سالگرد بازداشت دولتمرد مشهور به اتهام توطئه قتل رضاشاه پهلوی!
به گزارش اقتصادنیوز به همین بهانه ایسنا گزارشی از زندگی این چهره تاثیرگذار منتشر کرده است: احمد فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، مستوفی (حسابدار و مالیات بگیر) ولایت آذربایجان و مادرش طاووس خانم دختر میرزا محمدخان مجدالملک سینکیِ خوشنویس و نوه عباس میرزا نایبالسلطنهِ فتحعلیشاه در ۱۳ دی سال ۱۲۵۱ به دنیا آمد.
طاووس خانم در یک سالگی احمد درگذشت و با موافقت پدرش میرزا ابراهیم، سرپرستی احمد به داییاش میرزا علیخان امینالدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه و پدر شوهر اشرفالملوک فخرالدوله دختر کوچک مظفرالدین شاه سپرده شد. او به همراه برادرش حسن که ۴ سال از او بزرگتر بود، خواندن و نوشت مکتبخانه ای را نزد میرزا علی آموخت و برای یاد گرفتن علم تاریخ، جغرافیا، ریاضی و فلسفه به مدرسه مروی تهران فرستاده شد و زبان فرانسه را نزد معلم خصوصی یاد گرفت.
احمد در کنار آموزش های معمولش به شکوفا کردن استعداد مادرزادی اش و تعلیم خوشنویسی نزد میرزا کاظم خوشنویس مشغول شد و در خط شکسته و نستعلیق، استاد شد. او این هنر زیبا را در سال ۱۲۷۲ با نوشتن مناجات منظوم حضرت امیر (ع) به رخ ناصرالدین شاه کشاند و با مجذوب کردن سلطان دستور به خدمت رسیدن را گرفت و با حمایت پدرش معتمدالسلطنه یک سال بعد در سال ۱۲۷۳ به دربار شاه راه یافت و ملقب به لقب «دبیرِ حضور» شد و به عنوان پیش خدمت مخصوص، نامهها و دستورهای سلطانِ قاجار را با خط زیبایش تحریر کرد.
دبیرِ حضور یک سال بعد از منصوب شدن به این سمت در ۲۲ سالگی با اشرف الملوک دختر محمدحسن خان قاجار دولو ملقب به حاجبالدوله، نسقچی باشی (مسوول تنبیهات) دربار ناصرالدین شاه ازدواج کرد.
پس از قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی در مرداد ۱۲۷۵، احمد جوان در ۲۰ سالگی منشی دایی اش میرزاعلی خان امین الدوله، حاکم آذربایجان شد.
این سِمت در طول دو سال صدراعظمی میرزا علی خان امین الدوله در دوره مظفرالدین شاه، ادامه یافت. پس از استعفای امینالدوله از صدارت شاه، احمد به همراه محسن خان پسر دایی اش مدتی به اروپا رفت و اواخر سال ۱۲۷۹ به ایران برگشت.
احمد جوان پس از بازگشت به ایران برای دیدار پدرش معتمدالسلطنه، وزیرِ مَلِک منصور میرزا شعاع السلطنه دومین پسر مظفرالدین شاه به شیراز رفت و منشی شعاعالسلطنه شد. او در کنار منشی گریِ شاهزاده کلیه امور دفتری پدرش که اداره امور حکومتی فارس بود را نیز برعهده گرفت. او سپس به مقام منشی گری شاهزاده عبدالمجید میرزا ملقب به عینالدوله، پسر چهل و نهم فتحعلی شاه، صدراعظم وقت رسید.
احمد در ۳۲ سالگی در سال ۱۲۸۳ ملازم مظفرالدین شاه در سفر سومش به فرنگ بود. پس از بازگشت مقامش ترفیع یافت و به «وزیر حضور» مفتخر شد و رییس دفتر مخصوص مظفرالدین شاه شد. با درگذشت نریمانخان قوامالسلطنه، وزیرمختار ایران در بلژیک، لقب «قوامالسلطنه» با پرداخت ۵۰۰۰ اشرفی از آنِ «وزیر حضور» شد و به دلیل رابطه خوبش با مشروطهخواهان مدتی رابط مظفرالدین شاه و مشروطه خواهان شد.
او در همین دوره که مصادف با ۳۴ سالگی اش بود، فرمان مشروطه مظفرالدین شاه را در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ با دستخط زیبایش تحریر کرد و بر اهمیت این فرمان افزود. با مرگ مظفرالدین شاه و به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه برای تحصیل در رشته حقوق راهی فرانسه شد و با سقوط شاهِ جوان و فتح تهران توسط مشروطه خواهان به ایران برگشت.
میرزا احمد در ۸ مهر ۱۲۸۸ در اولین کابینه محمدولی خلعتبری معروف به محمدولیخان تُنکابنی ملقب به سپهدار اعظم از فرماندهان مشروطه خواه به عنوان معاون وزارت داخله منصوب شد و لایحه خلع سلاح مجاهدین مشروطه خواه را در دومین دوره مجلس شورای ملی به تصویب رساند. قوام از اردیبهشت سال ۱۲۸۹ معاون وزارت جنگ شد.
نخستین تجربه وزارت قوام در دولت میرزا حسن مستوفی الممالک ملقب به آقا بود که در سوم مرداد ۱۲۸۹ تشکیل شد و او وزیر جنگ شد. سپهدار تنکابنی بار دیگر پس از مستوفیالممالک، صدراعظم شد و در پی ترمیم کابینهاش، قوامالسلطنه را در ۲۶ تیر ۱۲۹۰ به عنوان وزیر عدلیه به مجلس معرفی کرد، اما دولتش چند روز بعد کنار رفت و یک هفته بعد، نجفقُلیخان بختیاری مشهور به صمصامالسلطنه، رییس الوزرا شد و قوامالسلطنه به عنوان وزیر داخله به مجلس معرفی شد.
صمصام السلطنه در ترمیم کابینه اش در پنجم آذر ۱۲۹۰ او را کنار گذاشت اما ۲۰ روز بعد دوباره به عنوان وزیر داخله به کابینه او برگشت.
او تا سال ۱۲۹۶ مجموعا ۹ بار در راس وزارتخانههای عدلیه، مالیه و داخله قرار گرفت و در هشتم بهمن ماه همان سال با اختیارات کامل والی خراسان و سیستان و بلوچستان شد. در طول سه سال حکومت قوام در خراسان، قدرت و ثروت او به شدت زیاد شد تا جایی که مردم محلی او را «خدای خراسان» لقب دادند.
با کودتای رضا خانِ سردار سپه در پنجم اسفند ۱۲۹۹ و رییس الوزرا شدن سید ضیاءالدین طباطبایی، به دستور او به کلنل محمد تقی خان پسیان، قوام در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۰۰ دستگیر و تحتالحفظ به تهران فرستاده شد و به زندان عشرت آباد افتاد و اموال و دارایی اش در خراسان مصادره شد.
قوام به سه دلیل مغضوب سیدضیاء قرار گرفت. اول، اطاعت تامه نداشتن از رییس الوزرا، دوم رسیدن خبر طرح نقشه علیه نفوذ و قدرت سید ضیاء و نارضایتی انگلیس در جریان به رسمیت شناختن پلیس جنوب، قیام تنگستانیها و چاه کوتیها بود.
دوران رییس الوزرایی
پس از سقوط کابینۀ سیدضیاء، قوامالسلطنه در خرداد ۱۳۰۰ از طرف احمد شاه، برای اولین بار رییس الوزرا شد.
از اولین اقداماتی که او قبل از تعیین وزرایش انجام داد آزادی رجال قجری و غیرقجری به زندان افتاده به دست سیدضیاء و افتتاح چهارمین دوره مجلس شورای ملی بود. او در مدت زمامداری خود توانست طغیان کلنل محمدتقی خان پسیان، میرزا کوچک خان جنگلی، امیرموید سوادکوهی و ساعدالدولۀ تنکابنی را سرکوب کند.
تصویب قرارداد ۱۹۲۱ در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۰۰ بین ایران و روسیه که مربوط به مسائل ارضی، مالی، اقتصادی، نظامی و سیاسی بود و تصویب عهدنامه ایران وافغانستان در تاریخ ۱۴ آذر ۱۳۰۰ از دیگر اقدامات قوام در اولین دوره صدارتش بود.
دومین دوره صدراعظمی قوام در ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ رقم خورد. صدارت او ۸ ماه طول کشید. قوام در کابینه اولش تلاش کرد اوضاع مالی و بودجه ای کشور را با استخدام مستشاران آمریکایی بهبود دهد اما موفق نشد اما نتیجه تلاشش را در کابینه دومش دید. او موفق شد در مرداد ۱۳۰۱ استخدام دکتر آرتور میلسپو، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی و دستیارانش را به تصویب مجلس شورای ملی برساند.
قوام در این دوره لایحه قانون محاکمه وزرا را تنظیم و به مجلس شورای فرستاد.
دخالتهای رضا خان سردار سپه در امور غیرنظامی موجب درگیری قوام و رضا خان شد. سردار سپه در تیر ۱۳۰۱ بدون اجازه قوام، حکم کفالت آذربایجان را برای امانالله میرزا و حکم انفصال اقتدارالدوله را از حکومت مازندران مخابره کرد. قوام و رضاخان در مهر ۱۳۰۱ در کاخ گلستان با یکدیگر دیدار و مذاکره کردند و قرار شد سردار سپه به مجلس برود و اظهار کند بر طبق قانون اساسی رفتار و حکومت نظامی را نیز متوقف خواهد کرد. قوامالسلطنه ۵ بهمن ۱۳۰۱ از رییسالوزرایی استعفا داد.
هشت ماه پس از سقوط کابینه دوم قوام در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۰۲ به اتهام توطئه و طرحریزی برای ترور رضا خان سردار سپه بازداشت و از ایران تبعید شد.
قوام پس از بازگشت به ایران بقیه عمر خود را به صورت کج دار و مریز تا زمان سقوط کابینه رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ در املاکش در شمال کشور سپری کرد.
سومین دوره صدارت قوام در دوره پهلویِ پسر رقم خورد. مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۲۱ با اکثریت ۱۰۹ رای قوام را نخست وزیر ایران کرد و حکم صدارتش توسط محمدرضا شاه امضا شد.
مهمترین اقدام قوام السلطنه تاسیس وزارتخانه جدیدی به نام وزارت خوار و بار بود اما این اقدام نتیجه عکس داد. در نتیجه عدهای از دانش آموزان و دانشجویان با سر دادن شعارهای تندی علیه قوام در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۲۱ در محدوده مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تجمع کردند و بعد از اشغال مجلس، برخی از معترضان به غارت اجناس مغازههای اطراف میدان بهارستان دست زدند و برخی نیز به خانه قوام حمله کردند و اموالش را دزدیدند و خانه اش را آتش زدند؛ در پی این واقعه، قوام در ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ موفق به تشکیل کابینه نشد و از نخست وزیری استعفا داد.
قوام در این دوره بار دیگر لایحه استخدام دکتر آرتور میلسپو، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی و دستیارانش و انتصاب او به ریاست کل دارایی ایران به اضافه هیات مستشاری نظامی آمریکایی به ریاست سرهنگ شوارتسکف برای تجدید سازمان ژاندارمری ایران را تقدیم مجلس شورای ملی کرد.
سر ریدر بولارد، وزیر مختار انگلستان در ایران درباره تصمیم قوام، گفت: «تحکیم حکومت مرکزی عمدتا به اصلاحات اساسی با همکاری مستشاران آمریکایی بستگی دارد. ما همیشه از آمریکاییها حمایت کردهایم؛ ولی شاید روسها از حضور آنها نه تنها خوشحال نباشند؛ بلکه مکدر هم باشند.»
چهارمین دوره نخست وزیری قوام در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۲۴ رقم خورد. او ۲۹ بهمن ماه همراه با هیاتی بلندپایه برای ملاقات با ژوزف ویساریونویچ اِستالین، رهبر اسبق شوروی به مسکو رفت و ۱۰ روز بعد از برگشت قوام به تهران، سادچیکف سفیر شوروی وارد تهران شد و قرارداد قوام- سادچیکف در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ امضا شد و ارتش اتحاد جماهیر شوروی از استانهای شمالی ایران خارج شد.
دومین تصمیم مهم قوام در این دوره، بازاشت سیدضیاءالدین طباطبایی، اولین رییس الوزرای رضا شاه در اول فروردین ۱۳۲۵ بود. قوام همچنین دستور دستگیری آیت الله ابوالقاسم کاشانی به دلیل مخالفت با قرارداد مذکور را در ۲۵ تیر ۱۳۲۵ صادر کرد.
چهارمین دوره صدارت قوام که طولانیترین دوران نخست وزیری او بود در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۲۶ به پایان رسید. او بعد از برکناری، بیشتر ایام خود را در اروپا گذراند.
پس از تشکیل مجلس موسسان و تغییر بعضی از اصول متمم قانون اساسی و اضافه شدن یک اصل الحاقی برای انحلال دو مجلس سنا و شورای ملی در سال ۱۳۲۸، قوام از اروپا نامه ای سرگشاده به محمدرضا شاه نوشت و او را از شبیخون زدن به قانون اساسی برحذر کرد. محمدرضا نیز در مقابل، پاسخ تندی به نامه قوام داد. او در این نامه ضمن گرفتن لقلب «حضرت اشرف» تمام مفاسد و گرفتاریهای ایران را متوجه دوران زمامداری قوام دانست. قوام نیز در نامه ای دیگر پرده از روی اعمال گذشته خاندان پهلوی برداشت. بعد از درگیری لفظی، روابط قوام با محمدرضا به کلی قطع شد و قوام در سالهای بحرانی ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ از صحنۀ سیاسی کشور دور شد.
دولت نیز در سال ۱۳۲۹ دوباره موضوع اعلام جرم علیه قوام را مطرح کرد و پروندهاش را به مجلس فرستاد. این بار شش اتهام علیه قوام شامل ربودن اسناد دولتی از ساختمان وزارت امور خارجه، مداخله در انتخابات، صدور جواز بر خلاف مقررات برای صادرات غله و ۴۵۰۰ تن برنج، قطع و صادرات ۱۵۰۰ متر مکعب چوب جنگلی و واردات ۵۰۰ تن چای را به جریان انداخت.
پنجمین دوره نخست وزیری قوام بعد از اختلافات میان محمدرضا و دکتر محمد مصدق بر سر رد تقاضای واگذاری اختیارات کامل و پست وزارت جنگ در تیر سال ۱۳۳۱ و با استعفای مصدق رقم خورد. با برکناری مصدق از قدرت، محمدرضا بار دیگر دست دوستی به احمد قوام داد و او را به سِمت نخست وزیری منصوب کرد.
او لقب «حضرت اشرف» را به قوام پس داد. قوام نیز پس از پذیرش نخستوزیری، با دادن اعلامیهای تند که با مصرع «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد.
قوام با این اعلامیه هواداران نهضت ملی نفت را به خشم آورد. فداییان اسلام، اصناف بازار در کنار آیت الله کاشانی، جبهه ملی، حزب توده حزب پان ایرانیست، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی مبارز به رهبری ناصر یمین مردوخی کردستانی به مخالفت با او پرداختند و تظاهراتی بزرگ را شکل دادند که موجب شکل گیری غائله قیام ۳۰ تیر شد.
به دنبال رفتار خشونتآمیز شهربانی تهران و به رگبار بستن معترضان، قوام استعفاء داد و محمدرضا شاه مجبور به پذیرش این استعفا و انتصاب مجدد مصدق به نخستوزیری شد. این دوره صدارت قوام چهار روز دوام آورد.
قوام که از عناصر سرکوب و کشتار مردم در واقعۀ ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود از سوی آیتالله کاشانی مهدورالدم شناخته شد و هفدهمین دوره مجلس شورای ملی قانون تعقیب و مجازات قوام و مصادره اموال او به نفع خانواده شهدای قیام ۳۰ را تصویب کرد اما مصدق با تدابیری که اندیشید او را از این مهلکه نجات داد و او از این تاریخ به بعد با سابقه ای بسیار بد برای همیشه از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
قوام از اشرف الملوک فرزندی نداشت. به همین دلیل در ۷۲ سالگی با یک دختر روستایی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج «حسین قوام» بود.
احمد قوام السطلنه در سومین سالگرد واقعه قیام ۳۰ تیر در ۳۱ تیر ۱۳۳۴ در ۸۳ سالگی در تهران مرد.
منابع:
صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، ص۶۵۴، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، ۱۳۶۲
مکی، حسین، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۱، تهران، انتشارات علمی۱۳۷۴، ص۳۰۷ و ۴۰۰
شوکت، حمید، در تیررس حادثه، زندگی سیاسی قوام السلطنه، ص۵۴، تهران، اختران، ۱۳۸۵
عاقلی، باقر، میرزااحمد خان قوام السلطنه در دوران قاجاریه و پهلوی، انتشارات جاویدان، چاپ اول ۱۳۷۱، ص۴۶ – ۵۰