ماموریت ترامپ؛ نظم جهانی به پایان سلام میکند؟/ جنوب جهانی و رویارویی پرهزینه ابرقدرتها

به گزارش اقتصادنیوز، جنوب جهانی برنده اصلی تغییرات قدرت جهانی در دو دهه گذشته بوده است. نفوذ فزاینده اقتصادهای نوظهور، ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ، تنش بین ایالات متحده و متحدان اروپاییاش و افزایش رقابت قدرتهای بزرگ به این کشورها اهرم جدیدی در امور جهانی داده است.
آنها با ایجاد ائتلافهای جدید مانند بریکس -که اعضای اولیه اش برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بودند- از این تغییرات استفاده کردهاند. تقویت اتحادهای منطقهای مانند اتحادیه آفریقا و پیگیری یک دستور کار قاطعانهتر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بخشی دیگری از تلاشهای قدرتهای میانه و متوسط برای برجسته کردن نقش خود در نظم جهانی است.
در این میان، گروهی هستند که باور دارند، جنوب جهانی - گروه گستردهای از کشورهای عمدتا پسااستعماری در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه - تمایل بیشتری برای به چالش کشیدن غرب، تسلط و بازتعریف قواعد نظم جهانی دارند.
در همین راستا، نشریه فارن افرز یادداشتی را منتشر کرده و اقتصادنیوز این یادداشت را در چهار بخش منتشر کرده است که بخش نخست در ادامه آمده است.
ترامپ و فرصت سازی جنوب جهانی
به نظر میرسد سیاست خارجی «اول آمریکا» دستاوردهای نظم جهانی را به خطر خواهد انداخت. دونالد ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری خود وعده داده بود که کشورهای در حال توسعه را از پاشنهآشیلشان هدف قرار خواهد داد. به نظر میرسد مراد او افزایش تعرفههایی است که صادرکنندگان در کشورهای در حال توسعه را بهشکل منفی متأثر میکند.
در این میان، فرایند عادیسازی اخراج دستهجمعی مهاجران، که ترکشهایش اقتصاد بسیاری از کشورهای جنوب جهانی را هدف قرار میدهد، در کنار خروج از توافقنامههای جهانی زیستمحیطی میتواند نظم جهانی را برخلاف میل جنوب جهانی تغییر دهد. سیاستهای اقتصادی پیشنهادی ترامپ احتمالاً منجر به تورم در داخل کشور میشود و اثرات مخربی برای کشورهای در حال توسعه به همراه خواهد داشت و موجب افزایش نرخهای بهره در سطح جهانی و گرانتر شدن اعتبار برای اقتصادهایی خواهد شد که قبلاً زیر بار بدهی قرار گرفتهاند. تعهد ترامپ جهت هدف قرار دادن چین موجب خواهد شد تا این کشور برای بهدست آوردن بازار جایگزین و منبع سرمایهگذاری در بسیاری از نقاط جهان با مشکلاتی روبهرو شود.
اما حتی اگر ترامپ به وعدههایش عمل کند، شاید رویکردش برای جنوب جهانی فرصتساز شود. ترامپ علاقه چندانی به جهان غیرغربی نشان نداده و اغلب نگاهی تحقیرآمیز به این بخش از جهان دارد، اما بازگشت او میتواند بهطور متناقضی به کشورهای جنوب جهانی کمک کند تا منافع خود را محقق کنند.
خصومت او با برخی هنجارهای بینالمللی، این کشورها را به همکاری مؤثرتر با یکدیگر سوق میدهد، درحالیکه رویکرد معاملاتیاش به این گروه از بازیگران فرصت میدهد تا از میانه بازی قدرتهای بزرگ برای خود فرصتسازی کنند. اگر ترامپ با روسیه همصدا شود تا مسکو از پکن فاصله بگیرد، این نشان میدهد که ایالات متحده اکنون باید در دنیای چندقطبی حرکت کند؛ دقیقاً درک ژئوپلیتیکی که جنوب جهانی آن را پذیرفته است.
در واقع، بسیاری از دولتها در جنوب جهانی از تلاش ترامپ برای پایان دادن به سنت سیاست خارجی ایالات متحده یعنی انترناسیونالیسم لیبرال استقبال میکنند؛ سنتی که مدعی است جهان را برای دموکراسی ایمن میسازد، اما از زمان آغاز به کارش در دوره ریاستجمهوری وودرو ویلسون، یک معیار را برای اروپاییها و استانداردی دیگر را برای همین گروه از بازیگران اعمال کرده است.
ترامپ و فصل تازهی نظم جهانی
به نظر میرسد سیاست «آمریکا اولِ» ترامپ از سنت دیگری وام گرفته شده؛ سنت چهرههایی مانند ویلیام تافت که «دیپلماسی دلاری»اش موجب شد تا قدرت آمریکا بهواسطهی پیشرفتهای اقتصادی در خارج از کشور، بدون تظاهر اخلاقی، محقق شود.
هر دو رویکرد اشکالی از تأکید مجدد هژمونیک هستند - تلاشهایی برای تحکیم برتری ایالات متحده در صحنه جهانی - اما یکی خود را در برتری اخلاقی میپوشاند و دیگری نه. برخی از کشورهای در حال توسعه، عملگرایی غیراخلاقی ترامپ را بهعنوان دَمی تازه و همچنین فضایی برای ارتقای منافع خود، صرفنظر از اهداف اعلام شده واشنگتن، قلمداد خواهند کرد.
جنوب جهانی مقولهای برجسته و قابلتأمل است که طیف گستردهای از کشورها را در برمیگیرد که دارای سطوح متفاوتی از ثروت و نفوذ هستند. منافع و نیازهای کشوری با حجم اقتصادی برزیل با کشورهای فقیرتری مانند نیجر بسیار متفاوت است.
همه کشورهای جنوب جهانی به یک سمت نمیروند؛ بهعنوانمثال، اندونزی بهطور فزایندهای تلاش دارد تا در میانه رقابتهای آمریکا و چین، تا جایی که امکان دارد از رویکرد بیطرفانه پیروی کند، درحالیکه آرژانتین، تحت رهبری خاویر مایلی، برای تغییر سیاست خارجی خود و نزدیک شدن به مواضع آمریکا خیز برداشته است.
در همین حال، هند همبستگی سنتی خود را با کشورهای پسااستعماری در برابر تمایل برای تبدیل شدن به یک بازیگر اصلی نظامی در اردوگاه ایالات متحده متعادل میکند؛ تغییری که جایگاه جهانی این کشور را بهعنوان وزنه تعادلی در برابر چین ارتقا داده است.
با این حال، علیرغم تنوع حاکم، جنوب جهانی طی دههها موفق به تشکیل ائتلافهای مؤثر برای تغییر شکل قوانین بینالمللی شده است که مدتها برای خدمت به منافع قدرتمندان تدوین شدهاند. کشورهای آن در مواردی متحد شدهاند تا هنجارهای بینالمللی را عادلانهتر کنند.
در اواسط قرن بیستم، تحت لوای جنبش غیرمتعهدها، جهان جنوب با هدف از بین بردن میراث امپریالیستی غربی - مبارزه برای حاکمیت، برابری نژادی، عدالت اقتصادی و آنچه که بهعنوان رهایی فرهنگی از نفوذ غرب تعریف کردند - ائتلاف شکل داد. در دهه ۱۹۷۰، جنوب جهانی برای دستیابی به پیروزیهای قابلتوجهی تحت گروههای مختلف، سازماندهی شد و استعمارزدایی در قوانین بینالمللی گنجانده شد و اصل عدم مداخله در امور داخلی دولتهای مستقل بهعنوان یک هنجار جهانی ظاهر شد.
سازمانهایی مانند کارتل تجارت نفت اوپک از اهرم اقتصادی برای اعمال کنترل بیشتر غیرغربی بر منابع طبیعی استفاده کردند. همزمان کشورهای جنوب جهانی برای تأثیرگذاری بر قوانین مربوط به اشاعه تسلیحات هستهای، تجارت، انرژی و محیطزیست خیز برداشتند و در عرصه حقوق بینالملل برای تحقق عدالت توزیعی جهت جبران خسارت کشورهایی که از ویرانیهای استعمار بیرون آمده بودند، قوانینی را تدوین کردند.