موسیقی، صدای خدا و مردم
تاسف خوردم و به گذشته پرتاب شدم. دهه شصت و هفتاد جو خیلی سنگینی حاکم بود. کسی جرات نمی کرد حتی در ماشین خودش موسیقی روشن کند چون بیم داشت با واکنش های خشونت آمیز مواجه شود. اگر مسافری ریش دار یا حتی با ته ریش وارد تاکسی می شد راننده بیدرنگ موسیقی را خاموش می کرد. فضای جنگ و شهادت و سوگواری ها هم در آن وضعیت موثر بود. نسل ما هم از بازگشت به ابتذال هنری گذشته هراس داشت غافل از آنکه روزگاری بدتر ازابتذال را خواهد دید. بعد از پایان جنگ هم این وضعیت ادامه داشت. سال۱۳۷۱ بود. ما هم از نگاه های دهه شصتی عبور کرده بودیم. با همسرم به مغازه بزازی در میدان تجریش وارد شدیم. مغازه دار تنها بود و در بسته و داشت برای خودش تار می زد. به محض اینکه وارد شدیم سه تار را پنهان کرد. از او خواستم ادامه دهد. هاج و واج نگاه کرد.
چون عالمان دینی از اقسام گوناگون وحی در قرآن سخن گفته بودند، از وحی تکوینی(صفات و غرایز) و وحی زنبور عسل تا رؤیا و الهام و القا و وحی تشریعی و رسالتی، من همگفتم «برادر، موسیقی شاخهای از وحی است. آنجا که کلام انسان به پایان می رسد موسیقی آغاز می شود». گفت تاکنون چنین سخنی نشنیده بودم و...
آری، کلام و تکلم بشر هم با صدا و موسیقی آغاز میشود، خداوند نیز عالم هستی را با انواع موسیقی در آمیخته است.
آن مرد گل از گلش شکفت و احساس کرد که تضاد و دشمنی ای بین سه تار و خدایش وجود ندارد.
چقدر ناتوانند و نیازمند آگاهی، آنان که فرق خوردنی های حرام و خوردنی های حلال، اعمال حلال و حرام و موسیقی مبتذل با موسیقی مردمی و فاخر را ندانند.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده