سایه روشن اختلاف های آمریکا و اسرائیل/ نتانیاهو خاورمیانه را به لبه پرتگاه جنگ کشاند
به گزارش اقتصادنیوز، عملیات نظامی اسرائیل در پاسخ به حمله 7 اکتبر حماس واکنش های گسترده ای را به دنبال داشته است.شواهد نشان می دهد که کابینه نتانیاهو در تلاش است تا جنگ را طولانی کند، تا در قدرت بماند.« بی بی» شاید تاکنون از حمایت اسرائیلیها - اعضای اپوزیسیون و اکثریت مردم - برای «تمام کردن کار» برخوردار بوده است.اما صبر مخالفان نتانیاهو رو به اتمام است بالاخص در ارتباط با موضوع گروگان ها و ضعف ساختار اطلاعاتی- امنیتی رژیم اسرائیل. از همین رو نتانیاهو و کابینه افراطی اش تلاش دارند تا برای حفظ حیات سیاسی خود به تنش ها دامن بزنند.بی دلیل نیست که « بی بی» در بیانیه های رسمی اش تاکید داشت که عملیات نظامی تا سال 2025 ادامه خواهد داشت.
دو متحد در سایه روشن اختلاف ها
به ادعای ریسپانسیبل استیت کرفت، حمله هوایی اخیر اسرائیل به سفارت ایران در دمشق خطر تشدید شدید تنش با ایران را به همراه دارد، این حمله در کشوری رخ داد که در حال حاضر درگیر جنگ داخلی است؛ جنگی که هنوز هم ادامه دارد و تهدیدی قابل توجه برای اسرائیل محسوب می شود. ناظران براین باورند که فعل اخیر اسرائیل صرفا زمینه ساز تنش در مناطقی می شود که ایالات متحده خواهان ورود به آنها نیست.ایالات متحده سالهاست که تلاش میکند از منطقه خاورمیانه دور شود، با این حال وابستگی ایدئولوژیک و احساسی این بازیگر به اسرائیل همیشه نقش مهمی در عقبنشینی اش ایفا کرده است. پیامدهای جنگ غزه بدون تردید نشان داد که چگونه منافع دو بازیگر در جهان پس از جنگ سرد بسیار متفاوت بوده است. آنچه زمانی به عنوان یک رابطه پرمعنا در میان ناسیونالیستهای اولیه عرب در باب آمریکا در عصر پساشوروی مطرح بود، اکنون به وزنه ای راهبردی بر گردن هرگونه تعریف منطقی از منافع ایالات متحده تبدیل شده است.
حقیقت آن است که هم ایالات متحده و هم اسرائیل به شدت تحت تأثیر غرور «لحظه تک قطبی» دهههای 1990 و 2000 قرار گرفتند. به نظر میرسد که هر دو جامعه دیگر باور نداشتند که موازنهسازی معنیدار علیه منافع شان امکانپذیر است، به نظر میرسد که فرهنگ استراتژیک آنها به سمت تفکر کوتاهمدت و ناتوانی در درک قابلیتهای رو به رشد قدرتهای رقیب منحرف شود.اسرائیل چنین فرض میکند که رابطه اش با ایالات متحده، هرگونه نیاز به جستجوی یک روش واقعی منطقهای با همسایگان نزدیک خود را بیاعتبار میکند، کشورهایی که وجود آنها احتمالاً دائمیتر از نفوذ غالب ایالات متحده در منطقه است. این امر با تمایل به خرابکاری در روابط محلی علیرغم دستیابی به برخی پیشرفتهای دیپلماتیک قبل از جنگ در چارچوب توافقنامه ابراهیم، بیشتر آشکار میشود.
مانع بزرگ
تلاشهای دولتهای مختلف آمریکا برای یافتن راهحلی برای مسئله فلسطین ادامه داشته، همه اینها در حالی است که برخی از عناصر عمومی اسرائیل در تلاش برای ایجاد «اسرائیل بزرگ» مخالف قرار دادن سرزمین های اشغالی به فلسطینی ها هستند. در همین حال، عملکرد رزمی اسرائیل علیه همسایگانش حداقل از زمان جنگ لبنان در سال 2006 بسیار کمتر از تواناییهای افسانهای نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) است، که بسیاری از مفسران تصور میکنند در کهربای بکر اواسط قرن بیستم یخ زده است.در چنین شرایطی ایالات متحده، کشوری که دیر به این ایده رسیده پ که لحظه تک قطبی بودنش به پایان رسیده است، باید به دنبال پایان تنش باشد. اگر حمایت بیقید و شرط واشنگتن از اسرائیل در یک مبارزه محلیسازیشده نبود، عملیاتها در خلیج عدن و آسیبهایی که به کشتیرانی جهانی در آن منطقه وارد شد، ممکن بود اصلاً اتفاق نیفتد.
اکنون، با توجه به برنامه ریزی دولت بایدن برای اعزام مستقیم نیروهای آمریکایی به منطقه جنگی غزه از طریق ایجاد یک «بندر بشردوستانه» در غزه، باید اذعان کرد که اتحاد ایالات متحده و اسرائیل با لحاظ کردن منفعت شخصی این بازیگر، غیر ممکن است. از همین رو توانایی انطباق واقع بینانه با واقعیت های همسایگی و توانایی هر دو بازیگر برای جلوگیری از تشدید تنش به یک جنگ منطقه ای به حداقل رسیده است.عنصر کلیدی که در حال حاضر بدترین ها را در هر دو بخش به نمایش می گذارد، کابینه نتانیاهو است، که به نظر می رسد قصد دارد از هرگونه محاسبات بلندمدت برای نگه داشتن خود در قدرت تا زمانی که ممکن است، به شکلی خشن استفاده کند.