خطر جنگ داخلی در کردستان عراق
ایمان احمدوند کارشناس مسائل خاورمیانه در عصرایران نوشت: پس از حوادث اخیر در کرکوک و ورود بدون درگیری نیروهای عراقی به این شهر در پی عقبنشینی بخشی از نیروهای پیشمرگ از آن اختلافات میان گروههای کرد در اقلیم کردستان عراق نمایان شد.
هر دو حزب مطرح در کردستان یکدیگر را به کمک کاری در سقوط کرکوک متهم کردند و در نامه بارزانی به پارلمان کردستان(که تلویحا استعفای وی بود) هم آشکارا گفت:"عقب نشینی از کرکوک و واگذاری آن به نیروهای نظامی ناشی از خیانت بود"!
اما چرا بارزانیها و طالبانیها به یکدیگر چنین اتهاماتی میزنند؟ با توجه به رفراندم برای استقلال کردستان و دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی مردم، اکنون هیچ یک حاضر نیستند، مسئولیت خروج از مناطق مورد بحث را برعهده بگیرند و به مردم (به خصوص پیشمرگهها و جوانانی) که بواسطهی تبلیغات ناسیونالیستی انتظار داشتند، مقاومتی صورت بگیرد و سر خورده شدهاند، نمیتوانند بگویند اصلا قرار نبوده است مقاومتی صورت بگیرد.
با وجود این هنوز خطر جنگ، در پرتو اوجگیری احساسات ناسونالیستی و وجود نیروهایی در بدنهی پیشمرگههای دو حزب و جوانانی که خواهان جنگند، فعلیت دارد.
جنگ داخلی در کردستان عراق ممکن است البته اگر رهبران دو حزبی که هنوز مشغول اتهام زدن به یکدیگرند، نتوانند اوضاع را کنترل بکنند و مقهور جوی بشوند که خود آن را تولید کردهاند.
یک عامل دیگر به احتمال بروز جنگ میافزاید که باز بر یک محاسبهی غلط استوار است: محدود کردن دامنهی شکست پس از رفراندم از طریق درگیریهای پراکنده. احتمالا بارزانی با سازماندهی درگیریهای پراکنده سعی میکند ، خطر جنگ را به عنوان یک کارت برای مذاکرات احتمالی آتی و تثبیت خویش برجسته کند. امری که باز به معنای کشیدن تفنگ برای شلیک نکردن است اما ممکن است به نتایج فاجعهآمیز غیر قابل پیشبینی منجر شود.
مبارزه در درون اتحادیهی میهنی بر سر رهبری نیز احتمال جنگ را زیاد میکند. به خصوص که حداقل یکی از مدعیان رهبری، کسرت رسول علی، که یکی از رهبران نظامی است، تمایل نشان داده است از احساسات ناسیونالیستی و جنگ به نفع خود برای کسب رهبری استفاده بکند.
او در مقابل برخی از رهبران اتحادیه که از رفراندم حمایت نکردهاند، از رفراندم حمایت کرده است و در پی اشغال کرکوک صحبت از خیانت میکند.
صحنهی سیاسی در کردستان و دسیسههای دو حزب بر علیه یکدیگر که انسان را به یاد نمایشهای شکسپیر میاندازد، به یک احتمال، یعنی جنگ داخلی در کردستان، اگر چه ضعیف، نیز اشاره دارد.
در این لحظه نیروی مشخص، سازمانیافته و موثری نیست که قادر به جلوگیری از آن باشد. یک چنین جنگی، در واقع تحقق بدترین سناریوی ممکن است.
مانور بارزانی که حتی احزاب و جریانات غیر محلی را به دنبال خود کشاند و بدل به زائدهی خود کرد هدفش حل بحران هژمونیای بود که نمود آن را در شکلگیری گوران و احزاب دیگر، اوجگیری اعتراضات به عدم وجود آزادی و عدالت و اعتراض به فساد دیدهایم.
اگر چه مانور بارزانی شکست خورد، اما این شکست به معنای پایان یافتن دوران زندگی دو حزب حاکم نیست...