خطرناک ترین شغل ها در تاریخ نظامی را بشناسید+ عکس
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، از جنگجویان در خط مقدم تا نیروهای بخش لجستیک، پزشکان و دیگر نقش های پشتیبانی، جنگیدن کار ساده و امنی نیست. اما ورای ریسک های مرگبار سرباز بودن در زمین، دریا یا آسمان در دوران جنگ، برخی شغل ها در ارتش بسیار مرگبارتر از دیگران هستند و تجربه و تاریخ این موضوع را به خوبی ثابت کرده است.
در فهرستی که امروز آماده کرده ایم، نقبی عمیق به مرگبار ترین و خطرناک ترین شغل های نظامی در تاریخ خواهیم زد. این شغل ها در اختیار مردانی بوده که برای موفقیت جبهه خود هر تلاشی کرده و از هیچ کاری فروگذار نکرده اند.
برخی از آن ها نامشان به عنوان قهرمان در تاریخ کشورشان ماندگار شده و بسیاری دیگر در لحظاتی فراموش شده از تاریخ جانشان را از دست داده و اکنون کسی حتی آن ها و شغلشان را به یاد نمی آورد. اما زندگی شان هر طور که به پایان رسیده باشد، این مردان که در جنگ ها ده شغل مورد نظر ما را داشته اند، زندگی شان را در معرض خطری بسیار فراتر از متوسط شغل نظامی گری قرار داده اند. این شغل های شوکه کننده، غم انگیز و به شدت مرگبار، شغل هایی بودند که جنگ های خاص علت به وجود آمدنشان بودند. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از خطرناک ترین و مرگبارترین شغل های نظامی در تاریخ جنگ ها آشنا کنیم.
خدمه زیردریایی (جنگ جهانی دوم)
زیردریاییها بسیار پیشتر از جنگ جهانی دوم در نبردها مورد استفاده قرار میگرفتند. سربازان دوران جنگ داخلی آمریکا از نیروهای اتحادیه تا کنفدراسیون، با انواع اولیهای از زیردریایی ها، یک سری نبردهای دریایی را تجربه کردند. در اروپا نیز مدتها قبل از اواخر دهه ۱۹۳۰ از زیردریایی استفاده شده و نمونههای اولیه آن توسعه یافته بود. اما حتی در نبردهای بزرگ پیش از جنگ جهانی اول، زیردریاییها به اندازه دوران به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در آلمان پراستفاده نبودند. با یو بوتهای آلمانی و زیردریاییهای متفقین، هزاران مرد دیگر به اعماق دریا رفتند و در اعماقی بسیار بیشتر از قبل به نبرد علیه یکدیگر پرداختند.
شوربختانه هزاران نفر در تصادفات، درگیری ها، انفجارها و حملات در زیر دریا کشته شدند. تکنولوژی زیردریایی در هنگام شروع جنگ جهانی دوم هنوز هم بسیار ضعیف و توسعه نیافته بود. شرایط درون زیردریاییهای بسیار رقت انگیز بود. مردان از هر لحاظی تحت فشار قرار داشتند. حوادث، فشارزدایی، نشت گاز و حملات در زیر دریا باعث شده بود زیردریاییها به تابوتهایی در زیر آب تبدیل شوند. علاوه بر این، جنگ جهانی دوم در دورانی رخ داد که تکنولوژی زیردریایی به اندازهای کارآمد بود که به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد. از این رو هر دو طرف در طول جنگ طولانی جهانی دوم با سرعتی باورنکردنی زیردریاییهای خود را از دست میدادند، در شرایطی که هر دو طرف سعی میکردند نهایت استفاده را از تاکتیکهای جنگی دریامحور جدیداً شکل گرفته شان ببرند.
در واقع، ازنزدیک به ۶،۰۰۰ خدمه زیردریایی آمریکایی که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند نزدیک به ۴،۰۰۰ نفر کشته شدند. نرخ ۲۵ درصد مرگ حتی در شرایط جنگی نیز غیرقابل قبول است. علاوه بر این، بیش از ۳۰،۰۰۰ ملوان دیگر انگلیسی و دیگر کشورهای عضو ناوگان زیردریاییهای متفقین در این نبرد کشته شدند. اما این اعداد در مقایسه با تلفات آلمانیها در این دوره قابل مقایسه نیست. نزدیک به ۴۱،۰۰۰ ملوان آلمانی در دوران جنگ جهانی دوم در زیردریاییهای هیتلر خدمت میکردند و به باور تاریخ نگاران، نزدیک به ۲۸،۰۰۰ نفر از آنها در جریان نبرد کشته شدند. به عبارت دیگر نرخ مرگ در یو بوتهای آلمانی، دو نفر از هر سه نفر بود.
دوندههای خندق (جنگ جهانی اول)
از نگاه تعداد تلفات، جنگ جهانی اول حتی از جنگ جهانی دوم نیز بدتر بود. جنگی که در زمان خود با نام جنگ بزرگ شناخته میشود، شاهد میلیونها تلفات بود در شرایطی که تکنولوژیهای جدیدی به میدانهای نبرد سرازیر شده بود. از گازهای سمی که آزادانه استفاده میشد تا خلبان جنگندههایی که در جریان رها کردن بمبها از بالای سر کشته میشدند، سربازان تمام طرفین به اشکال بسیار هولناکی کشته میشدند. شاید بدترین شرایط برای کسانی بود که به عنوان دونده در ارتشها خدمت میکردند. دوندهها برای ارسال پیامها و سیگنالها از خندقی به خندق دیگر و از یگانی به یگان دیگر به کار میرفتند. در دوران جنگ جهانی اول، تکنولوژی ارتباط بی سیم هنوز در سطح تئوری بود و ارتباط بی سیم اولیه اندکی که وجود داشت نیز با کمی تغییر شرایط آب و هوایی یا مسائل فنی، از کار میافتاد.
از این رو سربازان جوان مجبور بودند برای ارسال پیام و منتقل کردن فرامین، در داخل خندقها بدوند. این افراد ماموران سربازان دون پایه و بدون تجربه نظامی بودند که تنها یک ویژگی مشترک داشتند و آن تناسب اندام فیزیکی بود و سرعت بالا. وقتی یگانی قصد ارسال پیامی را داشت، از دونده میخواستند که با سرعت بالای خود از خندق خارج شده و به روی زمینی برود که کاملاً در دید و تیررس دشمن قرار داشت. سپس آنها باید از هر تعداد خندقی که لازم بود به خندقهای دیگر میرفتند و دستورها و پیامها را منتقل میکردند. آنها مجبور بودند از ایمنی نسبی خندقها خارج شده و زیر آتش بی محابای دشمن فعالیت کنند.
آنها بلافاصله پس از خارج شدن از خندقها برای انتقال پیام، به سرعت مورد هدف قرار میگرفتند و سربازانی که از وحشت و فرسایش جنگ خندقی کلافه شده بودند، از این دوندهها به عنوان ابزاری برای تمرین تیراندازی استفاده میکردند. گلولههای توپخانه و ابزارهای آتش زایی که ضرورتاً برای کشتن یک سرباز به کار گرفته نمیشدند، به سمت این سربازان جوان بیچاره نشانه میرفتند. برای مردانی که در داخل خندقها سنگر گرفته بودند، دوندهها تنها منظره جدید و متحرکی بود که در طی چندین روز میدیدند و به همین خاطر از این فرصت استفاده میکردند تا یک شکار آسان داشته باشد. زخمی یا کشته شدن دوندهها در طول جنگ جهانی اول یک قطعیت و تنها بحث زمان بود.
باز کننده حلبی (جنگ جهانی اول)
تکنولوژی زیردریایی در دوران جنگ جهانی دوم بسیار بد بود، اما چند دهه قبلتر و در دوران جنگ جهانی اول، این تکنولوژی بسیار فراتر از یک تکنولوژی اولیه بود و البته بسیار مرگبارتر. در حالی که در دوران جنگ جهانی اول تعداد ملوانانی که به عمق آب میرفتند اصلاً با جنگ جهانی دوم قابل مقایسه نبود و بدین ترتیب تلفات هم به همان اندازه کم بود، دستکم یک مورد از فعالیتهای سربازان در زیر دریا، مرگبار بودن خود را نشان داد. این مردان که با نام «باز کننده حلبی» شناخته میشدند، کارشان این بود که زیردریاییها را از چیزهایی که دشمن به دنبال آنها بود خالی کنند، پس از اینکه زیردریاییها در عمق دریاها غرق میشدند.
اصولاً هم متفقین و هم متحدین دهها پیام رمزگذاری شده و ارتباطات مخفیانه روی زیردریایی هایشان داشتند. از این رو وقتی یک زیردریایی توسط نیروهای دشمن غرق میشد، باقیمانده آن بسیار ارزشمند بوده و بدین ترتیب بود که نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا شروع به استخدام تیمی از غواصان کرد که به یوبوتهای غرق شده ژاپنیها حمله میکردند تا اسناد سری درون آنها را پیدا کرده و به سطح آب بیاورند. امید نیروی دریایی این بود که این غواصان با رمزها و کلیدهای پیامهای سری به روی آب بازگردند. در ادامه همین رمزها باعث شد که بریتانیا بتواند پیامهای نظامی بعدی آلمانها را ترجمه و رهگیری نماید. علیرغم ساده به نظر رسیدن این ماموریت، یک مشکل بزرگ وجود داشت و آن این بود که این مردان که به عمق آب میرفتند اغلب اوقات جانشان را از دست میدادند.
یک دلیل این بود که که اکثر زیردریاییها در مناطق فعال مینهای زیردریایی غرق میشدند. غواصان بسیاری بودند که در انفجار مینهای زیر آب کشته میشدند، بسیار زودتر از آن که به عمق آب برسند. برای معدود افراد خوش شانسی که به زیردریاییهای غرق شده میرسیدند، این زیردریاییها هنوز دارای اژدرها و دیگر مهماتهای فعال بودند و یک حرکت اشتباه میتوانست باعث انفجار آنها شود. جدای از این انفجارها، رفتن به عمق چندصدمتری آب، سفری بسیار هولناک بود و لباسهای غواصی به اندازه امروز خوب نبودند. کپسولها و لولههای اکسیژن اغلب دچار نقص فنی میشدند و فشار غیرقابل تحمل عمق آب نیز باعث میشد این مردان مرگهایی هولناک را تجربه کنند.
اپراتور آتش یونانی (دوره بیزانس)
همه شغلهای جنگی مرگبار مربوط به قرن بیستم نیست. در واقع، شغلهای نظامی بسیار بدی در طول تاریخ وجود داشته است، شغلهای در طول تاریخ باستان که نامشان شنیده نمیشود. یکی از شغلهایی که امروزه کمی در موردش میدانیم، اپراتور «آتش یونانی» بوده است. آتش یونانی در واقع نوعی شعله انداز باستانی بوده است. این سلاح توسط امپراطوری بیزانس در جنگها مورد استفاده قرار میگرفت و تاریخچه آن به فتوحات این امپراطوری در قرن پنجم میلادی باز میگردد. تاریخ نویسان اکنون میدانند که این سلاح چندین بار برای نجات قسطنطنیه از دست مهاجمان استفاده شده است. از همه مهم تر، آتش یونانی به عنوان یک سیستم دفاع آتش انداز برای مقابله با حمله اعراب به کار گرفته شد که در سال ۶۷۸ میلادی قصد تسخیر قسطنطنیه را داشتند. روایتهای تاریخی نشان میدهد که آتش یونانی یک تکنولوژی شعله انداز بود که با به داخل کشیدن آب عمل میکرد.
بدین ترتیب تنها مایعات دیگر مانند ادرار و سرکه و حتی شن میتوانست آن را خاموش کند. اپراتورهای آتش یونانی وظیفه داشتند یک مایع آب پایه را از طریق لولههایی برنزی به سمت هدف شلیک کنند. این لولهها معمولاً روی عرشه کشتیهای قرار داشتند و در برخی موارد از آنها در جنگهای زمینی نیز استفاده میشد. این مایع از قبل داغ شده و فشرده سازی میشد. از این رو وقتی از لولهها به سمت بیرون شلیک میشد، گاهی اوقات بردی به طول بیش از ۳۰ متر داشت. به خاطر همین فشرده سازی، در هنگام شلیک شدن آتش گرفته و شعلههای بزرگ و مرگباری ایجاد میکرد. البته تنها دشمنان بیزانس نبودند که از دست آتش یونانی در عذاب بودند. تکنولوژی اولیه این سلاح چنان مشکل داشت که اپراتورهای آن نیز اغلب دچار آتش سوزی میشدند.
حتی کشتیهایی که از این شعله اندازها استفاده میکردند گاهی خود دچار آتش سوزی میشدند. نکته جالب اینکه دانشمندان امروزی هنوز نمیدانند که چطور آتش یونانی را بازسازی کنند. این سلاح به خوبی مستند شده و در اسناد تاریخی به کررات به آن اشاره شده است. اما جدای از توضیحات کلی در مورد این تکنولوژی آتشین، دستورالعملهای خاص و جزیی در مورد شیوه ساخت و کارکرد آن پیدا نشده است.
ملوان کشتیهای تجاری (جنگ جهانی دوم)
ملوانان کشتیهای تجاری در طول جنگ جهانی دوم شرکت فعالی در جنگ نداشند، اما اغلب در جریان عملیاتهای نظامی کشته میشدند. این مردان آمریکایی مامور بودند که به نقاط دوردستی بروند تا به دست سربازان خود در اروپا آذوقه برسانند. کشتیهای تجاری از ملوانانی قوی هیکل پر میشد که توانایی کار روی این کشتیها را داشتند. این مردان در مناطق خطرناک روی اقیانوسها خدمت میکردند، اما یوبوتهای آلمانی که در عمق دریای آتلانتیک شمالی و دریاهای منطقهای مخفی شده بودند اغلب اوقات این ملوانان آمریکایی را ناکام میگذاشتند. خطرناکترین مسیر دریایی برای ملوانان با نام «مسیر مورمانسک» شناخته میشد. در این مسیر که تا آبهای خطرناک اقیانوس قطب شمال نیز کشیده میشد، کشتیهای تجاری با هدف رساندن آذوقه به نروژ و بنادر تحت کنترل شوروی مانند مورمونسک وارد مسیری خطرناک میشدند.
این منطقه پر از یوبوتهای آلمانی بود که زیر سطح آب پنهان شده بودند. هوای بسیار سرد و شرایط غیرقابل پیش بینی آبهای این منطقه نیز بیش از پیش کار را برای ملوانان دشوار کرده بود. تاریخ نویسنان میگویند که بیش از ۱۰،۰۰۰ ملوان فعال روی کشتیهای تجاری نیروی دریایی ایالات متحده در جریان جنگ جهانی دوم کشته شدند. این بخش در اوایل سال ۱۹۴۰ پرتلفاتترین بخش در ارتش ایالات متحده بود. حتی بعد از زنده ماندن و بازگشت به خانه نیز، دولت ایالات متحده آنها را به عنوان سربازان فعال در میدان نبرد در نظر نمیگرفت و مزایای سربازان را دریافت نمیکردند.
نقب زنهای محاصره (قرون وسطی)
در حالی که اپراتورهای آتش یونانی یکی از مرگبارترین شغلهای نظامی دوران باستان را داشتند، یک شغل بسیار بدتر از آن هم وجود داشت که نقب زنهای محاصره نام داشت. قرنها قبل تر، جنگها عمدتاً از طریق محاصره شهرها انجام میشد. همه چیز ترکیبی مرگبار از انسان ها، اسبها و سلاحهای تیز بود. اما با گذشت زمان، یک روش بسیار خلاقانه، اما به شدت مرگبار برای مقابله علیه محاصره ابداع شد. در واقع، گروهی از نقب زنان که با نام sapper به معنای تونل زن شناخته میشدند، چندین متر زیر زمین تونل میزدند. آنها این تونلها را از دو طرف توسعه داده و آنقدر ادامه میدادند که با یک تونل طولانی، عمیق و تاریک، به زمینی باز میرسیدند. به خانه زیرزمینی مورچهها فکر کنید، اما برای انسان ها.
در حالت ایده آل، نقب زنها در مسیر تونل زنی خود ستونهایی چوبی ایجاد میکردند. این ستونها تونل را نه داشته و از خراب شدن آنها و ریزششان جلوگیر میکردند. سپس وقتی طول تونل به اندازه کافی میرسید، این نقب زنها بازگشته و آشیانه زیرزمینی شان را ترک کرده و به جایی امن باز میگشتند. وقتی بعد از آن محاصره انجام میشد، طرفِ نقب زنها دشمنانشان را به سمت تونلهایی که تازه کنده بودند سوق میدادند. وقتی این اتفاق رخ میداد، گروهی از سربازان دست به آتش زدن تعدادی از اولین ستونهای چوبی داخل تونل میزدند. بدین ترتیب آتش بدون اینکه مشخص باشد به انتهای تونل میرسید و با سوختن چوب ها، اتصال بین ستونها از بین میرفت و وقتی نیروهای دشمن روی تونلهای اکنون بدون پشتیبانی راه میرفتند، زمین زیر پایشان فرو ریخته و بسیاری را کشته یا به دام میانداخت.
وقتی خوب کار میکرد، این ترفند بسیار موثر بود، اما وقتی خوب پیش نمیرفت، خودتان میتوانید حدس بزنید چه اتفاقی میافتاد. اگر نقب زنان در مورد عمق و زاویه تونلها دچار اشتباه میشدند، یا اگر ستونهای نگهدارنده چوبی به درستی جاگذاری نمیشدند، تونلها مدتها قبل از شروع محاصره فرو میریختند و هزاران نفر نقب زن را زیر خود دفن میکردند.
متخصص خنثی کردن مین (روزگار کنونی)
جنگ زیر زمین چیزی فراتر از یک درگیری باستانی است. در دوران مدرن نیز نبردهایی در زیر زمین جریان دارد که به همان اندازه مرگبار و ویرانگر هستند. کارکرد این جنگ، اما مشابه آن چیزی نیست که نقب زنهای دوران محاصره در گذشته داشتند. امروزه یکی از مرگبارترین شغلها در ارتشهای جهان مربوط به متخصصان خنثی کردن مین است. درست همانطور که نامشان نشان میدهد، این افراد وظیفه دارند وارد میدانهای مین شوند و با دقت و به روشهای حرفهای مینها را خنثی کنند. البته مدت هاست که از میدانهای مین استفاده میشود. اولین بار در دوران جنگ داخلی آمریکا بود که به طور گسترده از میدانههای مین استفاده شد که در اواسط قرن نوزدهم در جنگهای مختلف دیگر نیز ادامه داشت.
در قرن بیستم، در طول جنگهای جهانی اول و دوم و درگیریهای بعد از آن نیز از میدانهای مین استفاده میشد. امروزه نیز میدانهای مین بسیاری در آسیای جنوب شرقی و جزایر مختلف اقیانوس آرام و خاورمیانه وجود دارد که سالانه جان هرازان نفر را میگیرند. خنثی کنندگان مین باید با سرعت زیاد و با دقت و تمرکز بالا کار کنند. آنها در ابتدا با دستگاههای کشف فلز نقطه به نقطه میدانهای مین را بررسی کرده و وقتی مینها را پیدا میکنند شروع به خنثی کردن آن میکنند. این متخصصان اغلب مجروح شده یا کشته میشوند به ویژه زمانی که روی میدانهای مین قدیمی کار میکنند.
ضربه زن با چوب (جنگ بومیان آمریکا)
بخش زیادی از جنگ به شرافت باز میگردد. این موضوع به طور ویژه در مورد جنگهای تاریخی صدق میکند که اغلب جنگجویان رو در رو و در میدانهای نبرد نزدیک میجنگیدند. از این رو طبیعتاً، بسیاری از فرهنگها در سراسر جهان سنتهایی را مرتبط با جنگها ایجاد میکردند. قبایل سرخپوست شمال آمریکا نیز رسوم مشابهی داشتند. پیش از اینکه که مهاجران از راه برسند، و حتی بعد از آن، بسیاری از قبایل بومی یک رسم جنگی بسیار مرگبار و دیوانه وار داشتند که با نام counting coup شناخته میشد که به معنای ضربه زدن با چوب است. برای انجام این کار، جنگاور سرخپوست باید سوار بر اسب شده و درست به سمت جنگجوی دشمن در آنسوی میدان نبرد میرفت. سپس او آنقدر به جنگجوی دشمن نزدیک میشد که میتوانست با دست خالی دشمن را لمس کند.
در برخی فرهنگ ها، این کار با یک چوب شمارش انجام میشد، اما در هر صورت، لمس کردن دشمن ضروری بود. ملاقات روبرو و تماس خطرناک از نزدیک با دشمن یک هدف حیاتی احساسی داشت. هر جنگاوری که به اندازه کافی شجاع بود که میتوانست به جنگجوی دشمن نزدیک شود به عنوان یک جنگاور شجاع شناخته میشد، حتی اگر کشته میشد. در صورتی که جنگاور دشمن به این شکل لمس میشد، رسوایی و ناکامی بزرگی برایش محسوب میشد که کل خانواده و قبیله را نیز شامل میشد. از این رو تاثیر روانشناختی این سنت بسیار زیاد بود. اما چنین کاری برای جنگاور حمله کننده نیز بسیار خطرناک بود، زیرا او را در تیررس نیروهای دشمن قرار میداد. وقتی بومیان آمریکایی از این رویه علیه سربازان ارتش آمریکا استفاده کردند، بیش از پیش مرگبار بودن آن آشکار شد. برای قرن ها، این سنت بخش مهمی از جنگ در دشتهای آمریکا بود.
میمونهای باروت (دوران دریانوردی)
زندگی مدرن شبیه آن چیزی که در گذشته بوده، نیست. تغییرات بسیاری در طی قرنها در زندگی انسانها اتفاق افتاده است، اما یکی از بزرگترین آنها در شیوه نگاه به کار کودکان بوده است. در دورههای گذشته کودکان در شرایط کاری بسیار هولناکی کار میکردند و به عنوان تمیز کننده دودکش یا کارگر معدن از آنها استفاده میشد. اما این کارها در دوران موسوم به عصر دریانوردی چندان هم خطرناک نبود. از قرن شانزدهم به بعد، کودکان به عنوان میمونهای باروتی در کشتیها در سراسر جهان به کار گرفته میشدند. پسربچههای حتی هفت ساله وظیفه حمل مواد منفجره و باروت در کشتیهای جنگی و تجاری را بر عهده داشتند. بسیاری از این پسربچهها در دوران کودکی یتیم میشدند و در شرایطی که کسی نبود از آنها مراقبت کند، به کار گرفته میشدند.
کشتیها به افراد ریزچثهای نیاز داشتند که گلولههای انفجاری و دیگر ترکیبات مرتبط با جنگ را در سوراخهای کوچک کشتیها از نقطهای به نقطه دیگر منتقل کنند. این کار بسیار خطرناک بود و به همین خاطر افراد بالغ تمایلی به انجام آن نداشتند. در جریان نبردهای دریایی، این میمونهای باروتی برای رساندن باروت به دست نیروها از نقطهای از کشتی به نقطه دیگر میرفتند. بدین ترتیب در دست داشتن باروت در شرایطی که توپها دائماً در حال شلیک بودند اصلاً کار بی خطری نبود. بدین ترتیب این کودکان در تعداد زیاد و بدون اینکه کسی اهمیت دهد کشته میشدند، حتی در شرایطی که از آنها تا اوایل قرن بیستم نیز استفاده میشد. این پسربچهها معمولاً بین ۱۰ تا ۱۴ سال سن داشتند و دون پایهترین افراد روی کشتی به شمار میرفتند.
خلبانان نیروی هوایی (جنگ جهانی اول)
تاکنون دریافتیم که سختترین شغلهای نظامی در دریا و خشکی چه شغلهایی بودند. اکنون به آسمان میرویم. در دوران جنگ جهانی اول، توپخانه هوایی یک تکنولوژی کاملاً جدید بود. توسعه هواپیماها درست چند سال قبل از شروع جنگ به این معنا بود که این مهاجمان هوایی به آسمان رفته، بمب هایشان را رها کرده و از بالا باعث نابودی دشمن میشدند. برای قدرتهایی مانند ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا و آلمان، که در وحشت جنگ خندقها در روی زمین گرفتار شده بودند، نبرد هوایی بسیار جذابتر بود. البته حملات هوایی در آن زمان فاصله زیادی با حملات بی نقص داشت. یکی از مهمترین معضلات تکنولوژی هواوردی بود که هنوز در اواخر دهه ۱۹۱۰ در اولین روزهای خود به سر میبرد.
خدمه هواپیماها معمولاً در اثر حوادث حین پرواز و نقص فنیهای متعدد کشته میشدند. تاریخ نویسان بر این باورند که طول عمر متوسط یک خلبان جنگده در طول جنگ جهانی اول تنها ۱۰ هفته از زمانی بود که سوار اولین هواپیما میشدند. بسیاری حتی به میدان نبرد نیز نمیرسیدند و بیش از ۸،۰۰۰ خلبان جوان در تصادفات حین آموزش کشته شدند. در هنگام نبردهای هوایی شرایط دشوارتر نیز میشد. در جریان جنگ جهانی اول، هواپیماها از چوب و پارچه کنفی ساخته میشدند. در آن دوران طراحی دو باله کلاسیک، پرواز کاری بسیار خطرناک و با حوادث پرتکرار همراه بود. بالها به کررات در میانه پرواز شکسته و خلبانان در عرض چند ثانیه با زمین برخورد میکردند. اگر هواپیمای آنها مورد هدف قرار میگرفت، پارچه کنفی به سرعت آتش میگرفت. همچنین خلبانان در کنترل این هواپیماها در آسمان مشکل داشتند و هر گونه اشتباه یا مشکلی به سقوط این هواپیماها و مرگ خلبان میانجامید.
در آن زمان خبری از سیستم بی سیم نیز نبود و خلبانان هیچ سیستم ارتباطی در اختیار نداشتند و به همین خاطر نمیدانستند که جنگندههای دشمن کجا هستند. وقتی به هوا میرفتند، این خلبانان معمولاً موقعیت اهداف زمینی خود را گم میکردند و از آنجایی که نمیتوانستند با پایگاههای زمینی خودی ارتباط برقرار کنند، نمیتوانستند بفهمند مشغول پرواز به کدام سمت هستند. به همین خاطر در دوران جنگ جهانی اول ساقط شدن هواپیماها توسط نیروهای خودی بسیار شایع بود، زیرا نمیتوانستند هواپیماهای دوبال خودی را از هواپیماهای دوبال دشمن تشخیص دهند. حتی اگر خلبان از این همه موانع عبور میکرد با رگباری از گلولههای مسلسل و توپخانه دشمن مواجه میشد و به همین خاطر عمر خلبانان در دوران جنگ جهانی اول بسیار کوتاه بود.