پایان عصر الیزابت؛ از اعتراف تلخ ملکه تا بازی تاج و تخت شاه چارلز
به گزارش اقتصادنیوز، عصر الیزابت به پایان رسیده؛ یکی از چهره های با نفوذ سلطنت بریتانیا که میراث عصر کلاسیک سلطنت در اروپا بود؛ عصری که در چارچوبش پادشاهان و ملکه ها از قدرت سیاسی واقعی در سراسر جهان برخوردار بودند.
آخرین دیدار در قلعه بالمورال
ملکه روز سه شنبه زمانی که در اتاق پذیرایی قلعه بالمورال میزبان پانزدهمین نخست وزیر دوران سلطنت 70 ساله اش بود، ضعیف تر از هر زمان دیگر به نظر می رسید؛ به سختی به عصایش تکیه داده بود و لکه کبودی در بالای دست راستش خودنمایی می کرد؛ لکه ای به رنگ کبود که به گمانه زنی ها در باب وضعیت سلامتش دامن زد؛ چرا که الیزابت دوم این بار دست به سنت شکنی زده بود و مراسم پذیرش استعفای بوریس جانسون و تنفیذ حکم نخست وزیری لیز تراس را به جای آن که به سان همیشه در قصر باکینگهام یا قلعه ویندزور برگزار کند، در خلوتگاهش واقع در اسکاتلند به انجام رساند.
به گزارش اکوایران، انتشار اطلاعیه ای مبنی بر لغو جلسه مجازی شورای خصوصی که قرار بود برای ادای سوگند وزاری کابینه جدید برگزار شود، در کنار سکوت خانواده سلطنتی نگرانی بریتانیایی ها را از سلامت ملکه افزایش داد تا این که پنجشنبه در میانه اخبار ضد و نقیض درباره وضعیت جسمی الیزابت دوم، خبر درگذشتش در سن 96 سالگی رسانه ای شد.
پایان عصر الیزابت
حالا عصر الیزابت به پایان رسیده؛ یکی از چهره های با نفوذ سلطنت بریتانیا که میراث عصر کلاسیک سلطنت در اروپا بود؛ عصری که در چارچوبش پادشاهان و ملکه ها از قدرت سیاسی واقعی در سراسر جهان برخوردار بودند.
فداکاری و ثابت قدمی ملکه
الیزابت هفت ماه بعد از جشن هفتادمین سالگرد سلطنتش درگذشت؛ جشنی مهم در حیات ملکه ای که با اکراه قدرت را پذیرفت و در کانون توجه ها قرار گرفت و در طول حیات سیاسی خود به واسطه فداکاری و ثابت قدمی در انجام وظایف توسط بسیاری از رهبران جهان تحسین شد.
سلطنت طولانی الیزابت موجب شد تا بریتانیا از یک قدرت امپراتوری رو به زوال؛ قدرتی خسته از جنگ، به یک دولت مدرن چند فرهنگی تبدیل شود؛ ساختاری که تحولش کم تر به اراده و خواست ملکه متکی بود.این همان چیزی است که الیزابت می خواست؛ سهمی عادلانه از زندگی و قدرت.
درباره وارث تاج و تخت
الیزابت الکساندرا مری در سال 1926 به دنیا آمد، نخستین فرزند دوک و دوشس یورک.او تا سال 1972 تصور نمی کرد زمانی وارث تاج و تخت شود؛ بعد از کناره گیری پرحاشیه عمویش و تاجگذاری پدرش به عنوان جورج ششم، معادلات زندگی او برهم خورد.
با اغاز جنگ جهانی دوم، الیزابت بی سر و صدا برای کشورداری آماده شد؛ او را به قلعه ای ویندزور فرستادند و نری مارتن، معلمی با خلقیاتی غریب وظیفه آموزش او را برای رهبری عهده دار شد.
الیزابت 14 ساله بود که با ایراد سخنرانی کوتاه در رادیو نخستین گام را برای حضور در عرصه عمومی برداشت؛ سخنرانی اش درباره کودکان آواره جنگ بود.
در 16 سالگی عنوان سرهنگ افتخاری گارد گرانادیر، یک هنگ پیاده نظام ارتش بریتانیا را دریافت کرد. به باور مورخان جنگ جهان دوم و فضای حاکم بر آن برهه تاریخی موجب شد تا الیزابت آزادی هایی نسبتا غیر معمول را فراتر از محدودیت های سنتی زندگی سلطنتی داشته باشد.
هنگامی که جنگ به پایان رسید و صلح بر اروپا حاکم شد؛ الیزابت یونیفورم پوش با جمعیت شادی که خارج از کاخ باکینگهام جمع شده بودند؛ هم آوا گشت.
در سال 1949 در شرایطی که حال جسمی پدرش به تدریج بد و بدتر می شد، الیزابت ناچار شده بود تا وظایف رسمی بیشتری را عهده دار شود و حتی به جای پادشاه در رژه نظامی سالانه( رژه رنگ ها) حضور داشته باشد.
سال 1952 زمانی که الیزابت و فیلیپ، همسرش به واسطه سفری کاری در کنیا بودند؛ الیزابت خبر مرگ پدر را شنید، او حالا ملکه شده بود و می بایست نقشش را به درستی ایفا می کرد. پس از تاجگذاری در سال 1953، سفرهای رسمی اش آغاز شد، بر گشایش پارلمان ایالتی نظارت کرد و میزبان آیزنهاور، شارل دوگل و نیکیتا خروشچف شد.
الیزابت با رسیدن به دهه سوم سلطنتش؛ به خوبی در نقشش تعریف شده بود؛ این گزاره همزمانی داشت با جدال های خانوادگی ناشی از برهم خوردن ازدواج خواهرش و مسائل مرتبط با قانون اساسی بریتانیا در میان کشور های مشترک منافع در باب نقش سلطنت؛ اما هیچکدام از این ها نتوانست جشن سالگرد سلطنش در سال 1977 را تحت شعاع قراردهد.
اولین و آخرین اعتراف تلخ ملکه!
سال 1981 برخلاف باور عموم ، ازدواج سلطنتی شاهزاده چارلز و دایانا سپنرس در کلیسای جامع سنت پل لندن برگزار شد، میلیون ها نفر از سراسر جهان این مراسم را به نظاره نشستند؛ اما نمی دانستند که این وصلت دوران پرتلاطمی را در حیات شخصی و سلطنتی ملکه رقم خواهد زد؛ طلاق و تصادف و مرگ دایانا به یکی از پرچالش ترین بخش های زندگی ملکه تبدیل شد. سال 1992، همزمان با چهلمین سال سلطنت ملکه، سه زوج سلطنتی جدا شدند؛ مهم ترین و در عین حال پر خبرترین شآن، جدایی چارلز و دایانا بود؛ زنی که متهم شده بود به خیانت.
شاید برای پایان دادن به همه گمانه زنی ها و حاشیه ها، قلعه ویندزرو آتش گرفت و بخش وسیعی از آن به شدت آسیب دید و بریتانیا به واسطه پیشنهاد برای مشارکت در بازسازی اش به شدت خشمگین شد. زنجیرهای وقایع موجب شد تا ملکه برای اولین بار در سخنرانی اش بگوید« امسال سالی نبود که بخواهم با لذت به گذشته نگاه کنم».
درست می گفت، پس لرزه های هر کدام از این وقایع جایگاه ملکه را متزلزل کرد؛ این را زمانی به درستی فهمید که در جریان سفر تاریخی اش به آفریقای جنوبی در سال 1995 و دیدار با نلسون ماندلا،هدف انتقادهایی جدی قرار گرفت، اما این پایان بحران نبود.
دو سال بعد، در سال 1997، مرگ مشکوک دایانا، آن هم در شرایطی که خاندان سلطنتی تلاش می کردند تا به هر شکلی او را جدا از خود نشان دهند، چالش های پیش روی ملکه بیشتر شد؛ چر که انگشت اتهام این بار به سوی او و خانواده سلطنتی نشانه رفته بود؛ مورخان طغیان عمومی مردم به واسطه مرگ عروس پیشین خاندان سلطنتی را نقطه عطفی در حیات سیاسی الیزابت قلمداد می کنند.
اعتراف تلخ ملکه
ملکه ناچار شد سکوتش را شکسته با مردم حرف بزند؛ او اعتراف کرد که از زندگی دایانا درس های بسیاری آموخته؛ این شاید اولین و آخرین اعتراف ملکه بود؛ اعترافی تلخ!
با این همه این سیاست جواب داد و مردم آرام شدند؛ اندک اندک، الیزابت محبوبیتش را به دست آورد چرا که در قیاس با دیگر اعضای خاندان سلطنتی هم نرم تر شده بود، هم در دسترس تر بود و هم مدرن تر.
ملکه به خوبی فهمیده بود که باید با زمان خود را تغییر دهد، این استراتژی سال 2005 زمانی که با ازدواج چارلز و کامیلا موافقت کرد، بیش از هر زمان دیگر در چشم دیگران برجسته شد. هشت سال بعد زمانی که پارلمان به اصل برتری مردان بر زنان در عرصه جانشینی و تاج و تخت پایان داد، تحول ساختار سلطنتی تحت رهبری الیزابت تقریبا ثابت شده بود.
الیزابت سه سال بعد از این تاریخ، طولانی ترین رهبری را بعد از ویکتوریا به نام خود ثبت کرد و در سال 2016 در سن 90 سالگی جشن هایی را برای ثبت این حقیقت درتاریخ برگزار کرد.
زنجیره رسوایی ها
سال های پایانی حیات ملکه با چالش هایی همراه بود. در شرایطی که ویروس کرونا تمامی بریتانیا را درگیر کرده بود، او دوبار در تلویزیون حضور یافت؛ آن هم به فاصله ای اندک. در نخستین حضورش خواستار اتحاد برای در هم شکستن همه گیری شد و دگر بار برای تاکید بر قرنطینه ملی.
او همزمان در زندگی شخصی اش هم با تغییراتی جدی روبرو بود، کم تر از دو سال پس از ازدواج پرحاشیه هری( نوه ملکه و پسر چارلز و دایانا) و مگان، این زوج اعلام کردند که قصد دارند عناوین سلطنتی شان را کنار گذاشته و بریتانیا را ترک کنند.
آنها بعد از رسانه ای کردن این خبر، خانه ای در کالیفرنیا خریداری کرده و ماه مارس 2021 در برنامه اپرا، از رفتار نژادپرستانه خاندان سلطنتی با مگان دو رگه و پوشش ناعادلانه رسانه ای از او و پریشانی روانی اش، پرده برداشتند.
رسوایی پسر مورد علاقه ملکه
همزمان شاهزاده اندرو که غالبا از او تحت عنوان پسر مورد علاقه ملکه یاد می شود، به واسطه اخباری در باب روابط نامشروعش با چهره ای بنام ناچار شد تا تمامی وظایف سلطنتی و عمومی اش را واگذار کند. ژانویه 2022 ملکه تلاش کرد تا با تکیه بر حمایت ها و اهرم های سلطنتی، خاندان را از این رسوایی برهاند. آوریل 221 فیلیپ، همسر ملکه، که 73 سال با الیزابت هم مسیر و همراه بود درگذشت، مراسمش به واسطه محدودیت های ناشی از کرونا با تشریفات بسیار برگزار نشد هرچند با شکوه نظامی بدرقه شد.
بسیاری تصور می کردند الیزابت به واسطه فقدان همراهش، خلوت نشین شود، اما نشد، او در عرض چند روز بار دیگر فعالیت های سلطنتی اش را از سرگرفت، اما با گذشت یکسال به واسطه مشکل در حرکت ناچار شد حضورش را کم رنگ کند، آخرین قاب به یادگار از او، قابی است که در آن لبخندی بی رمق دستانش را به سوی تراس دراز کرده تا مراسم تنفیذ آنگونه که باید، برگزار شود.
حضوری ثابت اما کمرنگ در سیاست بریتانیا
ملکه الیزابت در این 70 سال تلاش کرد، حضوری ثابت و در عین حال کم رنگ در عرصه سیاست بریتانیا داشته باشد؛بسیاری از ناظران می گویند او به هدفش دست یافت. الیزابت در حیات شخصی و عمومی اش طوفان های بسیاری را پشت سرگذاشت، اما تلاش کرد تا با تغییرهای زمانه همگام و هم صدا باشد؛ شاید این مهم ترین مشخصه او باشد. از همین رو نخست وزیرانی که با او جلسات هفتگی داشتند، الیزابت را ناظری زیرک در امور داخلی و جهانی توصیف کردند. مارگارت تاچر که رابطه سردی با ملکه داشت، این الیزابت را کاسبی بی سر و صدا می خواند. اما تونی بلر، نخست وزیر دیگر باور متفاوتی داشت و گفته بود، می توان همه چیز را با او در میان گذاشت.
جنجال گری خودنما یا پادشاهی در جستجوی آرامش
عصر سلطنت چارلز فرا رسیده؛ سیمون جنزکینس، ستون نویس با انتشار یادداشتی در گاردین نوشته، پادشاه جدید می خواهد به سان مادرش سلطنت کند؛ چهره ای که همه این سال ها زیر سایه ملکه زیسته و هر لحظه بازی تاج و تخت را از مادر آموخته، پس به خوبی می داند که ملکه برای ملت بریتانیا مظهر سلطنتی مشروطه بوده و بس. از همین رو بعید است به میراث مادرش خیانت کند. با این همه گروهی از تحلیلگران باور دیگری دارند و می گویند با رفتن الیزابت، هرگونه شباهتی میان چالرز و ملکه ممکن است پایان یابد؛ به ادعای آنها دلیلش ساده است، سلطنت امروز فرمولی شده، در واقع عملی است روباتیک، از همین رو هر کدام از اعضای خاندان سلطنتی شاید به گونه ای متفاوت از دیگری آن را انجام دهند.
به نوشته گاردین چازلز شاید تشریفات سلطنتی را بدون عیب و نقص به جای بیاورد؛ اما شخصیت متفاوت از مادرش می تواند رویکرد و مسیری متفاوت پیش رویش قرار دهد.طبیعتا کیش او قادر است کنشش در نحوه برخورد و تعامل پادشاه با نخست وزیر و ساختار پارلمان را تحت تاثیر بگذارد.
چازلز متعهد به تعهدات غیر حزبی سلطنت است؛ هنجارهایی که حداقل از زمان هانوفرها درعرف و سنت تعریف شده، با این همه این احتمال هم بالا است که او برخلاف مادرش به رویکردهای محافظه کارانه پایانه دهد؛ رخدادی که به باور گروهی می تواند بحران ساز باشد، به سان سال 1963، زمانی که حزب محافظه کار فاقد رویه ای رسمی برای انتخاب رهبر بود ؛ در آن برهه زمانی هارولد مک میلان بیمار، خودش جانشینش را برگزید؛ هرچند این مهم ملکه را از تایید انتقال مخفیانه و الیگارشی قدرت نجات نداد.
تنش بعدی می تواند مرتبط به تعلیق فعالیت های پارلمان باشد؛ رخدادی که در طول سال ها به واسط مذاکره با کاخ سلطنتی و همزمان با استناد به عرف، حل و فصل می شد. آخرین بار سال 2019 بود؛ زمانی که بوریس جانسون تلاش کرد تا ملکه را در تعلیق غیر قانونی پارلمان دخالت دهد؛ در آن بازه زمانی بحرانی شکل گرفت که با رای دیوان عالی پایان یافت نه ملکه.
شاه چارلز فعالتر از ملکه می شود؟
در تمامی این تنش ها عرف و پروتکل ها پادشاه را از جدل دور نگاه داشت، با این همه چالز ممکن است بخواهد نقش فعالانه تری را ایفا کند.پادشاه جدید بریتانیا چهره های است که در باب تمامی مسائل اظهار نظر کرده و در این سال ها تلاش نکرده تا در سایه باشد.
او در ارتباط با موضوعات مختلف، از تغییرات آب و و هوایی گرفته تا مسائل محیط زیست و معماری نظر داده و اصرار دارد، که نظراتش شخصی است نه سلطنتی.
شاید در نمایشنامه چالز سوم مایک بارتلت، چهره حقیقی چارلز به خوبی ترسیم شده، در آن اپیزودی که از روی وجدان و با تکیه بر اراده سلطنتی به لایحه ای که پارلمان برای پایان دادن به آزادی مطبوعات تصویب کرده،رای منفی داد.
پادشاه جدید مدعی امتیازهای سلطنتی است؛ قدرتی که غالبا در اختیار نخست وزیر قرار دارد؛ طبیعتا اجرایی کردن این ایده می تواند نخست وزیری بریتانیا را با چالش های جدی روبرو کند.در این میان دیدارهای محرمانه هرهفته نخست وزیر با پادشاه نیز امروز با اهمیت است، چارلز ممکن است از این دیدار به عنوان فرصتی برای بمباران نخست وزیر استفاده کند آن هم با واکنش به رویدادها و درز محرمانه ها.
پادشاه جدید شاید قدرتمندترین چهره بریتانیا نباشد، اما موقعیت تاثیرگذارش را نمی توان انکار کرد.ماری برانولی چالز را مردی مدعی روشنفکری توصیف کرده و می گوید او و دیوید اتنبورو می توانند نه فقط ملت بریتانیا بلکه سیاره زمین را در معرض نابودی قرار دهند.مهم ترین خطری که امروز سلطنت با آن روبرو است، افشای اخبار محرمانه است.
تصویر سلطنت تغییر می کند؟
کاخ سلطنتی دائما به لابی گری و دخالت های سیاسی متهم است، برخی می گویند تا زمانی که ملکه زنده بود، محتاطانه در سیاست دخالت می کرد و بسیار سرسخت بود؛ این خصیصه، خصیصه چالز هم هست، هرچند او و ملکه جدید جوان نیستند و طبیعتا آسییب پذیر ترند. در این میان برخی تحلیلگران باور متفاوتی دارند و می گویند پادشاه جدید تلاش خواهد کرد تا تصویر سلطنت را اصلاح کند، او برخلاف ملکه که به سنت ها پایبند بود، به دنبال آرامش است و شاید راهش را در غیر رسمی اعلام کردن سلطنت بیابد.شایعه شده که چالز قصد دارد از کاخ باکینگهام نقل مکان کرده و آن را به یک بلوکی برای اداره امور سلطنتی یا موزه تبدیل نماید.
شاید هم برای محبویت بیشتر باغ های اختصاصی کاخ را با گرین پارک یکی کرده و بدین طریق راهرویی سرسبز از وایت هال تا کاخ کنزینگتون، تعریف کند. سایمون جنکینز به درست نوشته که سلطنت در بریتانیا به معنای کنجکاوی در تاریخ است، این دولت و میراثش تا مادامی قابل دفاع می مانند که پادشاه، نقش نمادینش را ایفا کند؛ چرا که این مقام صرفا در راستای ایجاد انسجام ملی تعریف شده؛ فارغ از جدل و حاشیه هایش.با این همه امروز پادشاه بریتانیا از منظر بسیاری ناظران، جنجالگری خودنما، پس سلطنت حداقلی می توند برایش کسل کننده باشد و این خطرناک است.