آینده رویارویی تهران و آنکارا
به گزارش اقتصادنیوز، رقابتجویی ژئوپلیتیکی میان ایران و ترکیه موضوع مقالهای با عنوان «برآمدن رویارویی ترکیه و ایران» است که کامران بخاری در پایگاه تحلیلی نیولاین به بررسی آن پرداخته است. در بخش اول این مقاله که روز گذشته در اقتصادنیوز منتشر شده است، نویسنده از تغییر در جغرافیای فرقهگرایی در خاورمیانه سخن گفته بود. او با اشاره به دینامیزمهای سهگانه جمهوری اسلامی و خاستگاههای تاریخی آن، سیاستورزی منطقهای ایران را بررسی و از ، جایگزین «رقابت و درگیری ایران و عربستان» با «رقابت ودرگیری ایران و ترکیه» در آینده نوشته بود.
در بخش دوم و پایانی این مقاله او به تحلیل این رقابت در آیندهی نه چندان دور پرداخته است.
شیفت پارادایمی و محدودیتهای سیاست خارجی آنکارا
تغییر جهت در سیاست خارجه به سوی خاورمیانه در ترکیه، به همان اندازه که خاستگاهی ایدئولوژیک داشت، اهدافی ژئوپلیتیک را نیز پی میگرفت. ترکها دریافته بودند علیرغم تلاشهای دهها ساله، به عضویت اتحادیه اروپا در نخواهند آمد. مضاف بر این، عضویت در اتحادیه اروپا دیگر مانند گذشته جذابیت نداشت.
ترکیه در تلاش است تا دوباره خود را در قامت یک قدرت منطقهای معرفی کند و دیگر به این اکتفا نمیکند که تنها به عنوان عضوی از ناتو به صورت چند جانبه عمل کند. آنکارا به شکل فزایندهای به سوی سیاست خارجی یکجانبه در حال حرکت است و منطقهای که به او اجازه میدهد چنین دستور کاری را دنبال کند، خاورمیانه است.
با اینکه ترکیه بزرگترین قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در خاورمیانه است، اما در راه تغییر وضعیت ژئوپلیتیک به نفع خود با موانع زیادی روبرو است. شاید مهمترین آنها درون جبهه داخلی باشد، جایی که حزب عدالت و توسعه حاکم همچنان با چالشهای گوناگونی روبرو است. این مسئله با تشکیل ائتلاف کمالیستهای تحت هدایت نظامیان آغاز شد، که در نهایت با ائتلاف با جنبش گولن، آنها را تحت سلطه خود درآورد. با این حال، مدتی از غلبه بوروکراتها بر ارتش نگذشته بود که حزب عدالتوتوسعه به گولنیستها اعلام جنگ داد، که اوج آن کودتای نافرجام سال 2016 بود و در نهایت تسهیلگر تلاشهای اردوغان برای تثبیت قدرت شد.
گرایش ترکیه به سوی خودکامگی، موجب تضعیف موقعیت حزب عدالت و توسعه شده، همانطور که نتایج انتخابات اخیر شهرداریها حاکی از این بود که حزب حاکم کنترل شهرداریهای سه شهر بزرگ این کشور را از دست داد. علاوه بر این، پس از سالها رشد اقتصادی تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه ، اقتصاد ترکیه رو به نزول است. مسئله جداییطلبی کردهای ترکیه هم سیاست داخلی و سیاست خارجی این کشور را در تنگنا قرار میدهد. همچنین سیاست ترکیه در سوریه منافع ایالات متحده و روسیه را به چالش میکشد.
سیاستخارجی به رغم محدودیتها
حتی اگر عوامل داخلی یادشده گرایش ترکیه به بلندپروازیهایش را محدود کند، این کشور نمیتواند از درگیری در مرزهای جنوبی خود جلوگیری کند. در حال حاضر، این کشور محل اسکان سه میلیون پناهنده سوری شده است. این نگرانی وجود دارد که نفوذ فزاینده کردهای سوریه -به ویژه پس از اینکه آنها نقش اصلی را در درهمکوبیدن خلافت داعش داشتند- میتواند به جنبش کردهای ترکیه انرژی ببخشد. علاوه بر این، اگر چه خلافت داعش سقوط کرده، اما به طور کامل نابود نشده و گروههای سلفی-جهادی نیز دست بالا را در میان شورشیان مستقر در استان ادلب دارند.
به عبارت دیگر، دلایل زیادی وجود دارد که ضرورت افزایش حضور نظامی ترکیه در سوریه را ایجاب میکند. مهمترین هدفی که این مسئله را ضروری مینماید محدود کردن خودمختاری کردهای سوریه است. آنکارا در پی ایجاد و حمایت از ائتلافی از جناحهای مختلف شورشی است تا آنها را به یک نیروی منسجم تبدیل کند تا بتوانند کنترل کردها بر مناطقی که قبلا تحت کنترل داعش بود تضعیف کنند. در مرحله بعد، ترکیه خواهان تغییر ماهیت رژیم سوریه خواهد بود ، به ویژه که از نظر آنها دولت سوریه در مسیر یک روند غیرقابل برگشت فروپاشی قرار دارد.
تهدید ژئوپلتیکی جدی؛ لحظهی منحصر بهفرد در تاریخ
ایران بر اساس تجربه دریافته است ترکیه تهدیدی جدی برای سرزمینهایی به شمار میرودکه تهران از دهه 1980 تحت لوای خود دارد. آخرین باری که این دو قدرت وارد یک رقابت ژئوپلیتیکی شدند ، ترکها، عراق و سوریه را به کنترل خود در آوردند. وضعیت فعلی یک رقابت تنگاتنگ بیسابقه بر سر منافع بیبازگشت است. بنابراین، ایرانیها سرسختانه به دنبال تثبیت هرچه بیشتر خود هستند، چرا که این فرصت ممکن است برای قرنها دوباره حاصل نشود.
موارد یادشده ترکیه را مستقیماً در تیررس ایران قرار میدهد. تهران دریافته اگر یک بازیگر وجود داشته باشد که توانایی تهدید منافعاش را داشته باشد، آن کشور ترکیه است. از دیدگاه استراتژیکِ ایران، وضعیت کنونی یک لحظهی منحصربهفرد تاریخی است. برای اولین بار از اوایل سدهی هفتم، پارسیان در بین النهرین و شام غالب هستند. علاوه بر این، آنها خود را مانعی بر سر راه ترکها برای نفوذ در جهان عرب میپندارند که به نوعی یادآورد رقابت جوییهای عثمانیها و صفویان است.
رقابتجویی در یک موقعیت شکننده
جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است که در پی گسترش نفوذ خود در جهان عرب است، این در حالی است که ترکها هنوز برای تثبیت موقعیت خود در مرزهای شمالی سوریه سخت در تلاشاند. با این حال، ایران نمیتواند این وضعیت را قطعی بداند، چرا که ترکیه در منطقه قدرتمند و اخیرا بلندپرواز است. بنابراین موقعیت کنونی ایران در سوریه (و بطور گستردهتر در کل حوزه نفوذ منطقهایاش) بسیار آسیبپذیر و شکننده است. این بدان معناست که ایرانیها سرسختانه تلاش خواهند کرد تا ظرفیتها و توانایی ترکیه در این کشور را محدود کنند.
به عکس، برای اینکه ترکیه به بازیگر اصلی منطقه مبدل شود، باید از محاصرهی ایران در عراق و سوریه خارج شود. شمال عراق (به ویژه منطقه سنجار) محدودهی ژئوپلیتیکی حائز اهمیتی محسوب میشود که به ایران امکان میدهد از گرایشات تجزیهطلبانه نیروهای کرد برای دفع اهداف ترکیه در عراق و سوریه استفاده کند و همزمان همین مشکل را در داخل کشور مدیریت میکند. این نتیجهی مستقیم برآمدن تهران در قامت بزرگترین ذینفع سقوط داعش است. این پیششرط ایفای نقش بزرگتری در شبه جزیره عربستان/ منطقه خلیج فارس و خاورمیانه و در میدانی گستردهتر است.آنکارا هم به مانند تهران خلاء ایجاد شده به واسطه سقوط دیکتاتوریها در جهان عرب را فرصتی برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود میداند.
برخورد نزدیک به رغم میل باطنی
درست است که در حال حاضر ترکها و ایرانیها با یکدیگر خوب بازی میکنند، اما اینها لحظات زودگذری هستند. الزامات و شرایط آنها را وادار میکند که علیرغم میل باطنیشان، با یکدیگر برخورد کنند. ایران خود را مدافع منافع شیعه و فرمانده «محور مقاومت» در منطقه میخواند و ترکیه نیز به همین ترتیب خود را در مقام قهرمان مسلمانان اهل سنت بازنمایی میکند.
ایران باید از جناح غربی خود که تا دریای مدیترانه گسترش مییابد، محافظت کند -بزرگراهی تاریخی که از آنجا شاهد حملات بیشماری در طول تاریخ بوده است. در شرایط ایدهآل، تهران خواستار تشکیل دولتهای مقتدر از سوی متحدانش در عراق، سوریه و لبنان است. بدیهی که وقوع چنین اتفاقی دور از ذهن میآید. بنابراین، به دنبال کسب این حد از اطمینان است که همپیمانانش در هر یک از این کشورها بتوانند نفوذی را که در حال حاضر دارند حفظ کنند.
از دید ترکیه، ایران در طریق چنین مسیری قرار دارد و سنیهای کاملاً پراکنده در جستوجوی یک حافظ و حامی هستند. البته که شام و بینالنهرین تنها سرزمینهایی نیستند که ترکها عزمشان را دارند. آنکارا تلاش کرده تا به واسطه خلأ استراتژیک ایجاد شده در لیبی، حوزه نفوذ جدیدی برای ایجاد کند. با این حال، این کشور سرشار از انرژی آفریقای شمالی، فعلا در حکم یک گذرگاه محسوب می شود، بالاخص با توجه به رقابتی که با روسیه ، امارات و مصر در آنجا روبرو است. برای آیندهای قابل پیشبینی، لیبی به منزله یک ایستگاه بینالمللی برای ترک دریای مدیترانه به شمار خواهد رفت، و صحنه اصلی تمرکز بازیگری ترکیه، مرزهای زمینیاش با جهان عرب و سرزمینهایی است که از درگیری با ایران در آنها گریزی نخواهد بود، به خصوص که نفوذ روسیه در این مناطق هم به دلیل افزایش محدودیت های مالی کاهش می یابد.
گسترش میدان منازعه تا قفقاز جنوبی
در حالی که شام صحنه اصلی تئاتر همآوردجویی ژئوپلیتیکی ترکیه و ایران بود، یک فضای جنگی جدید و غیرمنتظره با مشارکت این دو قدرت در قالب جنگ 2020 بین آذربایجان و ارمنستان در قره باغ کوهستانی ظهور کرد تا ثابت شود میدان منازعه گستردهتر و جدیتر از این حرفهاست.
با احساس ضعف از ناحیه روسها، ترکیه با پشتیبانی فعال از عملیات نظامی آذربایجان باعث شدند مناطق وسیعی از قرهباغ که در اوایل دهه نود توسط ارمنیها تصرف شده بود، باز پس گرفته شود. اینکه روسیه نمی تواند ترک ها را از انجام این تغییر توازن قدرت در قفقاز جنوبی منصرف کند ، نشان دهنده عزم ترکیه برای گسترش حوزه نفوذ خود در یک جغرافیای گسترده است.
دستاوردهای ارضی آذربایجان از جنگ قرهباغ دو واقعیت جدید را در پی داشت. اول اینکه، ترکیه اکنون دارای یک کرویدور زمینی از نخجوان-قره باغ به سوی سرزمین اصلی آذربایجان و فراتر از آن تا دریای خزر و آسیای میانه است. دوم، و مهمتر اینکه، اکنون آذربایجان نوار مرز طولانیتری با ایران دارد، که با توجه به وضعیت دموگرافیک این منطقه تهدید قابل توجهی برای تهران به شمار میرود، به ویژه در زمانی که ایران در جبهههای مختلفی تحت فشار چندجانبه قرار دارد (تحریمهای اقتصادی، حملات اسرائیل به مواضعاش در شام و حتی در مسائل داخل کشور). ترکها با ترسیم مسیری ژئوپلیتیکی که از شمال به روسها و از جنوب به ایرانیها میرسد، خود را وارد قفقاز جنوبی کردهاند.
تغییر در روند روابط دو جانبه
میزان احساس خطر ایرانیها در برابر دستاوردهای ترکیه در مرزهای شمالیشان را میتوان از توییت یازدهم دسامبر وزیر امور خارجه ایران دریافت که در آن به سختی اردوغان را بخاطر خواندن شعر آذری-ایرانی در مورد تقسیم خاک آذربایجان بین روسیه و ایران در قرن نوزدهم سرزنش کرد. جواد ظریف توئیت کرد: «رئیسجمهور اردوغان متوجه نبود که آن قطعه شعری که در باکو به اشتباه خواند، به جداشدن اجباری این مناطق از سرزمین مادری ایران اشاره دارد. هیچ کس حق ندارد در مورد آذربایجان عزیز ما حرف بزند!» با توجه به اینکه ترکیه و ایران (علیرغم مواضعشان در جنگ سوریه) روابط نزدیکی داشتهاند، این توئیت ظریف یک تغییر قابل توجه در روند روابط دو جانبه است.
بازتاب رسانهای این ماجرا دلالت بر این داشت که اظهارات اردوغان بسیار توهینآمیز تلقی میشود. به شکل آشکاری تهران از این بابت احساس خطر میکند که نتیجه جنگ 2020 شرایطی را ایجاد کرده که میتواند تمایلات جداییطلبانه را در آذربایجان ایران تقویت کند. ایران همچنین سفیر ترکیه به وزارت امور خارجه را احضار کرد و یادآور شد که «دوران ادعاهای ارضی و امپراتوریهای توسعهطلب به پایان رسیده است و ایران به کسی اجازه نمیدهد در تمامیت ارضیاش مداخله کند».
به سوی منازعه
اکنون که آنکارا و باکو در یک اتحاد مستحکم و عمیق هستند، ایرانیها نه تنها در غرب بلکه در مرزهای شمالی خود هم نگران ترکها هستند. آنچه در همه این موارد جالب توجه است، اینست که هیچ یک از طرفین به دنبال رویارویی مستقیم با طرف مقابل نیست، اما منافع متعارض هر کدام در جغرافیایی مشترک آنها را به سمت درگیری بیشتر سوق میدهد. قفقاز جنوبی در مقام صحنه ثانویه رقابتجویی ایران و ترکیه باقی خواهد ماند چرا که کشورهای منطقه همچنان قدرتمند هستند. در مقابل، عراق و سوریه به عنوان کشورهای در آستانه فروپاشی، که بازیگران مسلح غیردولتی اصلیترین نیروهای فعال و موثر در آن هستند، در سالهای آینده اصلیترین صحنههای نبرد میان ترکیه و ایران خواهند بود.
روابط کنونی میان ترکیه و ایران تصور رقابتجویی میان آنها را دشوار میسازد. تصور همسویی ترکیه و ایران اغلب با اقدامات مشترک دیپلماتیک، توافقنامههای دو جانبه و حمایت از برخی متحدان در برابر دشمنان به ظاهر مشترکشان تقویت میشود. این مسئله تبینگر اینست که چرا بسیاری از تحلیلگران از محوری متشکل از ترکیه، ایران و قطر در مقابل بلوکی مشتمل بر عربستان سعودی، امارات، اسرائیل و مصر صحبت میکنند.
این روزها در محافل سیاستگذاری غالبا در مورد کاستن از دایره نفوذ ایران در منطقه صحبت میشود. اما سئوال اساسی این است که در نهایت چه کسی این تلاش را رهبری میکند، چرا که ایران و هوادارانش بدون درگیر شدن یک نیروی خارجی از جهان عرب فاصله نخواهند گرفت.
مسلما ایالات متحده نمیخواهد به یک کارزار نظامی بزرگ دیگر، ، به خصوص در خاورمیانه متعهد شود. اسرائیل تنها در این اندیشه است که ایرانیها تهدیدی برای دولت یهود ایجاد نکند. بدین ترتیب ترکیه به عنوان تنها قدرتی که فکر میکند از عهده تقابل با ایران بر میآید، هدف این پروژه قرار دارد. ممکن است این مسئله در کوتاه به وقوع نیانجامد، اما به نظر میرسد در آینده اجتنابناپذیر است.