استفان والت: چرا عادیسازی روابط ریاض-تلآویو به نفع واشنگتن نیست؟
به گزارش اقتصادنیوز ، به نظر میرسد دولت جو بایدن در فاصله نزدیک به یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده تلاش دارد تا با عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی، برگه برنده خاورمیانهای خود را در این رقابت رو کند. با این حال برخی تحلیلگران در آمریکا چنین تلاشی را نامطلوب دانسته و نسبت به پیامدهای این مسئله برای منافع ملی آمریکا هشدار دادهاند.
استفان والت، نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل و استاد دانشگاه هاروارد با انتشار یادداشتی در نشریه فارین پالیسی با عنوان «توافق [به اصطلاح] صلح عربستان و اسرائیل ارزشش را ندارد»، ضمن تردید در اهداف دولت بایدن در این زمینه، نسبت به چنین دست تلاشهایی هشدار داده است.
وقتی اوضاع در واشنگتن خوب پیش نمیرود
نیویورک تایمز گزارش داده که دولت بایدن در حال انجام یک «پیشنهاد طولانیمدت» برای عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی است. گفته شده از جمله شروط این توافق، رفع نگرانیهای عربستان در مورد ادامه بدرفتاری اسرائیل با فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی و تائید برای برنامه هستهای غیرنظامی پیشرفته ریاض است.
بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، این روزها به اندازه کافی دردسر دارند -جنگ در اوکراین به خوبی پیش نمیرود، برقراری مجدد روابط سازنده با چین یک کار چالش برانگیز است و ظاهراً در تلاش هستند تا به نوعی توافق معامله غیررسمی بر سر برنامه هسته ای ایران نیز برسند
تلاشی بیهوده «وکیل اسرائیل»
در نگاه اول، تحت فشار قرار دادن عربستان سعودی و اسرائیل برای عادیسازی روابط، به نظر کار بیهوده ای است. رهبران ایالات متحده مدتهاست که میخواهند همسایگان اسرائیل موجودیتش را بپذیرند و به صلح دائمی برسند. این انگیزه (و هدف مربوط به کاهش نفوذ شوروی در منطقه در طول جنگ سرد) به حمایت دولت کارتر از توافقنامه کمپ دیوید 1978 و معاهده مصر و اسرائیل و همچنین تلاشهای بعدی ایالات متحده برای میانجیگری صلح بین اسرائیل و اردن در سال 1994 کمک کرد.
با این حال تلاشهای بعدی واشنگتن برای دستیابی به «راهحل [به اصطلاح] دو کشوری» در چارچوب توافقنامه اسلو، با شکست مواجه شد که تا حد زیادی به این دلیل بود که ایالات متحده یک میانجی بیطرف نبود و در عوض به عنوان «وکیل اسرائیل» عمل کرد. با این حال، با توجه به تاریخ طولانی دشمنی اعراب و اسرائیل، تصور غالب در غرب این است که عادیسازی بین ریاض و تلآویو باعث به صلح و تسهیل توسعه اقتصادی منطقه منجر میشود. اما چرا واشنگتن نباید تلاش کند تا دو تن از نزدیکترین شرکای منطقهایاش را به توافق برساند؟
منافع ناچیز برای واشنگتن
به اعتقاد والت، در واقع، دو دلیل بزرگ وجود دارد که چرا این فشار ناگهانی در حال حاضر منطقی نیست.
اولاً، خطر درگیری جدی بین اسرائیل و هر کشور عربی در حال حاضر بسیار ناچیز است. روزهایی که اسرائیل مجبور بود نگران محاصره شدن توسط ائتلاف عربی بزرگ، متخاصم و پرجمعیتتر باشد -با حضور برخی از اعضای مسلح و آموزش دیده توسط اتحاد جماهیر شوروی- مدت هاست که گذشته. امروز اسرائیل ارتش قدرتمندی دارد و تنها بازیگر دارای سلاح هستهای در خاورمیانه است. تکمیل روند عادیسازی کامل برای اسرائیل خوب خواهد بود و احتمالاً باعث تمجید دولت بایدن از سوی گروههایی مانند کمیته روابط عمومی آمریکا اسرائیل میشود. اما عادیسازی یک تغییر شگرف در سیاست منطقهای نخواهد بود و صرفاً وضعیتی را که در حال حاضر وجود دارد، کدگذاری و قابل مشاهدهتر می کند. در واقع عربستان سعودی (و برخی دیگر از کشورهای حاشیه خلیج فارس) از مدتها پیش به طور ضمنی اسرائیل را پذیرفتند، حتی اگر تمایلی به اعتراف آن در ملاء عام نداشته باشند. نکته اصلی این است که حتی اگر پیشنهاد طولانی بایدن به نتیجه برسد، منافع استراتژیک آن برای ایالات متحده ناچیز خواهد بود.
حمایت از عنصر نامناسب
دوم، در انجام این فشار، بایدن و بلینکن سرمایه سیاسی اندکی را برای دو نفر از کمقدرتترین مشتریان در آمریکا خرج میکنند. بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل سابقه رفتار تحقیرآمیز با روسای جمهور آمریکا را دارد و روابط او با بایدن سرد بوده است. او اکنون ریاست تندروترین کابینه در تاریخ اسرائیل را بر عهده دارد، کابینهای که فشار وحشتناک بر کرانه باختری را تسهیل میکند و کارزار خشونتآمیز فزایندهای را علیه فلسطینیها مدیریت میکند.
دولت بایدن از این تحولات خرسند نیست، آن هم در حالی که نتانیاهو طرح اصلاحات قضایی وحشتناکی را پیش میبرد، اما خود را به اعتراضات پرهیاهو و البته بینتیجه معمول محدود کرده است. در همین حال، اسرائیل در مورد جنگ در اوکراین بیطرف مانده و در عین حال همچنان از حمایت نظامی و دیپلماتیک سخاوتمندانه ایالات متحده برخوردار است. البته نتانیاهو و شرکایش فقط در راستای آنچه فکر می کنند به نفع اسرائیل است عمل میکنند، اما رفتار آنها زنگ خطری برای بایدن و متحدانش است.
عدم لیاقت ریاض برای حمایت دیپلماتیک
عربستان سعودی هم دیگر سزاوار حمایت دیپلماتیک آمریکا نیست. حتی اگر قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار در سال 2018 توسط عوامل سعودی را نادیده بگیریم، عربستان سعودی اخیراً متحدی دردسرساز و غیر مفید بوده است. کارزار نظامیاش در یمن یک فاجعه انسانی و ضربهای به وجهه آمریکا بود، تا جایی که حمایت ایالات متحده یک جنگ ویرانگر و عمدتاً بیهوده را تسهیل کرد. ریاض همچنین در مورد اوکراین در حاشیه مانده و همچنان با خرید نفت روسیه با قیمت مقرون به صرفه به تغذیه ماشین جنگی روسیه ادامه میدهد و در عین حال بیشتر تولیدات خود را با قیمت بالاتر صادر می کند. علاوه بر این، سعودیها در پاییز گذشته در هماهنگی با روسیه، با هماهنگی کاهش تولید نفت برای حفظ نرخ بالای قیمتها، علیرغم درخواست مستقیم آمریکا مبنی بر عدم انجام این کار، دولت بایدن را عصبانی کرد. ولیعهد محمد بن سلمان نیز به طور پیوسته به چین نزدیکتر شده و مقامات سعودی به صراحت اعلام کردهاند که از جایگزینهایی برای حمایت آمریکا بهویژه در حوزه اقتصادی استقبال میکنند.
در اینجا نیز میتوان استدلال کرد که عربستان سعودی این کار را برای مخالفت با دولت انجام نمیدهد. فقط دنبال منافع خودش است. سرنوشت اوکراین یک موضوع حیاتی نیست و نزدیکی به چین و کاهش وابستگی به حمایت از ایالات متحده منطقی استراتژیک برای آنها است. این ها شاید به اندازه کافی منصفانه باشد، اما پس چرا واشنگتن زمان، تلاش و اهرمهای بالقوه خود را در تلاش برای میانجیگری توافق بین ریاض و تل آویو تلف میکند؟
چرا باید آنها را متقاعد کرد؟
واضح است: اگر این دو بازیگر فکر میکنند که عادیسازی روابطشان در این مقطع منطقی است، ایالات متحده مخالفت نمیکند. اما چرا باید برای متقاعد کردن آنها تلاش کند؟
این احتمال وجود دارد که بایدن و بلینکن نگران کاهش نفوذ ایالات متحده در منطقه باشند و از دستاوردهای دیپلماتیک اخیر چین نگران باشند. متقاعد کردن عربستان سعودی برای عادیسازی روابط با اسرائیل نمایشی برای این است که ایالات متحده همچنان میتواند نتایج دیپلماتیک ملموسی به دست آورد، حتی اگر اهمیت استراتژیک این اقدام کم باشد. متقاعد کردن سعودیها برای کنار گذاشتن جاهطلبیهای هستهای خود به عنوان بخشی از توافق، یک دستاورد واقعی خواهد بود، اما این احتمال شانس زیاد ندارد.
یک نقطه ضعف بزرگ دیگر در این تلاش وجود دارد، و ممکن است مهمترین آن باشد. بایدن و بلینکن با فشار بر اسرائیل و عربستان سعودی برای عادیسازی روابط، در واقع به امن تر کردن جهان برای آپارتاید اسرائیل کمک میکنند. البته سعودیها هرگز برای مخالفت با واقعیت در حال ظهور تکدولتی کار زیادی انجام نمیدهند، اما عادیسازی به منزله این است که انقیاد دائمی فلسطینیها توسط آنها رسمیت کامل پیدا میکند. بایدن و بلینکن نیز هیچ کاری برای متوقف کردن یا معکوس کردن این روند انجام نخواهند داد، حتی اگر ادعاهای آنها مبنی بر جدی گرفتن حقوق بشر را به سخره بگیرد و مخالفت آنها با الحاق اوکراین به روسیه یا رفتار چین با اقلیت اویغور خود را در ذهن ناظران مستقل ریاکارانه جلوه کندد. در ذهن ناظران مستقل اگر تعجب می کنید که چرا بسیاری از جهان دیگر ایالات متحده را به عنوان چراغ الهام بخش پیشرفت نمی بینند، بخشی از پاسخ در این رفتار قابل دیدن است.