چگونه موسیقی، مذهب و فرهنگ بر بزرگترین جدال فوتبال انگلیس تاثیر گذاشت؟
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از سایت نود، دویست و یکمین نبرد لیورپول و منچستریونایتد، تحتتاثیر مسائلی مانند بیشترین برتری امتیازی تاریخ لیورپول بر رقیب دیرینه در تاریخ لیگ برتر، صدرنشینی تیم کلوپ و ضعف تدریجی شیاطین سرخ قرار دارد اما علاوه بر قرابت جغرافیایی و داستان معروف اسکله ساخته شده در شهر منچستر، دلایلی فرهنگی، مذهبی و هنری بیش از مسائل فوتبالی در دشمنی ازلی و ابدی 2 رقیب تاثیر داشته است.
ماجرا از زمان تاسیس لیورپول در سال 1892 شکل گرفت؛ وقتی یک رقیب از خرده فرهنگ منطقه «اسکوسر» به آنچه تمدن منچستری نام داشت، اضافه شد. سطح فرهنگی متفاوت با 2 لهجه متفاوت، تفاوت فاحشی را بین اهالی 2 شهر شمالی انگلیس رقم میزد. تا زمان به قدرت رسیدن مارگات تاچر، نخستوزیر حزب محافظهکار انگلیس در دهه 80، این اختلاف فرهنگی، دستاویزی برای برتر جلوه دادن یک فرهنگ بر دیگری نبود اما وقتی سیاست سرمایه سالارانه تاچر و شعار «مشت آهنین» او، مردم بندر لیورپول را بیکار کرد، حس تبعیض به اوج رسید. در واقع سیاست راستگرایانه تاچر و بهای پیش از حد او به مشاغل کارخانهای و دولتی، مردم عمدتا ماهیگیر بندر لیورپول را از فرصت کار در بازار کارخانهای و مشاغل دولتی انگلیس محروم کرد و فقر در بندر به اوج رسید. شورشهای ریز و درشت زیر پوستی، ابتدا با شعارهایی در استادیوم آنفیلد در بازیهای لیورپول شروع میشد؛ با اضافه شدن بخشهایی سیاسی به سرود معروف «هیچگاه تنها نخواهی ماند» در مذمت ملکه انگلیس!
این اتفاق به مردم بندر لیورپول به عنوان پرچمداران فرهنگ و زبان «اسکوسی» حس تنفر از بقیه انگلیس و تبعیض علیه خودشان را میداد. بیدلیل نبود که از آن زمان بنری با این مضمون در بازیهای لیورپول و حتی اورتون به ورزشگاهها آورده شد؛ ما «اسکوسی» هستیم، نه انگلیسی! به همین دلیل طی سالها، بالاترین نفرت از تیم ملی انگلیس یا حداقل عدم علاقه به «سهشیر» در بندر لیورپول وجود داشته و دارد.
بیتلز برای لیورپول میخواند
در همان دوران و وقتی موهای بلند پسران به استعارهای در بابت مخالفت با قوانین سنتی و تبعیض رو به رشد در انگلیس تبدیل شده بود، یک گروه موسیقی از بندر لیورپول، دنیا را در نوردید، بیتلز جان لنون با لهجه اسکوسی، فرهنگ شهر مورد تبعیض قرار گرفته انگلیس را فریاد میزد. در آن دوران هر چند منچستریونایتد قابل مقایسه با لیورپول نبود اما دلایلی برای برتری داشت. تیم اول شهر یعنی منچستریونایتد مورد حمایت کارخانههای شهر پرکارخانه و تا حدودی دلگیر بود و به همین دلیل هیچ گاه مشکل مالی نداشت؛ به حدی که وقتی رابرت مورداک، ثروتمند یهودی قصد خرید باشگاه در دوران ناخوش دهه 80 داشت، همه شهر و باشگاه به او پوزخند زدند و اعلام کردند تاریخشان را به پول نمیفروشند؛ اتفاقی که وقوعش در عصر حاضر دور از ذهن است! منچستریهای کارفرما، همیشه لیورپولیها را مورد تمسخر قرار میدادند و ادعا میکردند آنها دزدهایی هستند که دزدی تقصیر خودشان نیست چون دزد به دنیا میآیند.
این تحقیر پس از فاجعه استادیومهای هیسل و هلیزبورو در سالهای 1985 و 1989 به اوج رسید. لیورپولیها قبل از شروع فینال فصل 1985-1984 جام باشگاههای اروپا به هواداران یوونتوس حمله کردند و باعث کشته شدن هواداران این تیم شدند؛ اتفاقی که با محرومیت 5 ساله تیمهای انگلیسی از حضور در رقابتهای اروپایی همراه شد. چندی بعد روزنامه «سان» در گزارشی تکان دهنده ادعا کرد هواداران لیورپول از جیب یوونتوسیهای قربانی شده اخاذی کردهاند! با انتشار این گزارش، تمام شمارههای سان در لیورپول به آتش کشیده شد اما دستاویزی برای دزد خطاب شدن مردم لیورپول از سوی منچستریها نام گرفت؛ ادعایی که با توجه به سابقه خراب مردم سومین شهر بزرگ انگلیس در بیکاری و گرایش به بزهکاری چندان هم بیراه نبود.
دعا برای منچستریونایتد در کلیسا!
در سوی مقابل، منچستریونایتد همیشه از سوی هواداران لیورپول متهم به حمایت از سوی افراد طبقه بالای سیاسی متهم شده است. اظهارات یک دهه قبل یک کشیش که گفته بود در کلیسای محل خدمت او همه برای موفقیت منچستریونایتد دعا میکنند و فلوت مینوازند، فصل تازهای از اتهامات را متوجه شیاطین سرخ کرد.
علاوه بر این،محبوبیت نزد گروهی خاص، منفور بودن بین عموم غیرمنچستریها را در پی داشته است. هر چند منچستریونایتد، عنوان محبوبترین تیم انگلیس را دستکم از شروع دوران فرگوسن در اختیار دارد اما طبق یک رایگیری البته نامعتبر 65 درصد هواداران غیرمنچستری، دومین تیم منفور خودشان پس از رقیب مستقیم و همشهری را منچستریونایتد میدانند! با این فلسفه و چنین جوی، بزرگترین نبردهای صدرنشینی هم در مقایسه با این نبرد خاص، حساسیت چندانی ندارد!