خروج ریاض از شمایل رعیت امنیتی آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز ، از توافق ایران و عربستان سعودی در پایان سال گذشته به عنوان رویدادی یاد میشود که میتواند منطقه را متحول کند. ولی نصر و مارین فانتاپی با انتشار مقالهای در فارین افرز با عنوان «نظم نوین در خاورمیانه؟» این توافق را از زاویه مناسبات منطقهای بررسی کردهاند.
اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «رمزگشایی از سرپیچی عربستان از درخواست ضدایرانی بایدن» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود:
یک تغییر استراتژیک جسورانه
برای عربستان سعودی، توافقی به راهبری پکن یک تغییر استراتژیک جسورانهتر به شمار میرود. روابط ریاض و واشنگتن به پایینترین سطح تاریخی خود رسیده است. رضایت عربستان سعودی نسبت به سیاست ایالات متحده در منطقه از زمان حمله به عراق در سال 2003 رو به کاهش بوده است. ریاض از سقوط دولت عراق ناراضی بود، از توافق هستهای آشفته شد، از عدم تمایل ایالات متحده به حمایت از منافع عربستان سعودی در برابر ایران در سوریه و یمن عصبانی بود و زمانی که تأسیسات نفتیاش در سال 2019 مورد حمله قرار گرفت، نگران شکستش در دفاع از پادشاهی بود.
ریاض معتقد است ایالات متحده -متحد سرسخت سابقش- بر اولویتهای دیگر متمرکز شده و بر این پندار است که واشنگتن برنامه روشنی برای امنیت منطقه در پی توقف مذاکرات هستهای با ایران ندارد. رهبران سعودی از رهبری فعلی در واشنگتن نیز ناراضی هستند. در پی قتل جمال خاشقجی در سال 2018، بایدن در مقام نامزد ریاستجمهوری متعهد شد که با این رژیم به عنوان یک «مطرود» رفتار کند و زمانی که به قدرت رسید در ترمیم روابط کند بود.
سیاست خرید وقت ریاض
عربستان سعودی به واسطه عدم تواناییهای نظامی پیشرفته در برابر همسایگان بزرگتر، همیشه در دفاع از خود وسواس داشته است. کاهش تنشها با تهران به نگرانیهایی از این دست پایان نمیدهد، اما این کشور زمان بیشتری را برای تقویت امنیت خود و متنوع کردن گزینههای استراتژیکش میخرد. پندار حفظ امنیت باعث شد که عربستان سعودی در دهه گذشته به دنبال ایجاد روابط با اسرائیل باشد و همین تمایل اکنون انگیزه این کشور برای میدان دادن به چین است.
استراتژی عربستان سعودی تضمین امنیت خود است. رژیم سعودی امیدوار است با گردآوری شبکه گستردهای از شرکا، از جمله چین، اسرائیل، و ایالات متحده و با بهبود روابط با رقبای دیرینهای مانند ایران، سوریه و ترکیه، ثبات خود را در درازمدت تقویت کند. ریاض نشان میدهد که اگر سیاست ایالات متحده در خدمت منافع عربستان نباشد، سعودی ها وابسته به این ائتلاف نخواهند بود.
تضاد استراتژیک واشنگتن و ریاض
عربستان سعودی هدف بلندپروازانه تبدیل شدن به یک اقتصاد صنعتی پیشرفته و همچنین یک قطب فرهنگی و گردشگری را تا سال 2030 تعیین کرده است. دستیابی به این هدف مستلزم حمایت نظامی ایالات متحده، امنیت و فنآوری اسرائیل، تجارت با اروپا و چین و ثبات داخلی است.
استراتژی عربستان سعودی با تصور واشنگتن از امنیت منطقه در تضاد است –استراتژیای که به دنبال منزوی کردن ایران است و حتی جنگ را رد نمیکند، هر چند هیچ برنامه روشنی از سوی ایالات متحده برای مدیریت آن وجود ندارد. ایالات متحده همچنین در تلاش است تا از سویی اثبات کند در تعهداتش نسبت به شرکای خاورمیانهایاش تغییری ایجاد نشده و در عین حال روشن کند که در حال دور شدن از منطقه است. در واقع، ریاض نشان میدهد که اگر سیاست ایالات متحده در خدمت منافع عربستان نباشد، سعودی ها وابسته به ائتلاف نخواهند بود.
خروج از شمایل رعیت امنیتی واشنگتن؛ مرگ پارادایم قدیمی امنیت در ازای نفت
واشنگتن همچنین به شکل دیرهنگامی دریافته است که عربستان سعودی خود را نه به عنوان یک رعیت امنیتی ایالات متحده، بلکه در مقام یک قدرت منطقهای میپندارد که قادر به ایفای نقش مستقل در سیاست جهانی است. ریاض معتقد است که پارادایم قدیمی «امنیت در ازای قیمت پایین نفت» ایالات متحده -به قول یکی از مقامات سعودی- مرده است.
چشمانداز عربستان سعودی از خودمختاری استراتژیک صرفاً واکنشی به کاهش حضور ایالات متحده در خاورمیانه نیست، بلکه بیانیه جاهطلبیهای پادشاهی است. ریاض خواهان روابط نزدیک و مستقل با ایالات متحده و همچنین با روسیه و چین است. این کشور همچنین خود را نقش مهمی در منطقه میپندارد و مصر، ایران، اسرائیل و ترکیه را برای حفظ امنیت خود و اعمال نفوذ منطقهای متعادل میکند.
عربستان سعودی برای حفظ این موقعیت مطلوب، باید روابط خود را با همه همسایگانش تقویت کند. در سال 2022، ریاض روابط خود را با ترکیه احیا کرد. الان با ایران هم همین کار را میکند. بعد از آن هم احتمالا نوبت اسرائیل خواهد بود. روابط با ایران پوشش سیاسی بسیار مورد نیاز سعودیها را با متحدان خود میدهد، به این معنی که توافق با اسرائیل میتواند به عنوان یک توافق دوجانبه ارائه شود، نه یک محور نظامی علیه یک کشور مسلمان دیگر. توافق پکن هم دیدگاه ریاض در مورد موقعیت خود در خاورمیانه را تأیید میکند و هم خودمختاری استراتژیک آن را نشان می دهد.
امنیت جاده ابریشم
دخالت چین شاید نگرانکنندهترین بعد نزدیکی ایران و عربستان برای واشنگتن باشد. پکن قبلاً مراقب بود تا از درگیری در خاورمیانه جلوگیری کند. اما منافع اقتصادی رو به رشد آن در منطقه ایجاب کرده که نقش دیپلماتیک را نیز بر عهده بگیرد. این منطقه برای پروژه کمربندوجاده چین مهم است. برای مثال، دولت چین باید اطمینان حاصل کند که سرمایهگذاریهایش در بخش انرژی عربستان با موشکهای حوثیها تهدید نمیشود.
علاوه بر این، چین به طور پیوسته ردپای اقتصادی خود را در ایران گسترش داده و علاقهمند به حمایت از طرح مسکو برای توسعه یک کریدور ترانزیتی از طریق ایران است که به روسیه اجازه میدهد بدون استفاده از کانال سوئز به بازارهای جهانی دسترسی داشته باشد. توسعه این کریدور همچنین به چین این امکان را میدهد که تنگه مالاکا را در برابر ناوگان هولناکی که ایالات متحده و متحدانش تشکیل میدهند، دور بزند. برای پیشبرد این اولویتهای استراتژیک، پکن اکنون در حال آماده شدن برای به چالش کشیدن واشنگتن برای نفوذ در خاورمیانه است.
واقعیت ژئوپلیتیکی جدید در خاورمیانه
همگرایی منافع استراتژیک گستردهتر چین، ایران و عربستان سعودی نشان میدهد که پیشرفت پکن با ایران و عربستان سعودی احتمالاً به عنوان پایه و اساس یک واقعیت ژئوپلیتیکی جدید در خاورمیانه عمل میکند. این دگرگونی چالشی تاریخی برای ایالات متحده است. دیگر واشنگتن نمیتواند به سادگی از متحدان عرب خود بخواهد که از چین جدا شوند و پشت سر رهبری آن متحد شوند تا با ایران مبارزه کنند. این رویکرد منسوخ شده و با نیازهای کنونی متحدانش مطابقت ندارد. همانطور که یکی از مقامات سعودی میگوید، «ایالات متحده نمیداند که ما نمیتوانیم هزینه منافع متحد خود باشیم». سعودیها منافع خود را نه از طریق جنگ با ایران و نه در تقابل با چین تامین میکنند.
آنچه در پکن اتفاق افتاد به هیچ وجه مخاطرات ناشی از سیاستهای هستهای و منطقهای ایران را برای واشنگتن کاهش نمی دهد. با این حال، در کوتاه مدت، واشنگتن از کاهش تنشها در خاورمیانه استقبال میکند، چرا که ایالات متحده را قادر میسازد تا بر سایر اولویتهای جهانی بدون تظاهر به تعهد استوار به منطقه تمرکز کند. ایالات متحده احتمالا عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس را تشویق کند تا ساختار امنیتی منطقهای گستردهتری را کشف کند که خطر جنگ در منطقه را کاهش دهد، امنیت دریایی را تامین کند و برای پایان دادن به درگیریهای طولانی مدت منطقه ای همکاری کنند.. در غیر این صورت، واشنگتن به از دست دادن نفوذ خود در برابر چین و روسیه ادامه خواهد داد و منطقه به سمت عدم تعهد سوق خواهد یافت.