کلید مشارکت 40 میلیونی مردم در دستان حاکمیت/ تصور کنید مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری نبود...
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه اعتماد نوشت:چرا در حال حاضر شور انتخاباتی رو به اوجگیری است؟ تصور کنیم که آقای پزشکیان در انتخابات نبود و 10 نفر اصولگرا با انواع شعارهای رنگارنگ در دادن وعدههای جذاب از یکدیگر سبقت میگرفتند، آیا 70 درصدی که در انتخابات پیشین پای صندوقهای رای نیامدند حتی جریان تبلیغات را پیگیری میکردند؟
اگر در حال حاضر صدمات غیبت بخش عظیمی از مردم در انتخابات ثابت شده و ریلگذاری گذشته تغییر کرده است چرا این راه مبارک را تا پایان و همهجانبه نرویم و جهان را خیره خویش نکنیم؟
آیا این امکان وجود داردکه از 60 میلیون واجد شرایط برای رای دادن بین 40 تا 45 میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند؟ چنین امکانی با یک منطق ساده ولی عمیق دور از ذهن نیست.در ایرانی که اغلب مردم از شهر تا روستا سیاسی هستند، چه کسی یافت میشود که بداند، میتواند در زندگی خویش و خانواده و محله و شهر و کشور خود تاثیر بگذارد ولی نیم ساعت برای آن وقت نگذارد؟
همه مشکل اینجاست که بعضی فکر میکنند و شواهد دارند که رایشان در نوع اداره کشور تاثیر چندانی ندارد و حتی برخی آن را بازی بیش نمیدانند، بعضی دیگر میگویند ما با شرکتمان در انتخابات به حاکمیت مشروعیت میدهیم در حالی که چیزی به دست نمیآوریم.
مسلما همه دلسوزان و خصوصا اصلاحطلبان با تمام توان و احترام در حال اقناع مردم در جهت تعیینکنندگی نسبی انتخابات هستند ولی بیش از هر کس دیگر این حاکمیت است که میتواند شرکت در انتخابات را از گمانهزنیهای موجود عبور دهد و رکوردی جدید خلق کند. اگر نظام این پیام را به جامعه ارسال کند که مردم با انتخاب رییسجمهور دلخواه خود تغییرات مورد درخواست خویش در اداره کشور را به دست میآورند و رییسجمهور دارای اختیارات لازم برای تصمیمهای مهم و راهگشا خواهد بود و ارکان حاکمیت با احترام به رای مردم او را کمک خواهند کرد بدون شک شرکت مردم در انتخابات سیلآسا خواهد شد.
البته نظام راههای ارسال این پیام به جامعه را خوب میداند و چنانچه ارادهای در این جهت فراهم آید نتیجه کاملا در دسترس است.نکته بسیار مهم این است که در چنین ایدهای هیچ ریسک و خطری وجود ندارد.آقای پزشکیان فرزند نظام برآمده از آرمانهای انقلاب است، برای آن جنگیده است و صداقتش از کلمه کلمه سخنانش پیداست. او بدون ترس از اقبال و ادبار کسی از اجرای سیاستهای کلی سخن میگوید و در دانشگاه تهران صریحا اعلام میکند که کسی حق توهین به اعتقاد من (درست باشد یا غلط) راجع به رهبری را ندارد و آزادی بیان آزادی توهین نیست و با این اعلام ثابت میکندکه بیش از هر زمان دیگر و بیش از هر کس دیگر برای کار و تعامل و سازندگی و خدمت و نه برای تقابل با ارکان نظام آمده است.
به نظر میرسد که جامعه و حاکمیت با انبوه نیروها و چهرههای دلسوز بالغانهتر از همیشه به این نتیجه رسیدهاند که راه تقابل جز ضعف و سستی و خطر و خسارت برای هیچ کس فایدهای ندارد و همه، نیروها یکدیگر را خنثی میکنند و بیگانگان بیشترین استفاده را از آن میبرند.
شاید آقای پزشکیان بعد از سالها اصطکاک جناحها و آشوبها و خیزشهای خیابانی که بعضا کیان کشور را مورد طمع اغیار قرار داده بود، بتواند یک همگرایی مستحکم ملی برای پیشرفت و رفاه و عدالت به همراه خود بیاورد. او از هماکنون یک دستش را به سوی حاکمیت و دست دیگرش را به سوی مردم دراز کرده و با ایمان و صراحت و به تعبیر خود جان و گردنش را بر سر اعتقاد و ایدههایش قرار داده است. شاید او فرصتی بزرگ برای همه باشد و همه با او برنده باشند و بازندگان فقط افراطیونی باشند که دل در گرو اعتلای کشور ندارند.