسی و سندیکاهای حرفهای بسیج و سازماندهی نشدهاند و در واقع حرکت آنها اصطلاحاً "تودهوار" است. آنچه در این میان جمعیتی پراکنده را به هم متصل و مربوط کرده و عملاً سازمانی به آنها داده است؛ شبکههای اجتماعی مجازی است. به عبارت دیگر، در ماجرای جلیقه زردها منفعتی مشترک جمعی افراد ناشناس و ناپیوسته را از طریق دنیای مجازی به هم پیوند زده و ره به دنیای واقعی و حرکت خیابانی گشوده است.
در عین حال، گفته میشود که جلیقه زردها عمدتاً از اقشاری با نرخ مشارکت پایین در انتخابات هستند. در واقع کسانی که در نظامهای دمکراتیک حزبی در انتخابات شرکت نمیکنند؛ از نقطه نظر سیاسی منفعل تلقی میشوند؛ اما داستان جلیقه زردها نشان میدهد که انفعال آنها ظاهراً از سر بیتفاوتی نسبت به شرایط عینی زندگی خود نیست بلکه ناشی از بی تفاوتی آنها نسبت به سازوکارهای دولتی و یا بیحوصلگی از ورود به بحث و گفتگوهای کشدارِ تخصصی نهادهای تصمیم گیر است. احتمالاً به همین علت است که آنها در موضوعی که به افزایش هزینۀ زندگی و زیست روزانۀ آنها مرتبط بوده است؛ بدون توجه به قید و بندهای مرسومِ در اعتراضهای مدنیِ مسالمت آمیز، فعالانه وارد خیابان شدهاند و از تخریب اموال عمومی و برخورد با پلیس هم ابایی ندارند.
با این حساب، حرکت جلیقه زردها نوعی جنبش تودهوارِ نامتعارف و پیگیرِ دستاوردهای لحظهای و آنی، بدون ورود به چشم اندازهای بلند مدت است و از همین روست که افزایش مالیات بر سوختهای فسیلی را که از نظرگاه حفظ محیط زیست، حرکتی در جهت درست است؛ هدف انتقام خود قرار داده است. بنابراین، از منظری دراز مدت و با نگاهی روشنفکرانه، شورش جلیقه زردها بیشتر به کار بهرهبرداری سیاسی سیاستمدارانی چون ترامپ میآید!
مهمترین وجه شورش جلیقه زردها اما عقبنشینی سریع دولت فرانسه در برابر آنان است. اینکه حدود 100 تا200 هزار نفر در سرتاسر فرانسه با ورود به خیابانها و درگیری با پلیس بتوانند دولت را به عدول از تصمیم خود در جهت کمک به کاهش مصرف سوخت های فسیلی و تقویت سرمایه گذاری در بخش انرژیهای پاک وادار سازند؛ نشانهای از ضعف دولتهای دمکراتیک برای اجرای سیاستهای مورد نظر خود است. در واقع، اگر دیگر اقشار اجتماعی نیز برای به کرسی نشاندن خواستهای خود به همین شیوه عمل کنند و دولتها نیز در مقابل آنها مجبور به عقب نشینی شوند؛ از اقتدار دولتهای دمکراتیک اثری باقی نخواهد ماند.
فقدان اقتدار دولت دمکراتیک اما تبعات خطرناکی در بر دارد چرا که جامعه را به صحنۀ هرج و مرج و از هم گسختگی اقتصادی و اجتماعی تبدیل می کند و در نتیجه زمینه را برای ظهور رهبران اقتدارگرا و گرایش عمومی جامعه به آنها افزایش می دهد!
با این حساب، نوع شورش جلیقه زردها و بخصوص جهتگیری آن را نمیتوان حرکتی به سمت قدرتمند شدن جامعه در مقابل دولت و در مجموع پدیدهای رو به جلو تفسیر کرد و چه بسا که بهرهبردار نهایی آن احزاب و رهبران اقتدارگرا و پوپولیست باشند. با این حال، چنین حرکاتی ممکن است به صورت الگویی از اعتراض در جوامع دیگر با جهت گیری متفاوتی در آید که قاعدتاً باید با توجه به زمینه و شرایط خاص خود مورد ارزیابی و داوری قرار گیرد.