قدس و تصمیم ترامپ؛ اشتباهی تاریخی یا فرصتی بزرگ؟
در لبنان، تاریخ گواه صادقی است که شهر قدس هیچگاه نمیتواند در اقدام یکجانبه آمریکا تغییر ماهیت داده و در دامن اسرائیل قرار گیرد. اقدام اخیر آمریکا به عنوان یک اجرای تاریخی در صفحات تاریخ قدس به ثبت میرسد اما لزوما به معنای پیروزی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در یک نبرد بزرگ تاریخی قلمداد نمیشود.
این خاصیت رویدادهای بزرگ تاریخی است که جزر و مدها و شکستها و پیروزیهای کوچک و بزرگ را در خود دارد اما هرگز به معنای برتری مطلق و یا حاکمیت مطلق یک طرف بر طرف دیگر تلقی نمیشود و مسیر تاریخی این رویدادها نشان میدهد که اقدامات متقابل طرفهای دیگر میتواند هر لحظه موازنهها را تغییر داده و طرف دیگر را به عنوان پیروز معرفی کند.
قدس صدها سال است در حافظه تاریخی ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت قرار دارد. همین حافظه تاریخی، بزرگترین نبردهای ادوار قرنهای گذشته این شهر را گزارش میدهد، روندی که حاکی از آن است این نبردها تا سالهای سال همچنان ادامه داشته و هرگز مسیر رویاروییها را متوقف نمیکند.
حجم فکری – دینی – تاریخی شهر قدس آن قدر بزرگ و سنگین است که دستور کتبی رییس جمهور آمریکا "دونالد ترامپ" مبنی بر به رسمیت شناختن آن به عنوان پایتخت اسرائیل نقطه کوچکی در آن به شمار میرود. این جا همان جایی است که به اعتقاد برخی از مورخان غربی نبرد آخرالزمان یا جنگ آرماگدون* در آن صورت میگیرد تا بشریت صفحهای جدید از سرنوشت تاریخی خود را رقم بزند. این جا همان جایی است که تا کنون دهها نبرد تاریخی بر سر آن بین پیروان ادیان مختلف به وقوع پیوسته و ناظرین و مورخان غرب و شرق همه متفقالقولند که همین شهر کاندیدای رویاروییهای بزرگ تاریخ بشری خواهد بود.
اقدام رییس جمهور آمریکا با ماهیتی دیپلماتیک نمیتواند حقیقت رویارویی بین اسرائیل و جهان اسلام را عوض کند زیرا پیشنه تاریخی-دینی این شهر بر هر رویداد تاریخی معاصر از جمله شکل گیری دولت صهیونیستی در منطقه خاورمیانه کاملا میچربد.
اما آمریکا در زمانی چنین سیاستی را در قبال شهر قدس اتخاذ کرده است که میتواند بدترین زمان ممکن برای چنین اقدامی باشد:
1- مبارزه با داعش و اندیشههای تکفیری از سوی جبهه مقاومت و هم پیمان با ایران، دستاوردهای بزرگی را در عراق، سوریه و لبنان کسب کرده است. اکنون به شکل رسمی از سوی این جبهه بزرگ در خاورمیانه، پیروزی بر داعش در لبنان، سوریه و عراق اعلام شده و این مجموعه تکفیری بزرگ در خاورمیانه به عنوان یک "اندیشه و نظام خلافت " فرو ریخته است. ریزش این اندیشه سیاه و وحشت آفرین در قالب پیروزی جبهه مقاومت بر یک مجموعه تروریستی مصداق یافته است.
2- در سایه نفوذ اندیشه انگلیسی – آمریکایی و رشد اندیشههای تکفیری به خاورمیانه و بروز داعش و سپس مبارزه با این اندیشه، بزرگترین و قویترین ارتشهای غیر کلاسیک از یمن تا لبنان شکل گرفته است که همه آنها حول محور مقاومت در خاورمیانه در برابر اشغالگری اسرائیل ظهور یافته و پیروزیهای بزرگی کسب کردهاند. اگر داعش و فرزندان نامشروع آن سالها در زیر حمایتهای پنهان سازمانهای اطلاعاتی بیگانه بسیاری از کشورها را به حمام خون بدل کرده و موجی از ترس و وحشت را در خاورمیانه حاکم کردند اما نتیجه مبارزه با آن موجب تولد قویترین شبه نظامیان مخالف رژیم اشغالگر قدس شده است.
3- ایران به عنوان یکی از عناصر و عمودهای پرقدرت سیاسی – امنیتی و نظامی در خاورمیانه با تکیه بر مبارزه با داعش و جریانهای تروریستی در خاورمیانه توانسته است محوری بزرگ از مخالفان سیاستهای اسرائیل در خاورمیانه را ایجاد کند که خود رهبری آنها را در منطقه به دست دارد.
4- سیاست براندازی نظام و حاکمیت سیاسی سوریه که سودا و خیال سرنگونی سریع و چند هفتگی آن در افق سیاستهای آمریکا و اسرائیل در سال 2011 بود نه تنها با شکست مواجه شده است که اکنون برگ برنده هرگونه مذاکرات سیاسی برای آینده این کشور را در سایه وحدت عمل ایران، روسیه و جبهه مقاومت به دست دارد.
5- اندیشه تجزیه خاورمیانه و تشکیل کشوری جدید موسوم به "سنیستان" در چهار استان عراقی و سوری الانبار، نینوا، رقه و دیرالزور و سپس تجزیه منطقه کردستان عراق از دولت مرکزی این کشور در سایه وحدت عمل نظامی مشترک در سوریه وعراق در سایه پیمان ائتلافی با ایران و توافق سیاسی با روسیه و ترکیه به شکست کشیده شد و یکی از آمال بزرگ اسرائیل نقش برآب شد.
6- اسرائیل در سال 2006 جنگی بزرگ علیه جبهه مقاومت در لبنان ایجاد کرد تا آن را از ریشه کنده و قلع و قمع کند اما این ایده اسرائیلی در سال 2017 نه تنها عملی نشده که با جبهه ای بزرگتر از جبهه مقاومت در کل خاورمیانه مواجه است و از قضا جبهه مقاومت لبنان پس از دخالت مستقیم در سوریه نه تنها ضعیف نشده است که علاوه بر ایجاد هم پیمان هایی جدید در عراق، یمن و سوریه که خود نیز به معادله بزرگ نظامی در خاورمیانه تبدیل گردیده است.
7- به رغم تلاشهای وسیع اسرائیل و برخی کشورهای عربی همسو با سیاستهای اسرائیل در منطقه برای عدم تحقق توافق اتمی ایران با 5+1 ، ایران موفق شد این توافق را به امضاء رسانده و انشقاق و اختلاف آشکاری در مواضع پس از توافق بین اسرائیل و آمریکای ترامپ از یک سو و اتحادیه اروپا و جامعه بینالملل از سوی دیگر ایجاد کند.
8- سناریوی استعفای سعد حریری از ریاض با درایت و سیاست ورزی نیروهای سیاسی لبنان و از جمله حزبالله به یک پروژه ناتمام تبدیل شد و نتوانست اهداف اولیه خود را محقق کند. این برنامه که از سوی سیاست خارجی سعودی طراحی و اجرائ شده بود به یکی از مصادیق بارز شکست و اشتباهات سیاسی بزرگ سعودی در خاورمیانه تبدیل شد و عملا یکی از هم پیمانان بزرگ آمریکا در منطقه بار دیگر دچار خطای سیاسی فاحشی شد که آمریکا مجبور شد بخشی از این بار سنگین را بر دوش کشد.
9- اجلاس اخیر سران همکاری شورای خلیج فارس در کویت نشان داد که بزرگترین هم پیمان سیاسی – امنیتی و نظامی آمریکا در حوزه خلیج فارس با اختلافات بزرگی مواجه هستند و این ائتلاف سیاسی نظامی اقتصادی با چالشهای بزرگی روبرو است که میتواند استمرار آن را در هالهای از ابهام قرار دهد. این چالشها پس از آن به وجود آمد که عربستان و قطر در یک اشتباه محاسباتی قطر را از زیمن و دریا و هوا در محاصرهای خفه کننده قرار دادند و حتی تا تهدید به حمله نظامی نیز جلو رفتند اما این سناریو نیز به سناریوهای ناکام و نافرجام عربستان در منطقه تبدیل شده است که بخشی از آن را باید به حساب آمریکا نوشت.
10- حالا که در سوریه، عراق و لبنان به شکل رسمی اعلام شده است که پرونده داعش به عنوان یک مجموعه متشکل و سازماندهی شده نظامی پایان یافته احتمال وقوع جنگ مذهبی نیز در مقایسه با پنج سال پیش کمتر شده است. جنگ مذهبی کارد برانی بود که آمریکاییها بارها از آن استفاده کرده و همچنان امیدوارند در آینده از آن برای سیطره برخاورمیانه استفاده کنند اما با گذشت شش سال از جنگ در عراق و سوریه و شسکت داعش این کارد از سالهای قبل بسیار کندتر شده است و این یک پیروزی برای جبهه مقاومت و هم پیمانانش در خاورمیانه است.
با این همه ما نمیتوانیم بگوییم آمریکا در خاورمیانه شکست خورده است و منافع استراتژیکش را از دست داده است و یا به تعبیری نمیتوانیم بگوییم که آمریکا پس از دستاوردهای حریف، قصد عقب نشینی از خاورمیانه را دارد.
بله،با فرض این که آمریکا از سال 2011 تا کنون در پی وضع اهدافی روشن از جمله سرنگونی نظام سیاسی سوریه و سرکوب جبهه مقاومت و هم پیمانان ایران در خاورمیانه بوده است اما چون به این نتیجه در سال 2017 دست نیافته است پس میتوان ادعا کرد که آمریکا در تحقق برخی از اهدافش با شکست سنگین مواجه شده است که یکی از دلایل آن حتما وجود هم پیمانان ضعیف و ناپختهای چون پادشاهی سعودی است.
به رغم این تحولات، همه باید به دنبال پاسخ به این سوال باشیم که چرا آمریکا در چنین شرایطی اقدام به اعلان رسمی حمایت از پایتختی قدس برای اسرائیل میکند؟ به گونهای که برخی از آن به عنوان یک اشتباه بزرگ در سیاست خارجی آمریکا توصیف میکنند.
نتایج و واکنشها به این تصمیم آمریکا باعث شده است تا اصرار بر اشتباه بودن تصمیم ترامپ در نگاه کارشناسان منطقه جدی تر باشد:
1- دونالد ترامپ موج آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی را در سراسر کشورهای اسلامی و عربی تعمیق بخشیده است.
2- آمریکا با این اقدام عملا قدس را از دستور مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطینیها خارج کرده و به موافقتنامه اسلو دهن کجی نموده است. از سوی دیگر قطعنامههای شورای امنیت بر حل و فصل نهایی شهر قدس براساس مذاکرات بین دو طرف اسرائیلی و فلسطینی تاکید دارد در حالی که آمریکا، قدس را از دستور کار خارج کرده است و اینها یک اقدام کاملا غیرحقوقی و غیر قانونی است.
3- آمریکا ویژگی میانجیگری بین اسرائیلیها و فلسطینیها را از دست داده است و دیگر نمیتواند با گفتگو با طرفهای فلسطینی آنها را برای حضور پای میز مذاکراه با دولت اشغالگر قدس تشویق کند.
4- آمریکا هم پیمانانش در منطقه همچون سعودی را در عسر و حرج شدید قرار داده است زیرا اخبار بسیاری حاکی از آن بود که این پادشاهی درصدد ایجاد روابط با اسرائیل است. حالا افکار عمومی کشورهای عربی علیه سعودی بسیج شده است. این حالت وقتی شدیدتر شد که یک هیئت بحرینی تحت عنوان صلح و دوستی و گفتگوی ادیان از اسرائیل دیدن کرد که به مثابه پیش زمینه ایجاد کردن برای روابط محتمل عربستان سعودی با اسرائیل است.
5- آمریکا با این اقدام مخالفت شدید اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد را به دنبال داشته است و تاکنون هیچ کشور اسم و رسمداری در دنیا نبوده که با آمریکا مخالفت نکند.
6- این اقدام آمریکا شعار مقاومت در برابر زیاده خواهی اسرائیل و آمریکا را در منطقه خاورمیانه تقویت و توسعه داده است و گفته میشود جریانهای ملی گرا و چپ گرای کشورهای عربی نیز به زودی به جبهه مقاومت پیوسته و صف واحدی را در برابر آمریکا و اسرائیل ایجاد میکنند.
7- دستور ترامپ موجی از خشم در سرزمینهای اشغالی ایجاد کرده است و از آن روز تاکنون صدها نفر مجروح و تعدادی در برخورد با ارتش اسرئیل به شهادت رسیدهاند. این درگیریها حتی به برخوردهای نظامی در نوار غزه منجر و ممکن است به یک درگیری نظامی جدید و طولانی مدت بین ارتش اسرائیل و نیروهای مقاومت اسلامی جهاد و حماس در نوار غزه منجر شود. این در حالی است که دولت محمود عباس نیز در تنگنای سیاسی بزرگی گیر افتاده است.
8- اقدام آمریکا برای اعلان قدس به عنوان پایتخت اسرائیل آن قدر میتواند با واکنشهای پیش بینی نشدهای همراه باشد که حتی بنیامین نتنیاهو، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس را مجبور کرد که طرح ارائه پیش نویس قانون " قدس یکپارچه " به کنست اسرائیل جهت رای گیری را موقتا به تعویق اندازد. تصویب این طرح ۸۰ رای عضو کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) را نیاز دارد.
طبیعی است که ما هرگز فکر نمیکنیم که اقدام اخیر رییس جمهور آمریکا، یک اقدام فردی و تصمیم گیری فردی بدون مشورت با مشاوران امنیت ملی یا موسساتی همچون کنگره، پنتاگون، وزارت خارجه، سازمان سیا و مشاوران ویژهاش بوده باشد. وی حتما براساس نتیجه گیریهایی چنین تصمیمی را گرفته که از یک اتاق فکر خارج شده است. صورت مسئله ساده است و آن این است که ترامپ حکمی را که در سال 1995 صادر و معلق شده بود حالا اجراء کرده است.
کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۵ قانونی را تصویب کرد که به موجب آن"باید قدس به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شده و سفارت آمریکا به آنجا منتقل شود".
با وجود این قانون الزامآور، بندی در آن وجود داشت که به روسای جمهوری آمریکا اجازه میداد با هدف حمایت از منافع امنیت ملی آمریکا و جلوگیری از هرگونه تهدیدی علیه مصالح آمریکا در خارج، انتقال سفارت را برای شش ماه به تاخیر بیندازند. از آن زمان تاکنون روسای جمهوری آمریکا به طور منظم و پشت هم دستور تعویق انتقال سفارت را دو بار در سال امضا کردهاند. ترامپ نیز این کار را در ژوئن گذشته انجام داد و حالا ترامپ دستور اجرایی شدن آن را صادر کرده است.
ما از سوی دولتهای دیگر نیز شاهد اتفاق مشابهای هم بودهایم اما هیچکدام از آن ها اقدامی مثل آمریکاییها انجام ندادهاند. روسیه یکی از این دولتها است که با رویکرد ایجاد دو دولت فلسطینی – اسرائیلی به دنبال راهکار اجرای مصوبات شورای امنیت در باره حل و فصل موضوع فلسطین است. براساس بیانیهای که فروردین ماه گذشته در سایت وزارت خارجه روسیه منتشر شد "مسکو بخش شرقی قدس را به عنوان پایتخت دولت آینده فلسطین و بخش غربی را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت میشناسد" . وزارت خارجه روسیه با صدور این بیانیه به اصطلاح تلاش کرده است تا از راهکار تحقق عملی طرح صلح بین دو طرف براساس تشکیل دو دولت برای حل مسئله فلسطین حمایت کند.
حالا در چنین اوضاع و احوالی که ارتش اسرائیل عملا زمام امور و برنامه اشغال قدس را به صورت کامل در اختیار دارد این سوال همچنان مطرح است که دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا چرا چنین تصمیمی را اتخاذ میکند؟
آمریکا پشتیبان دایمی اسرائیل برای تسلط بر قدس و عدم اجرای تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل متحد و ادامه ساخت شهرکهای یهودی نشین در کرانه غربی و شهر قدس بوده است و هیچگاه از این موضع به شکل عملی عقب نشینی نکرده است و تصمیم جدید رییس جمهور آمریکا مثل علنی کردن و رسوا سازی سیاستی است که سالها در پیشانی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه چسبیده است. لذا این سوال جدی مطرح است آیا میتوان به این موضوع تکیه و اکتفاء کرد که آمریکا سیاست اشتباه یا فرصت طلبی تاریخی را در سیاست خارجی خود اجراء میکند یا آش جدیدی برای پختن در خاورمیانه با همکاری هم پیمانانش در نظر گرفته است که در امتداد سیاست هرج و مرج هوشمندانه در خاورمیانه برای استمرار درگیریها و آتش جنگ در خاورمیانه است؟