رویارویی خزنده واشنگتن و پکن؛ آیا اژدهای زرد برنده بازی تراشه ها است؟
به گزارش اقتصادنیوز ، شواهد نشان می دهد دولت آمریکا تصمیم گرفته تا رشد اقتصادی چین، بالاخص در حوزه هایی چون توسعه فن آوری را تضعیف کند. جانت یلن پیشتر گفته که رشد اقتصادی چین نباید با رهبری اقتصادی ایالات متحده ناسازگار باشد. جیک سالیوان نیز 27 آوریل تاکید داشت که کنترلهای صادراتی واشنگتن همچنان بر اصل فن آوری متمرکز است و میتواند تعادل نظامی را تغییر دهد.
خودزنی به سبک واشنگتن
با این حال، دولت بایدن در عمل نشان داده که چشم اندازی فراتر از این اهداف ساده تعریف کرده است. واشنگتن با ممنوع کردن صادرات تراشهها، تجهیزات نیمهرسانا و نرمافزارهای منتخب تلاش کرده تا فشار بر چین را افزایش دهد. این کشور همچنین متحدانش را متقاعد کرده که از این رویکرد پیروی کنند. چنین فعل و انفعال هایی، نشان از آن دارد که آمریکا می خواهد رشد چین را متوقف کند. با این حال، سوال بزرگ این است که آیا این بازیگر می تواند در این کارزار موفق شود یا خیر؟ تصمیم آمریکا جهت کند کردن فرایند توسعه فن آوری چین به سان بستن در انبار پس از گره زدن آویز اسب است. چین مدرن بارها نشان داده که توسعه فن آوری اش قابل توقف نیست.
بسیاری از فعل و انفعال های دولت بایدن علیه چین بدون لحاظ کردن ظرفیت این کشور برای مقابله به مثل انجام شد. ممنوعیت صادرات گالیوم و ژرمانیوم توسط چین در ماه ژوئیه صرفا یرتاب یک گلوله بود تا به آمریکا، تسلط پکن برمنابع کمیاب و فلزات حیاتی را یادآوری کند.در حالی که آمریکا و سایر کشورهای بی طرف دارای ذخایر معدنی هستند، ساده لوحانه است که باور کنیم می توان کلید استخراج و تولید را باز کرد. حداقل سه تا پنج سال طول می کشد تا زیرساخت استخراج و فرآوری مورد نیاز ایجاد شود.آنگونه که فارین پالسی نوشته، سیاست های آمریکا جهت محروم کردن چین از دسترسی به پیشرفتهترین تراشهها میتواند به شرکتهای بزرگ تولیدکننده تراشههای آمریکایی آسیب جدی برساند.
آمریکا به ظهور چین نوین کمک کرد!
ناظران می گویند،غول خفته با سیاست های حمایت گرایانه و در عین حال کوته بینانه آمریکا از خواب بیدار شد. ایالات متحده اکنون با از دست دادن درآمد به عنوان تهدیدی کوتاه مدت مواجه است آن هم در شرایطی که توان چین جهت ساخت اکوسیستم نیمه هادی اش در بلندمدت اجتناب ناپذیر خواهد بود. از آنجایی که بعید است آمریکا رشد و توسعه فن آوری چین را متوقف کند (و در واقع بعید است مانع ظهور چین به عنوان قدرت جهانی همتا شود)، رویکرد روشنگرانه تری برای تعامل وجود دارد. امروز بخش عمده ای از سیاستگذاران آمریکایی براین باورند که سیاست پنج دهه تعامل آمریکا با چین شکست خورده است. همانطور که کرت کمپبل و الی راتنر در مقاله اخیر فارن افرز به صراحت می گویند: «نزدیک به نیم قرن از اولین گام های نیکسون به سمت نزدیکی می گذرد، روشن است که واشنگتن به قدرت خود برای شکل دادن به مسیر چین بیش از حد ایمان داشت. در عوض، چین مسیر خود را دنبال کرده و طیفی از انتظارات آمریکا را در این فرآیند رد کرده است.
ناظران می گویند اگر هدف از سیاست تعامل، تغییر سیستم داخلی حکومت چین بود، چنین رویکردی شکست خورده است. اگر هم تشویق برای ظهور چین بهعنوان «ذینفعان مسئول» بوده، ممکن است نتیجه بخش باشد. داده های مطالعه جامع که توسط کمیته ملی سیاست خارجی آمریکا (NCAFP)، انجام شده، نشان میدهد که رفتار چین به واسطه سیاستهای مختلف تعامل، بالاخص در رابطه با کاهش تغییرات آب و هوایی، بهبود وضعیت عمومی تغییر کرده است. سوزان تورنتون، مقام پیشین وزارت امور خارجه که بر این مطالعه نظارت داشت، گفت: «دیپلماسی ایالات متحده و چین نشان می دهد که ما می توانیم از طریق مذاکرات پیشرفت کنیم و چین به تعهدات خود عمل می کند. این تصور که تعامل با چین به نفع ایالات متحده نبود، درست نیست. در واقع، سوابق نشان میدهد که در اخلاقیات «باد شمالی و خورشید» حکمتی نهفته است: « متقاعدسازی دلسوزانه زمانی پیروز میشود که زور و هیاهو شکست بخورد».
سیاست داخلی آمریکا، سیاستگذاران این کشور را مجبور می کند که به جای اتخاذ موضعی عمل گرایانه، رویاروی چین قرار بگیرند.به عنوان مثال، تحریم هایی که مانع سفر لی شانگفو، وزیر دفاع چین به ایالات متحده می شود، فضای گفتگوهای دفاعی میان دو بازیگر جهت جلوگیری از حوادث نظامی را خواهد بست. بفعلا آمریکا تحت فشار است و نمیتواند تحریمها را لغو کند، حتی اگر ثابت شده باشد که محدودیت های اهمال شده در تامین اهداف سیاست این بازیگر ناکارآمد هستند.به همین دلیل زمان بازتعریف اهداف آمریکا در ارتباط با چین فرا رسیده است.