قصد خودکشی داشتم، اسلحه تیر نداشت!
این مرد در جلسه رسیدگی ادعا کرد پس از کشتن این زن میخواست خودش را نیز بکشد اما اسلحه دیگر تیر نداشت.
ساعت ٢ بامداد ١٨ خرداد سال ٩٥ مأموران از قتل یک زن و زخمیشدن همسر او در خیابان ولیعصر باخبر شدند. آنها بلافاصله خود را به محل رساندند و پس از تحقیقات اولیه متوجه شدند زن جوانی که نرگس نام دارد، با شلیک چهار گلوله جان خود را از دست داده و همسرش نیز زخمی شده است. آنها همچنین متوجه شدند این زوج جوان سرایدار یک شرکت بازرگانی هستند که در همان جا نیز زندگی میکنند و روز حادثه از یک میهمانی به خانه بازگشته بودند که هدف تیراندازی مرد جوانی قرار گرفتند. مأموران پس از اقدامات پزشکی، از همسر نرگس که در بیمارستان تجریش بستری شده بود تحقیق کردند. او به مأموران گفت: مردی که من و همسرم را هدف گلوله قرار داد، میشناسم؛ او مدتی پیش برای همسرم ایجاد مزاحمت کرده بود. این مرد درباره روز حادثه گفت: با نرگس از میهمانی برگشته بودیم؛ نرگس در پارکینگ را باز کرد تا موتور را پارک کنم؛ ناگهان فرهاد را دیدم که مانع بستهشدن در شد و نرگس را هل داد؛ سپس با اسلحه چند گلوله به سمت ما شلیک کرد. در ادامه تحقیقات مأموران با دراختیارداشتن این اطلاعات جستوجو برای پیداکردن فرهاد را آغاز کردند و توانستند پس از یک ماه او را در کوهدشت شناسایی و بازداشت کنند. فرهاد که همان ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، به کارآگاهان گفت: ٢٤ سال دارم. مدتی پیش به دلیل شرایط بد مالی برای کار به تهران آمدم و برای خانوادهام خرجی میفرستادم. هفت ماه قبل از حادثه پسرعمویم رحیم مرا به یک گروه تلگرامی دعوت کرد و همانجا با زنی جوان آشنا شدم. نرگس به من گفته بود چندماهی است از همسرش جدا شده و بهعنوان پرستار دو کودک مشغول به کار است. به نرگس علاقهمند شدم و قصد ازدواج با او را داشتم اما هربار این موضوع را با او مطرح میکردم، به من میگفت فعلا زود است. پس از مدتی به رفتارهای رحیم و نرگس شک کردم و متوجه شدم آنها با یکدیگر رابطه دارند. پس از مدتی رحیم که متوجه شد من به رابطه آنها پی بردهام به سراغم آمد و گفت نرگس متأهل است و دیگر نمیخواهد به رابطه با ما ادامه دهد. با نرگس تماس گرفتم و درباره این موضوع با او حرف زدم. زمانی که نرگس متوجه وابستگی من شد، گفت از همسرش طلاق میگیرد و به من قول ازدواج داد.
فرهاد در ادامه گفت: برای اینکه مطمئن شوم نرگس با من ازدواج میکند، با شوهر و برادرش تماس گرفتم و ماجرای خیانتش را لو دادم. چند روز پس از آن نرگس گفت همسرش طلاقش نمیدهد و برای اینکه او را اذیت نکند، از من خواست با خانوادهاش حرف بزنم و بگویم با یکدیگر رابطهای نداشتهایم. اما من این کار را نکردم و بار دیگر به آنها گفتم با نرگس رابطه داشتهام. همسرش به من گفت هرچه بوده گذشته و از من تعهد گرفت دیگر به سراغ نرگس نروم. سه ماه هیچ رابطهای با نرگس نداشتم تا اینکه او یک بار دیگر با من تماس گرفت و ادعا کرد باردار است و از من پول خواست. از شنیدن این حرف خیلی عصبانی شده بودم. مدتی گذشت، رحیم گفت سلاح دارد و میتوانیم نرگس را بکشیم. روز حادثه سلاح را برداشتم و مقابل خانه نرگس و شوهرش رفتم. آنجا هردویشان را به گلوله بستم و فرار کردم.
بهاینترتیب با توجه به اعترافات فرهاد، سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواستی علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد، سپس اولیای دم در جایگاه ویژه قرار گرفتند و بار دیگر شکایت خود را از دادگاه بیان و تقاضای قصاص متهم را کردند. با پایان گفتههای اولیای دم فرهاد در جایگاه ایستاد و گفت: قتل را قبول دارم. نرگس من را گول زده بود؛ برای همین احساس میکردم غرورم شکسته است. من نرگس را دوست داشتم اما او من را بازی داد. روز حادثه نرگس با من تماس گرفت و از من خواست دفتر خاطراتی را که داشتیم برایش ببرم، در آن دفترچه تاریخ قرارهایمان و بخشی از خاطراتمان را نوشته بودم و عکس یادگاری که آن روز گرفته بودیم را چسبانده بودم.
در ادامه فرهاد در پاسخ به این سؤال که اسلحه را چند روز قبل از حادثه تهیه کرده بود، به قضات گفت: چهار سال پیش صاحبکار قبلیام به جای بخشی از حقوقم این اسلحه را به من داد. زمانی که برای حرفزدن به خانه نرگس رفتم آن را با خود بردم تا اگر مشکلی پیش آمد از خودم دفاع کنم اما ناگهان عصبانی شدم و به طرف آنها شلیک کردم.
فرهاد در آخرین دفاعیاتش درحالیکه اشک تمام صورتش را گرفته بود، ابراز پشیمانی کرد و از اولیای دم خواست که او را ببخشند.
در پایان قضات برای تصمیمگیری درباره این موضوع وارد شور شدند.