ابعاد اقتصادی ائتلاف ایران ، روسیه و چین
متحدانی برای مقابله
طی دو دهه اخیر اما روابط بین سه قدرت عمده در قلب کره زمین دستخوش تحولات شدیدی شد. ایران، روسیه و چین کاملا فهمیدند که اتحاد و همکاری تنها راه تقویت همه جانبه است. لزوم مبارزه با یک مشکل مشترک که حاصل نفوذ روزافزون آمریکا در امور داخلی کشورها بود، تهران، پکن و مسکو را بر آن داشت تا اختلافات را حل و فصل کنند و یک استراتژی واحد را در راستای منافع مشترک دفاع از حاکمیت خود اتخاذ کنند. رویدادهایی همچون جنگ سوریه، بمباران لیبی، بر هم زدن نظم دموکراتیک در اوکراین، تحریمها علیه ایران و فشار مستقیم بر پکن در مناقشه دریای جنوب چین، موجب همگرایی سه کشوری شد که در دهه 1990 میلادی اشتراکات بسیار کمی با هم داشتند.
همگرایی اقتصادی
تحلیل قدرت اقتصادی آمریکا مشخص میکند که نهادهای چندملیتی همچون سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی متضمن نقش واشنگتن بهعنوان یک رهبر اقتصادی است. سیاست پولی فدرال رزرو و عملکرد دلار بهعنوان ارز مورد استفاده در ذخایر ارزی جهان نیز ستونهایی هستند که از مرکزیت آمریکا در اقتصاد جهان حمایت میکنند. فدرال رزرو میتواند برای تامین مالی بیش از پیش قدرت اقتصادی بخشخصوصی و دولتی و جنگهای پرهزینه آمریکا بهطور نامحدود پول چاپ کند. دلار آمریکا نقشی محوری در ذخایر ارزی و مبادلات تجاری جهان ایفا میکند.این موضوع هر بانک مرکزی را بر آن میدارد که ذخایر خود را در قالب دلار آمریکا اندوخته کند و این باز خود موجب افزایش اهمیت واشنگتن در نظام اقتصادی جهان میشود.
از سوی دیگر اما به رسمیت شناخته شدن یوآن چین در سبد ارزی صندوق بینالمللی پول، توافقات جهانی برای بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا و اعتراض رسمی پکن علیه رفتار سازمان تجارت جهانی در قبال چین، همه زنگ خطری است برای استراتژیستهای آمریکایی که شاهد خدشهدار شدن نقش پول کشورشان در جهان هستند. در روسیه، بانک مرکزی تصمیم گرفت ذخایر دلاری خود را انباشته نکند و در عوض بر ذخایر دیگر خود همچون روپیه هندوستان و یوآن چین بیفزاید. آژانسهای رتبهسنجی غربی که ابزارهایی اولیگارشی هستند و اعتبار آنها رو به افول است، به ابزارهایی تبدیل شدهاند که در جهت منافع خاص آمریکا بازارها را دستکاری میکنند. از سوی دیگر آژانسهای مستقل روسیه و چین هم مهر تاییدی بر استراتژی پکن و مسکو در جهت کاهش نقش آمریکا در اقتصادهای غربی میزنند. روندی که بهطور روزافزون در حال رواج یافتن است این است که کشورها مذاکره میکنند تا کالاهای خود را با ارزهایی غیر از دلار مبادله کنند. این اقدام از دو جهت نفع دارد: کاهش نقش دلار در امور داخلی و افزایش همگرایی بین کشورهای متحد. بهعنوان مثال ایران و هندوستان مبادلات نفتی خود را با روپیه و چین و روسیه هم تجارت خود را با یوآن انجام دادند. مزیت دیگری که آمریکا از آن بهرهمند بود، به بانکداری خصوصی مربوط میشد که از طریق آن با موسسات مالی و بانکی خود فشارهای سیاسی مورد نظرشان را وارد میکردند. بارزترین مثال آن تحریم ایران از سوئیفت و افزایش تحریمها از جمله فریز داراییهای تهران (حدود 150 میلیارد دلار آمریکا) در سپردههای بانکهای خارجی بود. در شرایطی که آمریکا تلاش میکند تا اقتصادهای مستقل را در هم بشکند، کشورهایی همچون ایران، روسیه و چین در حال افزایش همگرایی خود هستند. طی دوره تحریمها علیه ایران، فدراسیون روسیه در زمینه کالاهای اساسی با جمهوری اسلامی ایران تجارت میکرد. چین هم ایران را از طریق صادرات نفت با یوآن مورد حمایت قرار داد.
مسکو هم پیشنهاد ایجاد یک سیستم بانکی جایگزین سوئیفت را مطرح کرد. بانکهای خصوصی، بانکهای مرکزی، آژانسهای رتبهسنجی و نهادهای چندملیتی تا حدود زیادی به دلار و فدرال رزرو وابستهاند و بنابراین نخستین هدف ایران، روسیه و چین این است که از تاثیرگذاری این نهادهای بینالمللی کاسته شود. چندقطبی بودن اقتصاد نخستین و مهمترین راه افزایش انتخابها است پیش از آنکه هر کشوری بهدنبال اهداف خود باشد و در عین حال به این ترتیب اقتدار کشور هم حفظ میشود. یافتن یک سیستم جایگزین برای روسیه، چین و ایران همچنین برای اقتصاد داخلی این کشورها نیز ضروری است. فروپاشی بازار سهام در چین، افت ارزش روبل روسیه و تحریمهای غیرقانونی تحمیل شده بر ایران نقش مهمی را در تمرکز مسکو، تهران و پکن ایفا کردند. نادیده انگاشتن مشکل محوریت دلار تنها موجب افزایش نفوذ و نقش واشنگتن میشود. یافتن نقاط اشتراک به جای تنها ماندن یک اجبار بود و نه یک انتخاب. در شرایطی که روشهای آمریکا همچون توافق تجارت دو سوی اقیانوسیه(TPP) و توافق تجارت و سرمایهگذاری ترانسآتلانتیک (TTIP)با شکست مواجه شدهاند، جایگزینهای اقتصادی روزافزونی که ایران، روسیه و چین برای اتحاد ارائه کردهاند، کشورهای کوچکتر را قادر ساخته است تا پیشنهادهای آمریکا را رد کنند و قراردادهایی بهتر را در جایی دیگر جستوجو کنند. بهعنوان مثال پیشنهاد منطقه تجارت آزاد آسیاپاسیفیک (FTAAP) که از سوی پکن مطرح شده، در آسیا مورد استقبال قرار گرفته و جایگزین توافق شراکت دو سوی اقیانوسیه شده است. الگوی توسعه چین موسوم به جاده ابریشم 2تهدیدی جدی علیه فرآیند هژمونیک جهانی آمریکا محسوب میشود. نقش واشنگتن همچنان بهجای آنکه سازنده باشد نابودکننده است. هدف نخست آمریکا این است که خیلی ساده از هر ابزار اقتصادی و فرهنگی استفاده کند تا از همگرایی و همزیستی کشورها با یکدیگر پیشگیری کند. طی سالهای اخیر به مدد دلارزدایی و همگرایی نظامی، کشورهایی همچون ایران، روسیه و چین توانستهاند کمتر در معرض تصمیمات یکجانبه آمریکا قرار گیرند.
بازدارندگی نظامی
در خاورمیانه، ویرانی عراق، لیبی وسوریه ایران را برآن داشت تا علیه اتحاد عربستان سعودی، ترکیه و آمریکا بهپاخیزد. در چین فشارهای مداوم آمریکا در دریای جنوبی چین مشکلاتی جدی را برای تجارت در دوره درگیریها ایجاد کرد و در بحران اوکراین، دخالت آمریکا تهدیدی جدی برای روسیه بود. در همه این سناریوها امپریالیسم آمریکایی موجب ایجاد تهدیدهایی جدی شد. به همین دلیل است که همکاری و توسعه تکنولوژیک حتی در زمینه نظامی دستخوش جهشی جدی شد. در صورت حمله آمریکا به روسیه، چین یا ایران تمرکز بر این نکته بسیار مهم خواهد بود که چه نوع سیستمهای تسلیحاتی مورد استفاده قرار خواهند گرفت وکشورهای مورد حمله چگونه پاسخ خواهند داد.
مترجم شادی آذری