سرنوشت مشترک مربیان تیم ملی فوتبال ایران
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از سایت نود، موافقهای کی روش تلاش میکردند تا با یادآوری دستاوردهایش، عملکردش را مثبت جلوه دهند و مخالفهایش هم به پیشبینیشان مبنی بر عدم قهرمانی ایران میبالیدند ولی هیچکدام از دو دستهی فوق برنامهی مشخصی را برای آینده بیان نمیکردند. شاید حضور هشت سالهی او در ایران باعث شده بود که دغدغهی انتخاب سرمربی تیم ملی و کش و قوسهای همیشگی مربوط به این ماجرا در ذهن خیلیها کمرنگ شده باشد ولی دیدیم که با گذر زمان و سرد شدن تب وتاب مسابقات، دوباره چالشهای قدیمی مطرح شده و اینطور هم که پیداست حالا حالاها ادامه خواهد داشت.
در روزهایی که همه از ایرانِ پسا کیروش صحبت میکنند، کمتر کسی حواسش به سمت دیگرِ ماجراست؛ کیروش پسا ایران... . درست است که او طبق شایعاتی که از قبل از مسابقات هم مطرح شدهبود، سکاندار تیم ملی کلمبیا شده و خودش را برای چالش جدیدش آماده میکند ولی سوال اصلی اینجاست که آیا ایران، کیروش را از دست داد و یا کیروش، ایران را؟ قطعا زمان پاسخگوی این سوال مهم خواهد بود ولی بد نیست نگاهی به سرنوشت مربیان بیست سال اخیر تیم ملی، پس از جدایی آنها از نیمکت ایران بیاندازیم و ببینیم حالا که زمان گذشته، جواب سوال فوق در مورد آنها چگونه بوده است.
کوچ قطبی به شرق
برای این کار از افشین قطبی شروع میکنیم. کسی که با حرفها و وعدههای جذابش به قهرمانی در جام ملتهای آسیای 2011 امیدوارمان کرده بود ولی خیلی زود و در برخورد با تیمی که سالها تجربهی حضور در آن را داشت یعنی کره جنوبی، قافیه را باخت و از سرمربیگری تیم ملی کنار رفت و دوباره به جنوب شرق آسیا بازگشت و چند سالی را در تیمهای متوسطی مثل شیمیزو اس پالس ژاپن، بوریرام تایلند و شیجیاژوانگ چین سپری کرد. او باوجود ایجاد رابطهی خوب با هواداران آن تیمها، نتایج درخشانی بدست نیاورد و تنها یک حضور در فینال جام حذفی ژاپن، بزرگترین موفقیتی بود که طی این سالها کسب کرد و به تازگی با فولاد خوزستان به لیگ برتر ایران بازگشته است.
تهرانگردی دایی
نفر بعدی لیست، علی دایی است که پس از شکست دو بر یک مقابل عربستان در مقدماتی جام جهانی 2010 در حضور بیش از صدهزار تماشاگر ایرانی و به ویژه رئیس جمهور وقت، از تیم ملی کنار گذاشته شد تا همانطور که آمدنش به تیم ملی با اتفاقات عجیب همراه بود، رفتنش هم در ذهنها ماندگار شود. دایی اما در این مدت به مربیگری در باشگاههای تهرانی (به جز صبا که بین تهران و قم سردرگم بود) روی آورد و هدایت تیمهایی مثل پرسپولیس (در دو مقطع)، نفت تهران، صبا، راهآهن و سایپا را بر عهده گرفت. دایی در این مدت سه بار به قهرمانی جام حذفی رسید تا نشان دهد مهارت خاصی در این جام دارد ولی دستش از قهرمانی لیگ برتر کوتاه ماند. البته نباید فراموش کرد که هیچکدام از تیمهایش به جز پرسپولیس برای قهرمانی بسته نشده بودند. سرمربی پیشین تیم ملی در باشگاههایش با حواشی زیادی هم دست و پنجه نرم کرد.
فرمانروایی ژنرال در لیگ
نوبت به امیر قلعهنویی میرسد. کسی که در یکی ازآشفتهترین مقاطع چندین سال اخیر فوتبال ایران، هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. همه چیز داشت برای او و تیم خوب پیش میرفت تا رسیدیم به ضربات پنالتی مقابل کره جنوبی در یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیای 2007 و حذفی که نهایتا به جدایی او از تیم ملی منجر شد. قلعهنویی اما مس کرمان را برای شروع مجدد انتخاب کرد که با نتایج خوبی هم همراه شد و پس از آن بین شهرهای تهران، اصفهان و تبریز چندین بار جابجا شد و کلکسیونی از جامها را به ارمغان آورد. او طی حضورش در استقلال (در دو مقطع)، سپاهان (در دو مقطع)، تراکتورسازی (در دو مقطع) و ذوبآهن موفق شد چهار قهرمانی و دو نایب قهرمانی لیگ و یک قهرمانی و یک نایب قهرمانی جام حذفی را بدست آورد و به پرافتخارترین مربی لیگ برتر تبدیل شود. او همچنین موفق شد یکبار استقلال را به نیمهنهایی لیگ قهرمانان آسیا برساند.
قهرمانی برانکو در سه کشور
نوبت به برانکو ایوانکویچ میرسد. او که با تیم ملی به مقام سومی جام ملتهای آسیای 2004 رسیده و ایران را به راحتی به جام جهانی 2006 آلمان رسانده بود، پس از جام جهانی حتی همراه با تیم، به ایران هم برنگشت تا آخرین بازی تیم ملی با هدایت او، همان تساوی با آنگولا باشد. از آن موقع به بعد، برانکو فقط در تیمهای باشگاهی حضور یافت و با دیناموزاگرب به دو قهرمانی لیگ و یک قهرمانی جام حذفی و یک سوپرکاپ کرواسی رسید. سپس راهی شاندونگ لیونگ چین شد و با این تیم طعم قهرمانی در سوپرلیگ این کشور را چشید و بعد از آن چمدانهایش را به مقصد عربستان و برای هدایت الاتفاق بست و با این تیم هم به نایب قهرمانی جام حذفی دستیافت. حضور در الوحده امارات و مجددا دیناموزاگرب، آخرین مراحل سفر او قبل از ورود دوباره به ایران بودند اما اینبار نه برای هدایت تیم ملی بلکه برای حضور روی نیمکت سرخهای پایتخت و شکستن طلسم 9 سالهی قهرمانی آنها در لیگ برتر و شروع دوران باشکوه این تیم که با دو قهرمانی و یک نایب قهرمانی لیگ همراه بود. همچنین او موفق شد پرسپولیس را ( آن هم در فصلی که با پنجرهی نقل و انتقالاتی بسته مواجه بودند) برای اولین بار در تاریخش به فینال لیگ قهرمانان آسیا برساند.
چیرو در کرمان
برانکو اما در ابتدا به عنوان دستیار به ایران آمد، او دستیار کسی نبود جز میرسلاو بلاژویچ. کسی که مقام سومی جام جهانی 1998 همراه با کرواسی، نقطهی عطف زندگی کاریاش بود. چیرو اما بعد از ناکامی با تیم ملی در راهیابی به جام جهانی 2002 و حذف توسط ایرلند، از نیمکت ایران خداحافظی کرد و در سالهای بعد به هدایت تیمهای دیناموزاگرب، شانگهای شنهوآ چین، تیم ملی بوسنی و هرزگوین، تیم زیر 23 سال چین و چند تیم باشگاهی دیگر در بوسنی و کرواسی و حتی مس کرمان (برای مقطعی کوتاه) پرداخت که عملکردش در هیچکدام حتی به نزدیکی موفقیتش در جام جهانی 98 هم نرسید.
کمرنگ شدن جلال طالبی
جلال طالبی کسی بود که در دو مقطع روی نیمکت ایران نشست و هر دو بار هم انتخابش ناگهانی بود. او که موفق شد با پیروزی در بازی قرن (بازی با آمریکا در جام جهانی 98) نامش را در تاریخ فوتبال ایران ماندگار کند، در جام ملتهای آسیای 2000 هم با اعتماد مجدد صفایی فراهانی رئیس وقت فدراسیون فوتبال، هدایت ایران را بر عهده گرفت و این بار هم سناریوی آشنا تکرار شد...
بازهم برخورد ایران با کره جنوبی در یک چهارم نهایی، بازهم تساوی در نود دقیقه و بازهم حذف ایران! نکتهی جالب ماجرا اینجاست که ایستگاه پایانی افشین قطبی، امیرقلعهنویی و جلال طالبی در تیم ملی، همگی از این سناریو پیروی کردهاست! اتفاقی تلخ که البته با عملکرد چند سال اخیر تیم ملی برابر کره جنوبی و همچنین حذف آنها در جام ملتهای آسیای 2004، قسمتی از آن را جبران کردهایم. جلال طالبی اما پس از حذف از مسابقات، از تیم ملی کنار رفت و در سالهای بعدی ترجیح داد تا بیشتر به زندگی شخصی و خانوادهاش بپردازد و به جز بازهی کوتاهی که در فوتبال سوریه گذراند، سعی کرد از هیاهوی مستطیل سبز دوری کند.
از تیم ملی به استقلال
فردی که در بین دو مقطع سرمربیگری جلال طالبی در تیم ملی، روی نیمکت تیم نشست کسی نبود جز منصور پورحیدری. او که دوران موفقی را در تیم ایران سپری میکرد وموفق شده بود تیم را به مقام قهرمانی بازیهای آسیایی 1998 بانکوک هم برساند، با دیدن وضعیت نامطلوب تیم محبوبش استقلال، قید حضور روی نیمکت تیم ملی را زد و هدایت آبیپوشان را بر عهده گرفت؛ کاری که هیچ چیزی جز عشق به استقلال نمیتواند آن را توجیه کند... . او بعد ازچند سال، حضور در صنعت نفت آبادان و صنایع اراک را هم تجربه کرد ولی مرحوم پورحیدری بازهم به خانهاش برگشت و در مقاطع مختلف و با عناوین متفاوت کنار تیم محبوبش بود، از سرمربیگری گرفته تا مدیرفنی، عضو هئیت مدیره و سرپرستیِ تیم و تا آخرین روزهای زندگیاش هم استقلال را رها نکرد. پورحیدری در مقطعی و در 3 بازی آخر ایران در مقدماتی جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی، سرپرستی تیم ملی را هم تجربه کرد.
اخراج از ایران، حضور در مارسی
و میرسیم به چند ماه عجیب و خاطرهساز فوتبال ایران! از آبان ماه 1376 تا تیرماه 1377، ماههای منتهی به جام جهانی 1998. بازیهای که موفق شدیم با ویِرای برزیلی حماسهی ملبورن را بسازیم وسپس او را برکنار و تومیسلاو ایویچ که سابقهی قهرمانی در سوپرکاپ اروپا با پورتو و سرمربیگری اتلتیکو مادرید و پاریسنژرمن را هم داشت، جایگزینش کردیم! همه چیز داشت با او طبق برنامه پیش میرفت تا آن بازی دوستانه با آ اِس رم ایتالیا و شکست سنگین هفت بر یک. شکستی که منجر به اخراج فوری ایویچ و جایگزینی جلال طالبی شد و ادامهی ماجراهای ذکرشده. در این بین ایویچ بعدها به استاندارد لیژ بلژیک، مارسی فرانسه و الاتحاد عربستان رفت ولی موفقیت شایانی را بدست نیاورد و نهایتا در سال 2011 و در سن 77 سالگی از دنیا رفت. والدیر ویرا اما بعد از نیمکت ایران، هدایت تیم ملی عمان و چند باشگاه بحرینی مثل الشمال و بحرین کلاب را بر عهده گرفت تا مربیگری در تیمهای بزرگ و حضور در جام جهانی تنها به یک حسرت برایش تبدیل شود. محمد مایلی کهن در لیگ ایران دوران پر فراز و نشیبی را تجربه کرد. استانکو با حضور در پرسپولیس و دو قهرمانی موفق به جبران ناکامی در تیم ملی شد.
البته در این دو دهه مربیهای دیگری هم به صورت موقت یا کوتاه روی نیمکت تیم ملی نشستهاند که به دلیل کوتاهیِ عمر فعالیتشان در این جایگاه، به بررسی آنها نپرداختیم. سرمربیان تیم ملی، پس از جداییشان از نیمکت ایران مسیرهای متفاوتی را پیمودند. امیر قلعهنویی و برانکو ایوانکویچ افتخارات فراوانی را در سطح باشگاهی به ارمغان آورده و عملکرد موفقی را ثبت کردهاند. بدیهی است فردی مانند کارلوس کیروش با آن سابقهی درخشان در دنیای فوتبال، طبیعتا قابل مقایسه با بسیاری از اسامی مطرح شده نیست و از الآن هم میتوان منتظر تقابلهای هیجانانگیز او و تیم جدیدش با غولهای آمریکای جنوبی بود ولی سوال مهم در این میان (همانطور که در ابتدا هم مطرح شد) این است که قطع همکاری با او، بیشتر به ضرر یا احیانا سود کدامیک از طرفین تمام میشود؟