بهزاد نبوی سمبل یک انسان مبارز با سابقه طولانی از کار سیاسی و اجرایی در دولتهای مختلف است/ اوقابل مقایسه با هیچکدام از ما اصلاحطلبان نیست
به گزارش اقتصادنیوز بخش هایی از این گفتوگو به این شرح است:
جناب کرباسچی! به عنوان مطلع گفتوگو، نظر شما درباره تحولات یک سال اخیر در جریان اصلاحات بهویژه کنار رفتن بهزاد نبوی از ریاست «جبهه اصلاحات ایران» چیست؟
البته من دیگر نه در حزب کارگزاران سازندگی حضور دارم، نه در جبهه اصلاحات، اما مسلما آقای بهزاد نبوی سمبل یک انسان مبارز با سابقه طولانی از کار سیاسی و اجرایی در دولتهای مختلف است. آقای نبوی با وجود سن بالا، سرمایه فوقالعادهای است که به لحاظ پختگی و مقاومت روی اصلاحطلبی، قابل مقایسه با هیچکدام از ما اصلاحطلبان نیست. سلیقه من نبود که چنین اتفاقی(کنار رفتن نبوی از ریاست اصلاحات) بیفتد و افراد جدیدی که رزومه سیاسی چندانی هم ندارند، جانشین آقای نبوی شوند. کار حزبی، مثل کار اجرایی نیست.
حزب، یک باشگاه سیاسی است و در باشگاه سیاسی هم بحث جوانگرایی ممکن است فقط در یک ردههایی خوب باشد. شما فرض کنید یک نفر بخواهد با رئیس جبهه اصلاحات صحبت کند، اینکه آقای نبوی بخواهد برود و صحبت کند با اینکه امثال من بخواهیم صحبت کنیم، بسیار تفاوت میکند. من سلیقههای حاکم [بر جبهه اصلاحات] را نمیپسندم اما خب! دوستان پسندیدند و لابد هم خوب است!
منظور شما از سلیقه، سلیقه افرادی است که جایگزین آقای نبوی شدند؟
کلا روش بیتوجهی به نظرات امثال آقای نبوی را خیلی قبول ندارم چون در یک باشگاه سیاسی و در یک حزاب، افراد سالخورده و توانمند که تجربه و تفکر سیاسیِ جا افتاده دارند، سرمایههایی نیستند که آدم بخواهد به راحتی آنها را از دست بدهد.
چه نوع تفکری باعث شد که اصلاحطلبان در جبهه اصلاحات، خانم منصوری را جایگزین آقای نبوی کنند؟
آقای نبوی خودش میگوید که «من کلا ضد انقلابم». آقای نبوی کلا روشهای تند و افراطی و برخوردهای حذفی را قبول نداشت. او در هر انتخابات، قبول نداشت که ما به سمت تحریم انتخابات یا به سمتی برویم که از آن، نوعی بوی مخالفت برمیآید. بالاخره بحثهای زیادی در جبهه اصلاحات مطرح بوده که من چندان اطلاعی از جزئیات آنها ندارم.
آقای کرباسچی! چون ذکر خیر آقای نبوی شد، به نظر میرسد آوردن یک فکت از وی خالی از لطف نباشد. او چندی پیش طی گفتوگویی با سایت «انصاف نیوز» تاکید کرد: «اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم در اثر رد صلاحیتها، آنچنان دچار فقر نامزد بودند که نامزدهای خود در تهران را با آگهی اینترنتی پیدا کردند و در فهرست قرار دادند(اتفاقا از بهترین نمایندگان آن مجلس هم شدند)، فعالانه شرکت کردند اما در مجلس یازدهم که انواع نامزدها را داشتند، پای صندوق رأی نرفتند». این اظهار نظر نشان میدهد که آقای نبوی بر خلاف شما، رادیکالیسم اصلاحات را تکعلتی نمیبیند...
من تکعلتی ندیدم، من میگویم بار اصلی به دوش نظام است...
در واقع بنا به صحبت آقای نبوی، منزوی یا تندشدن اصلاحات، نه منبعث از ساختار کلان یا به تعبیری نظام، بلکه برآمده از ریزش پایگاه اجتماعی این جریان است...
صحبتهای آقای نبوی درست است اما این مقایسه(مقایسه انتخابات دهم و یازدهم) نیاز به یک توضیح دارد. شما وقتی یک سری نیروی سیاسی فعال و شناختهشده در میان مردم و در میان اصلاحطلبان که دوست دارند کار سیاسی کنند را حذف میکنید، تعداد زیادی از افرادی که حاضر بودند به خاطر این نوع افراد کار کنند، دیگر حاضر به کارکردن نخواهند شد. فرض کنید وقتی چهرهای مانند آقای «حسین مرعشی» که از ابتدای انقلاب در کرمان، کارآفرین مطرح بوده و جریان اقتصادی و فرهنگی به وجود آورده، رد صلاحیت میشود، کرمانیها باید دنبال چه کسی بروند که چنین ابعادی برای آنها داشته باشد؟
گفتید که صحبت آقای نبوی نیاز به یک توضیح دارد. این توضیح چیست؟
بله. ببینید! آقای نبوی درست میگوید. مردم در سال ۹۲ با اینکه آقای هاشمی رد صلاحیت شد، به آقای روحانی رای دادند، به این امید که فضای کشور تغییر کند. در ادامه، مردم گفتند که همانطور که آقای روحانی را آوردیم، یک مجلس از اصلاحطلبان هم بیاوریم که بتوانند، کاری صورت دهند. در مجلس دهم، ۸۰ تا ۱۰۰ اصلاحطلب حضور داشت اما چهرهای که بتواند محوریت پیدا کند و کاری انجام بدهد، وجود نداشت. البته آقای عارف شخصیت علمی و دانشگاهی قابل احترامی است اما واقعیت این است که مجموعه نیروهای اصلاحطلب و اعتدالی در مجلس دهم، نتوانستند محوریت یابند که بشود از خروجی آن مجلس، دفاع کرد. یعنی خود مجلس، باعث ناامیدی شد.
البته آقای عارف یک زمانی نامزد جبهه اصلاحات هم بود...
خودش کاندیدا شده بود؛ جبهه اصلاحات که رفت سمت آقای روحانی.
پس به زعم شما مجلس دهم نتوانست انتظارات را برآورده کند.
بله؛ نتوانست برآورده کند. برای همین مردم گفتند که چرا باید برای انتخابات مجلس یازدهم شرکت کنیم. در سال ۹۸ اصلاحطلبانی که میتوانستند کار کنند، نبودند؛ چهرههای متوسط و پایین هم که کاری نتوانسته بودند صورت دهند و آنهایی که ناشناس بودند اما توانسته بودند در مجلس یازدهم با چهار تا سخنرانی اعتراضی کنند هم رد صلاحیت شده بودند؛ در این صورت مردم میخواستند به چه کسی رای بدهند؟ در ریاستجمهوری هم بدین صورت است. هر فردی، یک شعاع وجودی دارد که یک سری از فعالان سیاسی را دور خود جمع میکند.
ببینید! یک کسی در یک دانشگاهی فرضا ۵۰ تا ۱۰۰ نفر دوست و رفیق و آشنا دارد که برایش فعالیت انتخاباتی میکنند و میتوانند در جامعه موج ایجاد کنند. با رد امثال این افراد، شما موجی از ناامیدی را در جامعه رها میکنید و این موج با سخنرانی امثال من و آقای نبوی یا فرضا پیام آقای خاتمی، از بین نمیرود. اگر نتوانیم در انتخاباتها، با مخالفین و نیروهای سیاسی مختلفی که در داخل کشور هستند، به قدر مشترک برسیم، هم از ناحیه کسانی که صحنه را ترک میکنند و هم از ناحیه کسانی که افراد را بیرون میکنند، ناچاریم وارد صحنههای دیگری بشویم.
قدری هم درباره انتخابات مجلس آتی صحبت کنیم. شکل حضور اصلاحطلبان در این انتخابات چگونه خواهد بود؟ آیا مستقل ورود میکنند یا دست به ائتلاف میزنند؟ ایده تحریم چقدر جدی است؟
در شرایط فعلی، اصلاحطلبان نظر سیاسی ندارند، مگر اینکه کسی یا کسانی از اصلاحطلبها در شهرستانها که برای خودشان پایگاه رای دارند، بخواهند نامزد شوند. اصلاحطلبان هیچوقت نگفتهاند که ما انتخابات را تحریم میکنیم چون عواقب تحریمکردن برای یک گروه سیاسی، اصلا خوب نیست. به نظر من اگر قرار است اصلاحطلبان انتخابات را تحریم کنند، بهتر است این موضوع را خیلی شفاف بگویند و مردم را به رایندادن تشویق کنند، چون منافع «عدم حضور» نیروهای سیاسی در انتخابات، به پای نیروهای برانداز خارجی میرود.
اصلاحطلبان اگر بخواهند رسما تحریم کنند، برای آنها بسیار گران تمام میشود؛ حتی به قیمت حذف کامل.
بله؛ حذف میشوند اما حداقل معلوم میشود که علت رایندادن مردم، براندازهای خارجنشین نبوده است. میخواهم بگویم که وقتی اصلاحطلبان موضع نمیگیرند و فعالیت نمیکنند و نیروهای خود را به شرکت در انتخابات تشویق نمیکنند، این وضعیت عدم شرکت، تماما به حساب سپرده خارجیها ریخته میشود؛ اما اگر اصلاحطلبان به طور صریح بیایند و بگویند که نباید در انتخابات شرکت کرد، نیروهای داخلی حداقل میتوانند بگویند که چون اصلاحطلبان گفتند، ما شرکت نکردیم.
یعنی شما ریسک «کنش انفعالی» را برای اصلاحطلبان، بسیار بیشتر از «کنش تحریمی» میدانید.
بله. یک نیروی سیاسی فعال باید رسما بگوید که من [در انتخابات] شرکت نمیکنم و آنهایی هم که میخواستند به من رای بدهند، شرکت نکنند. این کار خیلی بهتر از این است که شما ساکت باشید، چون براندازهای خارجی میگویند که به خاطر صحبت فلانی در خارج، مردم شرکت نکردند.