واکنش زیباکلام به اظهارات خوئینیها: با بغض و کینه در روز روشن دروغ میگوید/ هیچگاه کنار اصلاحطلبان دیده نشد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از نامه نیوز، صادق زیباکلام درباره انتقادهایی تند موسوی خوئینی ها به مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی گفت: برای کسانی که هم او و مرحوم هاشمی را می شناسند و هم سیر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را ظرف ۴۰ سال گذشته رصد کردهاند، خیلی مصاحبه آقای موسوی خوئینی ها شگفت آور نیست.
وی افزود: آقای موسوی خوئینی ها در ردیف انقلابیون تندرو و رادیکال اوایل انقلاب و دهه شصت بود. برخلاف او اینقدر انصاف دارم که بگویم در آن سال ها چه کسی رادیکال و انقلابی نبود و به حاکمیت قانون احترام می گذاشت. برای کدامیک از آقایان سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی، سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، محسن آرمین، حسین کمالی، ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی، عباس عبدی، میرحسین موسوی، عبدالله نوری، موسوی لاری، علی اکبر محتشمی پور، مهدی کروبی، هادی غفاری و در رأس همه آقای موسوی خوئینی ها حاکمیت قانون اهمیت داشت که بگوییم برای آقای هاشمی رفسنجانی اهمیت نداشت؟ برای هیچ کدام ما این موضوع اهمیتی نداشت، البته هاشمی رفسنجانی را هم می توان به لیست این افراد اضافه کرد. به نظر من فقط دو سه نفر از جمله آقای مرحوم بازرگان بودند که موضوع حاکمیت قانون برای شان اهمیت داشت.
اهم اظهارات زیباکلام به شرح زیر است:
*منتها خیلی از انقلابیون دهه شصت به تدریج پخته تر و آگاه تر شدند و فهمیدند موضوعاتی که حزب توده و روشنفکران چپ اوایل انقلاب تمسخر می کردند و ما نیز مثل آنها به لیبرالیسم می خندیدیم، برعکس باید به آنها اهمیت داد چون مهم هستند. در واقع انقلاب یعنی برگزاری انتخابات آزاد و آزادی بیان. این افراد بعدها به نام اصلاح طلب شناخته شدند. مرحوم اکبر هاشمی از جمله کسانی بود که از اواسط دهه هفتاد متوجه شد این مفاهیم مهم هستند و اساس و بنیان هر جامعه مدنی محسوب می شوند.
* با کمال تأسف باید بگویم از جمله کسانی که هیچ گاه این مفاهیم برای او اهمیت پیدا نکرد شخص آقای موسوی خوئینی ها بود. موسوی خوئینی ها هیچ گاه در کنار اصلاح طلبان دیده نشد. او همواره با سکوت از کنار تحولات مهم گذشت و همیشه با نیش و طعنه با کسانی که تغییر موضع دادند برخورد کرد.
* اگر قرار باشد داوری درست انجام دهیم، باید بگویم «گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنچه هست گیرند». آنچه آقای موسوی خوئینی ها می گویند قبل از آقای هاشمی رفسنجانی، این صحبت ها شامل حال خود آقای موسوی خوئینی ها می شود.
*آقای موسوی خوئینی ها شما وقتی دادستان انقلاب بودید چند نفر حکم های آنچنانی گرفتند، آقای موسوی خوئینی ها شما وقتی دادستان انقلاب بودید چند هزار نفر سر از زندان اوین درآوردند. اینها نکاتی نیست که ما به این سادگی بتوانیم چشم خودمان را به روی واقعیت ها ببندیم و فقط انگشت اتهام را به سوی آقای هاشمی رفسنجانی بگیریم و بگوییم «او علیه روزنامه سلام بود، ۸۰-۹۰ نفر از ملی مذهبی ها را گفت دستگیر شوند» ولی آن کسی که دستگیر کرد اکبر هاشمی رفسنجانی بود یا قوه قضائیه؟ خود شما آقای موسوی خوئینی ها به عنوان دادستان انقلاب چه تعدادی را دستگیر کردید؟
* دانشجویان خط امام می گویند «وقتی به آقای موسوی خوئینی ها گفتیم تصمیم داریم سفارت آمریکا را اشغال کنیم و می خواهیم این مسئله را به اطلاع امام برسانیم تا با اذن و اجازه ایشان این کار انجام شود اما شما به آنها گفتید اگر این تصمیم را به امام بگویید امام با اشغال سفارت آمریکا مخالفت می کنند چون موافق نیستند بنابراین بروید سفارت را اشغال کنید من موافقت ایشان را می گیرم». آقای موسوی خوئینی ها اگر قرار است درباره دهه شصت و هفتاد صحبت کنیم باید درباره این مسائل هم صحبت کنیم. زخم تیری که که شما با اشغال سفارت آمریکا و پس از آن راه انداختن تفکر آمریکاستیزی به انقلاب زدید هنوز که هنوزه خونریزی دارد.
* متأسفانه یکسری جاها در آن مصاحبه آقای موسوی خوئینی ها رسما دروغ گفتند. درباره خطبه نمازجمعه معروف آقای هاشمی رفسنجانی در خرداد ۷۶ بچه کلاس اول دبستان هم آن روز فهمید که آقای هاشمی می گوید مبادا اقتدارگرایان به نفع آقای ناطق نوری تقلب کنید اما حالا در روز روشن آقای موسوی خوئینی ها دروغ می گوید و این نیت آقای هاشمی را برعکس جلوه می دهد و معتقد است «آقای هاشمی می خواست جلوی تقلب به نفع آقای خاتمی را بگیرد».
* آقای موسوی خوئینی ها با بغض و کینه دارد تاریخ را تحریف می کند. قطعا مصاحبه آقای موسوی خوئینی ها برای جریان تندرو ارزشمند است، جریانی که از هیچ توهین و تخریبی علیه هاشمی رفسنجانی بعد از سال ۸۸ خوداری نکرد. جریان تندرو از این مصاحبه آقای موسوی خوئینی ها چقدر کیف می کند ولی در پایان از آقای موسوی خوئینی ها می پرسم، آیا قدرت این ارزش را دارد که آدم همه اخلاق را زیرپای آن بریزد و له کند؟