رعد و برقی که دنیا را دگرگون کرد!
«ایمان، فقط ایمان برای نجات انسان کافی است». (مارتین لوتر)
مارتین لوتر، بنیانگذار مذهب پروتستان، درست ۵۳۴ سال پیش (دهم نوامبر ۱۴۸۳) در آلمان به دنیا آمد. تحصیل دانشگاهی را ابتدا با هنر آغاز کرد و به اصرار پدرش وارد رشتهی حقوق شد اما خیلی زود ترک تحصیل کرد؛ مارتین برشت - تاریخنگار کلیسا - در کتاب خود «مارتین لوتر: راه او به اصلاحات» دربارهی علت تغییر مسیر لوتر مینویسد: «رعد و برقی زد و آذرخشی در نزدیکی او به زمین خورد که گمان میرود او را به زمین زد و پایش آسیب دید و وحشت از مرگ را به جانش انداخت و وادارش کرد بگوید: "کمکم کن، آنای مقدس، من تارک دنیا خواهم شد". از آنجا که او ترسیده بود و از مرگ ناگهانی وحشت داشت، ناچار شد به سوگندش وفا کند».
مارتین به عنوان یک مسیحی معتقد کلیسای کاتولیک، برای گریز از قضاوت روز جزا و فرار از آتش جهنم به وعدهاش وفا کرد و وارد صومعه شد. او میاندیشید که با این کار حتی پاداش الهی هم در انتظارش خواهد بود.
او ۲۳ سال داشت که وارد صومعه شد و بعد از رسیدن به درجهی کشیشی در رشتهی الهیات تحصیل کرد. یک سال بعد در سی سالگی دکترای الهیات و کرسی استادی این رشته را به دست آورد.
ورود لوتر به صومعه، مراودات او با کشیشان و مشاهدهی واقعیتهای پشتپردهی کلیسا از سویی، و تفسیر شخصی او از انجیل از سوی دیگر، او را با واقعیتها و حقایق جدیدی آشنا کرد که بنیادهای فکری او را واژگون ساخت.
در آن دوران کشیشان خود را مقربان درگاه خدایی و واسطهی بین بندگان و خدای مینامیدند و تنها راه آمرزش بندگان گنهکار نیز پرداخت پول و دریافت سند «آمرزشنامه» در قبال آن بود؛ کشیشان در حالی که بندگان خدا را با دریافت پول به آمرزش و نیکبختی در دیار باقی وعده میدادند، خود در این جهان سرگرم ثروتاندوزی بودند!
مشاهدهی چنین وضعی روزبهروز شکاف ذهنی لوتر با کلیسا را تعمیق میکرد تا در نهایت او دست به نگارش «اعلامیهی نودوپنج مادهای» زد که در آن ادعاهای جسورانهای داشت؛ او مدعی بود کشیشان کلیسای کاتولیک وظایف اصلی خود که همان تعلیم آموزههای مسیح باشد را فراموش کردهاند.
در اعلامیهی نودوپنج مادهای لوتر به مواردی اشاره شده که گرچه امروزه جزء بدیهیات به نظر میرسند اما در قرون وسطی گویندهی آن را به دل آتش میسپردند؛ برابری بندگان خدا و نفی نمایندگی کشیشان از سوی پروردگار، شخصی و درونی بودن ایمان به خدا و بیارزش بودن تظاهر به خداپرستی، ارتباط مستقیم تمام بندگان خدا با او از راه خواندن متن مقدس، بینیازی از واسطه برای ارتباط با خدا و... حرفهایی بود که در آن روزگار گویندهی آن مستوجب مرگ بود.
اعلامیهی لوتر موجب خشم سایر کشیشان شد؛ پاپ - پیشوا و حاکم جهان مسیحی - در نامهای او را به روم فراخواند و تهدید کرد که او را تکفیر خواهد کرد اما لوتر سرکش نه تنها نامهی پاپ را آتش زد، بلکه معصومیت پاپ را هم زیر سؤال برد و داد برآورد که چرا یک بندهی عادی خدا به خودش اجازه میدهد دربارهی کفر و ایمان دیگر بندگان حکم صادر کند. اما این تنها پیامد آن اعلامیه نبود؛ اعلامیهی لوتر ناخواسته سرآغاز جنبش رِفُرماسیون (اصلاحات دینی یا دینپیرایی) هم بود.
لوتر ناخواسته از کلیسای رومی جدا شد و امنیت پیشین خود را از دست داد. سال ۱۵۲۰ او مصونیت سیاسی پیدا کرد و برای پاسخ به اتهاماتش در مجلس شهر وُرمز حاضر و توسط نمایندهی پاپ تفتیش شد اما از عقایدش گامی عقب نرفت. همین پافشاری باعث شد حکم دادگاه علیه او رسمیت پدا کند و زندگی لوتر به خطر بیفتد. او مدتی به زندگی مخفیانه روی آورد و همین مدت فرصت خوبی برای برگرداندن متن انجیل از لاتین به آلمانی بود؛ کاری که به جهت کاهش وابستگی و سیطرهی کشیشان بر مؤمنان ممنوع بود.
با این حال فردریش سوم که شرایطی بیطرفانه را برای محاکمهی لوتر فراهم کرده بود از تحویل او به کلیسا سرباز زد و بعد از دادگاه ترتیب ربایش او را داد. لوتر تا ۱۰ ماه مخفیانه زندگی کرد و در این زمان بود که «عهد جدید» را ترجمه کرد.
مارتین لوتر تا آن زمان اولین کشیشی بود که ازدواج کرد؛ سال ۱۵۲۵ مارتین با زنی به نام کاترین ازدواج کرد و از او صاحب سه فرزند شد. لوتر سال ۱۵۴۶ وقتی ۶۲ سالش بود در اثر بیماری قلبی درگذشت و در کلیسایی که در آن سخنرانی میکرد به خاک سپرده شد.
هرچند مارتین لوتر در زمان خود فردی پیشرو بود اما او با هر معیاری یک مسیحی بنیادگرا و متعصب بود که دین مسیح را برترین ادیان میدانست و به یهودستیزی و دشمنی با مسلمانان نیز شناخته میشود.
به هر روی؛ راه لوتر بسرعت پیروانی پیدا کرد. «پروتست» در لغت به معنی اعتراض است و از آنجا که لوتر و پیروانش در برابر راه و رسم کلیسا به اعتراض برخاسته بودند به آنان لقب پروتستانت یا همان معترضان داده شد. یارگیری لوتر و روشنگریهای آنان موجب بروز درگیریها و سوزانده شدن بسیاری از پروتستانها شد. با این حال او در دههی پایانی عمرش، شاهد گسترش مذهب نوساختهی خود بود. مذهبی که گرچه تفاوتهای زیادی با مذهب کاتولیک دارد، اما تنها با یک رکنش جهان پس از خود را دیگرگون کرد: مؤمنان برای ارتباط با خدا نیازی به کشیش و کلیسا ندارند!
درست ۵۰۰ سال پیش، پروتستانتیسم با آویختن اعلامیهی لوتر بر در کلیسا آغاز شد و در پی آن کوشش جداشدگان از کلیسای کاتولیک بود که جنبش دینپیرایی را شکل داد. رفرمیستها بعدها به فرقههای مختلفی تقسیم شدند و مجموعهی آنها مذهب پروتستان را شکل دادند؛ مذهبی که کوشید به سلطهی کلیسا پایان دهد و از نفوذ مذهب کاتولیک در تمام ارکان زندگی مردم بکاهد. پیامد چنین رویدادی، رواج عقلگرایی، نگرش علمی بر پدیدهها، پیدایش مدرنیسم، گسترش علوم تجربی، صنعتی شدن، توسعهی علوم انسانی بخصوص اقتصاد و در یک کلام، شکلگیری جهان امروز بود.