طوفان در انتظار جهان عرب؟
به گزارش اقتصادنیوز، جهان عرب از سال 2011 دستخوش تحولات مهمی شده است. به عنوان مشتی از خروار، میتوان به این موارد اشاره کرد: تغییرات ژئوپلیتیکی، شوکهای آبوهوایی، افزایش فشارهای اقتصادی، و بازسازی ساختارهای سیاسی مستبدانۀ این کشورها. فرآیند واکنش حکومتهای و شهروندان عرب به این تحولات، سرنوشت و شکل و شمایل دهۀ آیندۀ آنها را شکل میدهد.
فردریک وری، تحلیلگر مسائل بینالمللی، به رغم خوشبینیهای کنونی، با انتشار یادداشتی در وبگاه اندیشکده کارنگی، تهدیدها و فرصتهای جهان عرب را در یک دهه آتی بررسی کرده است.
معرفی عامل جذابیت چین برای اعراب/خاورمیانه، آبستن تحولات بزرگ
اقتصادنیوز این یادداشت تحلیلی بلند را در دو قسمت ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه میشود:
پرده اول یک روایت به ظاهر جذاب
دربارۀ این که امروز جهان عرب در چه وضعیتی به سر میبرد، روایتی جذاب وجود دارد که البته چندان دقیق نیست و موارد زیادی را نادیده میگیرد. طبق این روایت، قیامهای بهار عربی که در سال 2011 شروع شد و نابسامانیهای متعاقب آن، مانند جنگهای داخلی و همچنین جنگهای نیابتی که سراسر منطقه را در خود فرو برده بود، به میزان زیادی خاموش شده و سازمانهای افراطیای که در آن سالها بر بخش زیادی از جهان عرب تسلط داشتند و عملیاتهای نظامی زیادی علیه اهداف داخلی و خارجی انجام میدادند، تضعیف و محدود شدهاند و خطرشان رفع شده است. همچنین بحثها و مبارزههای سیاسی در داخل کشورهای عربی و نیز میان کشورهای عربی با همدیگر که دربارۀ نقش اسلامگرایان در حکومت و اصولاً پیرامون دموکرتیککردن حکومتهای عربی بود، به حاشیه رفته است.
اکنون در جهان عرب، دشمنان قدیمی به جای دشمنی فعال، مشغول گفتگو با همدیگر هستند، افرادی که قبلاً طرد شده بودند در حال بازگشت به جهان عربند، و خطوط قرمزی که برای یک دهه بر جهان عرب سایه افکنده بود در حال کمرنگشدن و شکستن است. به نظر میرسد که حاکمان مستبد منطقه، به رهبری کشورهای نفتی خلیج فارس، با پول و رسانه و مداخلات نظامی، و با استفاده از روشهای پیچیدۀ سرکوب و نظارت و کنترل اجتماعی، توانستهاند قیامهای بهار عربی را مهار کنند و جلوی گسترش آن و ظهور لحظاتِ تعیینکنندهای مانند میدان التحریر مصر را بگیرند.
در اثر همین سیاستهای مهارکننده و سرکوبگرانۀ موفق، مردم و اپوزیسیون دیگر خیابان را رها کردهاند. بخشی از اپوزیسیون به خارج از کشورهای خودشان رفته و تبعیدی شدهاند، بخشی دیگر مشغول همکاری با همان حکومتهایی هستند که تا چندی پیش علیهشان مبارزه میکردند، اما بخش زیادی از آنها به زندان افتاده و حتی بدون محاکمه اعدام شدهاند.
پرده دوم: جهان عرب در حال توسعۀ اقتصادی است
بخش دیگری از این روایت فریبنده این است که جهان عرب، خصوصاً کشورهای عربی خلیج فارس، در حال تکمیل و تجربۀ مدلی از حکمرانی است که نهتنها میتواند بقای حکومتهای فعلی را تضمین کند، بلکه میتواند به توسعۀ جهان عرب منجر شود و حتی میتواند الگویی برای دیگر کشورها و حکومتها باشد. بر اساس این ادعا، این مدل حکمرانی میتواند ضمن حفظ چارچوب کلی سیاست در این کشورها و عدم حرکت به سوی دموکراسی، نویدبخش توسعه و رفاه و مدارای اجتماعی باشد.
پیشتازان این نظم نوظهور عربی کشورهای عربستان و امارات و قطر هستند که در زمانهای که آمریکا انزواگرا شده و بهویژه از میزان توجهش به خاورمیانه کم شده است، مشغول مانوردادن در منطقه و حتی سیاست جهانی هستند و از قدرتی که شرایط فعلی به آنها داده است لذت میبرند و حتی دست به بازیدادن قدرتهای جهانی و استفاده از آنها در مقابل یکدیگر میزنند.
کشورهای عربی چندان هم باثبات نیستند
اما مانند بسیاری از روایتهای تکخطی و بدون کش و قوس، این روایت نیز سادهکننده و فریبدهنده است و نمیتواند واقعیت را نمایندگی کند.
نکتۀ محوری در روایت جذاب گفتهشده این بود که کشورهای عربی نهتنها تلاطمات یک دهۀ گذشته را پشت سر گذاشته و به ثبات رسیدهاند، بلکه حتی در مسیر توسعۀ اقتصادی و اجتماعی نیز هستند. اما حقیقت این است که آن نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که به بهار عربی منجر شدند همچنان سر جای خود هستند و از بین نرفتهاند و حتی در بعضی از موارد، بدتر هم شدهاند. خصوصاً در کشورهایی که از لحاظ اقتصادی ضعیفتر بودهاند و بهار عربی نیز اوج خود در آنها رقم زد، اوضاع معیشت و امنیت حتی بدتر از آن سالها شده است. جمعیت افزایش یافته، نابرابریها عمیق تر شده، و طبقات متوسط به طور فزایندهای تحت فشار قرار گرفتهاند و بیکاری بهویژه برای جوانان و زنان بالا است.
درکشورهای عربی، فساد هنوز هم بالا و بخشی از زندگی روزمره برای بسیاری از مردم است. شبکههای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی میان مردم کم و پراکنده است. بخش خصوصی محدود و توسعهنیافته باقی مانده و طرحهایی هم که برای بازسازی اقتصادی داده شده، آغشته به انواع رانت و اساساً در بستر یک اقتصاد رانتی است. اگرچه برخی از کشورهای حاشیۀ خلیج فارس نشانههایی از بهبود را در این زمینه نشان دادهاند، اما همچنان بهشدت به رانتهای صادراتی هیدروکربن وابسته هستند.
این کشورها گرچه ادعا دارند که مشغول تنوعبخشی به اقتصاد و درآمدهای خود هستند اما صادرات هیدروکربنی (نفت و گاز و محصولات پتروشیمی) همچنان نقش اصلی و محوری را در اقتصاد آنها دارد.
شهروندان سر آشتی با استبداد را ندارند
شهروندانی که در بهار عربی به خیابان آمدند و به استبداد و شرایط بد اقتصادی اعتراض کردند، همچنان مستعد قیامی دیگر هستند، زیرا نه شرایط اقتصادی تغییر خیلی زیادی کرده است و نه شهروندان و جوانان عرب قصد آشتی با نظم استبدادی را دارند و همچنان به حکومت برای پاسخگویی و ایجاد فرصتهای اقتصادی فشار میآورند. شهروندان و جوانان عرب راضی و ساکت نشدهاند بلکه فقط روشها و تاکتیکهای خود را در قبال حکومت و سرکوبگریهایش عوض کردهاند.
بحرانهایی که وضعیت را بدتر کرده است: همهگیری کووید-19 و جنگ اوکراین است
بنابراین نهتنها چیزی نسبت به زمان بهار عربی عوض نشده، بلکه برخی بحرانهای جهانی و منطقهای باعث تشدید مشکلات حکومتهای عربی نیز شده است. یعنی حکومتهای عربی امروز نسبت به 10 سال پیش که بهار عربی شروع شد، حتی وضعیت بدتری دارند و تنها چیزی که مانع از قیامهای مردمی مشابه شده، سرکوبگری حکومتهای عربی است، و نه بهبودپیداکردن شرایط.
بحران اول: همهگیری کووید-19
اولین و مهمترین بحران، همهگیری کروناست که پیامدهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای به بار گذاشت و در جهان عرب باعث کاهش تجارت و گردشگری و سرمایهگذاری شد. جوانان، زنان، مهاجران، پناهندگان، و کارکنان و فعالان بخشهای غیررسمی اقتصاد کسانی بودند که بیشترین ضربه را از همهگیری کووید-19 متحمل شدند.
این همهگیری همچنین بر روابط دولت و جامعه تأثیر گذاشت. برای مثال، حاکمان عربی به بهانۀ مهار کرونا دست به شیوههای جدیدی از کنترل اجتماعی زدند و حتی تکنولوژیهایی در این زمینه را وارد کردند. اکنون هرچندکه همهگیری تمام شده، اما حاکمان عربی تمایلی به کنارگذاشتن این کنترلها و نظارتهای اجتماعی که شهروندان را بیش از پیش زیر نظر گرفته است ندارند.
رهایی از شرایط تحمیلی کرونا برای کشورهای عربی یکسان نبود. کشورهای ثروتمندتر عربی، مانند کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، خیلی سریعتر و کمدردسرتر توانستند با واکسیناسون عمومی، همهگیری را در کشور خود پایان دهند. اما کشورهای فقیرتر در اثر کرونا آسیبپذیرتر و شکنندهتر شدند.
بحران دوم: جنگ اوکراین
حملۀ غیرمنتظرۀ روسیه به اوکراین در اوایل سال 2022 اختلالات شدید و گستردهای را بر نظم جهانی و به تبعش بر خاورمیانه وارد آورد. یکی از این اختلالات این بود که باعث افزایش قیمت نفت و گاز شد . این افزایش قیمت برای کشورهایی مثل عربستان و امارات و قطر خوب بود و کسری بودجۀ آنها را اگر حل نکرد، دستکم کاهش داد و به آنها اجازه داد که با دست پرتری پروژههای بزرگ خود را پیش ببرند و یا آغاز کنند. همچنین افزایش درآمدهای این کشورها باعث شده که بتوانند در مسیر انرژیهای پاک سرمایهگذاری کنند و خود را به عنوان رهبران اقتصادهای سبزتر و متنوعتر معرفی نمایند و درعینحال فرصتهایی را نیز برای شهروندان خود فراهم آورند.
در مقابل اما کشورهای فقیرتر عربی با افزایش قیمت مواد غذایی و کالاها و انرژی و همچنین افزایش تورم ناشی از آنها مواجه شدهاند که اثرات زیانباری بر شهروندان آنها داشته است. حکومتهای این کشورها تحت فشارند که خدمات اجتماعی و رفاهی بیشتری ارائه دهند اما درعینحال منابع مالی لازم را ندارند و دچار سطح بدهی بالا و استقراض سنگین از بانک مرکزی هستند. این حکومتها در اثر همین ناتوانی برخی از وظایف حکومتی خود را رها کردهاند، خصوصاً در مناطق مرزی. در اثر همین رهاسازی، بازیگران غیرحکومتی وارد شده و این وظایف را تا حدودی انجام میدهند. این مسئله میتواند در آینده مخاطرات امنیتی را در پی داشته باشد.
پیامدهای کووید-19 و جنگ اوکراین
شوکهای ناشی از کووید-19 و جنگ اوکراین افق پیش روی جهان عرب را تاریک کرده است. علیرغم افزایش اخیر درآمدهای نفتی و گازی، ولی همهگیری کرونا و جنگ اوکراین باعث شد که دنیا با سرعت بیشتری به سوی کاهش نیاز به انرژیهای فسیلی حرکت کند و این مسئله قطعاً تأثیر منفی خود را بر کشورهای عربی خواهد گذاشت؛ زیرا آنها با این که سعی میکنند به اقتصاد خود تنوع بدهند اما هنوز هم به میزان زیادی به درآمدهای صادرات انرژی فسیلی نیازمند و وابسته هستند. حکومتهای عربی نفتی اکنون با ایجاد سیستمهای رفاهی و همزمان با سرکوب و کمک نظامی کشورهای خارجی مشغول حکومتکردن هستند. کاهش درآمدهای نفتی میتواند تمام این سه سیاست را دچار اختلال جدی کند.