دولت نقش چندانی در افزایش «سرمایه اجتماعی» ندارد اما نقش موثری در تخریب آن دارد
به گزارش اقتصادنیوز؛ سعید مدنی، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در گفتوگو با تجارتفردا به واکاوی پدیده سرمایه اجتماعی و شاخصهای آن در جامعه ایران پرداخت. وی نتایج نظرسنجی اخیر وزارت اقتصاد و سایر مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته در اینباره را رضایتبخش نمیداند و میگوید اگر افراد و موسسات از امنیت کافی برخوردار نباشند، اگر در روابط افقی (روابط بین افراد جامعه) و روابط عمودی (رابط مردم-دولت) عنصر اعتماد وجود نداشته باشد آن جامعه تمایل به سرمایهگذاریهای بلندمدت و تمایل به در نظر گرفتن یک چشمانداز بلندمدت برای آینده ندارد.
او در رابطه با کاهش شاخص احترام در نظرسنجی وزارت اقتصاد، شاخص احترام را تا حد زیادی مرتبط با شاخص امنیت و ثبات میداند. وی میگوید ما به افراد احترام میگذاریم، زیرا فکر میکنیم که در یک رابطه متقابل تعریفشده، رفتار آنها و رفتار ما قابل پیشبینی است.
از جمله دیگر نظرات وی آن است که رفتار اجتماعی که ما در حال حاضر مشاهده میکنیم محصول سیاستها و عملکردهای گذشته است. زمانی که باد بکاریم طوفان درو کنیم. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
***
بررسی گزارش وزارت اقتصاد و نمره نسبتاً پایین سرمایه اجتماعی چه پیامی برای سیاستگذار و تصمیمگیر دارد؟
سرمایه اجتماعی را بهطور خلاصه میتوان شامل سرمایه و منابع حاصل از نهادها و هنجارهایی دانست که کنش متقابل اجتماعی جامعه را به لحاظ کمی و کیفی شکل میدهند. اعتماد اجتماعی مشارکت اجتماعی، روابط و پیوندهای اجتماعی به عنوان مولفههای سرمایه اجتماعی تاثیرات مفیدی در رشد و توسعه جوامع دارند. تحقیقات بهطور آشکار اثرات سرمایه اجتماعی را در رشد و توسعه نشان دادهاند.
سرمایه اجتماعی، سالهاست که به عنوان یک مولفه مهم در توسعه مورد توجه قرار گرفته است، این توجه ناشی از اهمیت شاخصهایی مانند مشارکت، ارتباطات شبکهای و اعتماد در نظامهای اجتماعی است. در واقع زمانی که سرمایه مادی و سرمایه انسانی در حد خوبی در جامعه وجود داشته باشد، اما سرمایه اجتماعی به میزان کافی وجود نداشته باشد، این به منزله آن است که آن منابع انسانی و مادی امکان فعال شدن در بازار اقتصادی یا چنین روابط اجتماعی را ندارد.
زیرا همیشه این نگرانی در افراد وجود دارد که در فضای بیاعتمادی و با وجود اختلال در روابط اجتماعی و عدم تمایل به مشارکت تا چه حد میتوانند امید داشته باشند که قواعد و ارزشهای موجود حامی آنها در فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی خواهد بود. آنها نگرانند که تا چه اندازه میتوانند بر همکاری جامعه تکیه کنند تا با این پشتوانه فعالیت اقتصادی خود را پیش ببرند. مطالعات نشان داده، کشورهای نفتخیز یا برخوردار از منابع غنی طبیعی که از منابع و حتی نیروی انسانی خوبی برخوردار هستند، به دلیل فقدان همین سرمایه اجتماعی توسعه نیافتهاند. بدون سرمایه اجتماعی بخش قابل توجهی از منابع هدر میرود، بدون سرمایه اجتماعی بخش قابل توجهی از هزینهها صرف تامین ثبات، توافق و همکاری میشود.
به همین دلیل هم در مطالعات مختلف تصریح شده که اگر در جامعهای سرمایه، انسجام و همبستگی اجتماعی وجود نداشته باشد، اگر افراد و موسسات از امنیت کافی برخوردار نباشند، اگر در روابط افقی (روابط بین افراد جامعه) و روابط عمودی (رابطه مردم-دولت) عنصر اعتماد وجود نداشته باشد آن جامعه تمایل به سرمایهگذاریهای بلندمدت و تمایل به در نظر گرفتن یک چشمانداز بلندمدت برای آینده ندارد. به همین خاطر تاکید میشود همانگونه که منابع انسانی و مادی بر روی توسعه مهم و تاثیرگذار است، سرمایه اجتماعی نیز از سطح بالای اهمیت برخوردار است.
تاثیر سرمایه اجتماعی بـر کـارایی و بهـرهوری عوامـل یکی از مهمترین اثرات آن است. آیا در دنیای کنـونی، قـرارداد کاملی که بتواند تمام جوانب و هزینههای یک توافق را دربـر گیرد سراغ دارید؟
خیر. در این شرایط اعتماد و سرمایه اجتمـاعی بـه کمـک افـراد و گروهها میآید و با کاهش فرصتطلبی، نواقص قراردادها را جبران کرده و ضـمن ایجـاد رونـق اقتصــادی، باعــث افزایش کارایی و بهرهوری عوامل تولید میشود. به علاوه بـا افـزایش تعهـد نیـروی کـار هزینههای کنترل و نظارت را کاهش میدهد. سرمایه اجتماعی تاثیرات مشخصی بر سرمایهگذاری دارد. اگر سرمایهگـذاری را مکانیسم تبدیل سـرمایه اجتمـاعی بـه رشـد اقتصـادی بدانیم در این صورت افزایش اعتماد و کاهش رفتارهای فرصتطلبانـه، باعـث پشتیبانی از سرمایهگذاری میشود یعنی باعث تخصیص مناسب و کارآمدتر داراییها و سرمایهگذاریها میشود؛ بیتردید این شرایط فرآیند تولید را تسهیل کـرده و باعـث افـزایش تولیدات و در نتیجه رشد اقتصادی نیز میشود.
همچنین سرمایه اجتماعی از مسیرهایی مانند جلـوگیری از رفتار خودخواهانه، تغییر انتظارات و کاهش هزینههای مبادلـه موجــب تســهیل ابــداعات، خلاقیــت و نــوآوری است. مساله مهم دیگر این است که سرمایه اجتماعی میتواند یکی از عوامل تعیینکننده در شـاخص سـلامت افـراد جامعـه باشـد. سرمایه اجتماعی بهخصوص عامل تعیینکننده در سـلامت روانی و روحی افراد بوده و سلامت روانی افراد نیز در تعیـین سلامت جسمی آنها نقش مهمی ایفا میکند. از طرف دیگر، سلامت افراد جامعه در بهبود شاخصهای اجتماعی بسیار موثر خواهد بود.
در نظرسنجی، شاخص مورد احترام قرار گرفتن به صورت کلی در کشور پایین بود. برخی معتقدند این شاخص به دولت مرتبط نیست، سوال این است که چرا مولفه احترام کاهش یافته؟ چرا خودمان به همدیگر به اندازه کافی احترام نمیگذاریم؟
شاخص احترام تا حد زیادی ارتباط بسیار نزدیکی به شاخص امنیت و ثبات دارد. ما به افراد احترام میگذاریم، زیرا فکر میکنیم که در یک رابطه متقابل تعریفشده، رفتار آنها و رفتار ما قابل پیشبینی است. قابل پیشبینی بودن سهم قابل توجهی در رفتار توام با احترام دارد. اما اگر این رفتار قابل پیشبینی نباشد، افراد از برقرار کردن هرگونه رابطهای به ویژه در حوزه اقتصادی احساس نگرانی میکنند.
وجه دیگر این احترام متقابل به این مرتبط است که جامعه در اندیشه و رویکرد ما چه جایگاهی دارد و چقدر اهمیت دارد. وقتی فردگرایی به شدت تقویت میشود و منافع فردی در اولویت اول است افراد در روابط اقتصادی و اجتماعی با ملاک منافع فردی نسبت به منافع جمعی بیتفاوت میشوند. حتی افراد دیگران را مانعی برای بهبود وضعیت خودشان میبینند. به همین دلیل از این موضع امکان یک رابطه محترمانه، متقابل و مبتنی بر اعتماد وجود ندارد و حتی افراد هم برای برقراری رابطه مبتنی بر احترام احساس نیاز نمیکنند.
چرا در میان مسائل مورد پرسش بیش از همه نگرانی از آینده فرزندان مطرح بود؟
مطالعات مشابه نشان میدهد نگرانی از آینده و ناامیدی در سطح ملی و نه در چند استان خاص افزایش پیدا کرده است، بخش قابل توجهی از جمعیت در نظرسنجیهای مختلف، در این مورد ابراز نگرانی کردهاند، به عنوان مثال در مطالعهای که توسط وزارت کشور در سال ۱۳۹۴ انجام شد شاخص نگرانی از آینده خود و فرزندان در کل کشور بالا بود. اینکه چرا در برخی مناطق این نگرانی بیشتر یا کمتر است میتواند به دلایل مختلفی حادث شود که از جمله آنها میتوان به وضعیت اجتماعی و اقتصادی، مدیریت منابع محلی و مجموعه عوامل زمینهای اشاره کرد. نکته مهم دیگر آنکه نباید اینگونه تصور کرد که کمبود یا پایین بودن امید در برخی استانها به معنای بالا بودن امید به آینده در دیگر استانهاست. بلکه بر اساس مطالعات انجامگرفته این شاخص به صورت کل رضایتبخش نیست. البته تفاوتهای جزئی ممکن است وجود داشته باشد که تا مطالعه موردی صورت نگیرد نمیتوان در مورد آن اظهار نظر کرد.
تنشهای زیستمحیطی به نظر شما در این مساله موثر نیست؟
حتماً این پارامتر و عوامل متعدد دیگری موثر است، اما نظر قاطع موکول به مطالعه خاص در این باره خواهد بود. سالهاست صاحبنظران تاکید میکنند محیط زیست را بدون جلب مشارکت عموم مردم نمیتوان حفظ کرد. تنها تشکلهای مردمی با برخورداری از پایگاه اجتماعی میتوانند مشارکت مردم را برای حفظ محیط زیست جلب کنند و این به معنای آن است که حفظ محیط زیست نیازمند سرمایه اجتماعی و اعتماد است تا بتواند جامعه را برای مشارکت بیشتر ترغیب کند.
به نظر شما حاکمیت باید چه کاری انجام دهد تا این سرمایه اجتماعیترمیم شود؟ آیا همه چیز صرفاً به بهبود اوضاع اقتصادی مربوط است؟
توجه داشته باشید که اساساً دولت خود مسوول است که با سیاستهای نادرست، بیاعتمادی را در جامعه افزایش داده و سرمایه اجتماعی را تخریب کرده است. الناس علی دین ملوکهم یعنی همین. یکی از یافتههای مورد اجماع صاحبنظران درباره سرمایه اجتماعی آن است که سرمایه اجتماعی در یک دوره طولانی و به سختی ایجاد میشود و زود از دست میرود. اینگونه نیست که با یک یا دهها پروژه دولتی بتوان سرمایه اجتماعی ایجاد کرد. دولت نقش چندانی در افزایش سرمایه اجتماعی ندارد اما نقش موثری در تخریب آن دارد. به علاوه سرمایه اجتماعی صرفاً با اقتصاد مرتبط نیست و عوامل بسیاری در شکلگیری آن دخیل هستند، واقعیت آن است که در مجموع عملکرد و سیاستهای ادوار گذشته منتج به کاهش سرمایه اجتماعی شده است. طبیعتاً بهبود سرمایه اجتماعی موکول به تجدید نظر در همه سیاستهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. بنابراین اگر تصور شود تنها با برخی تغییرات میانمدت اقتصادی تغییر محسوسی در میزان سرمایه اجتماعی صورت میگیرد، پاسخ من منفی خواهد بود. البته رابطه متقابل بین سرمایه اقتصادی و سرمایه اجتماعی وجود دارد. یعنی از یکسو سرمایه اجتماعی میتواند بر بهبود وضعیت اقتصادی تاثیر بگذارد و تمایل به سرمایهگذاری و فعالیت مولد اقتصادی را افزایش دهد و از سوی دیگر سیاستهای اقتصادی، سیاستهای مناسب اجتماعی و سیاستهایی که در تایید و تعمیق مشارکت نقش داشته باشند، میتوانند بر بهبود سرمایه اجتماعی تاثیر داشته باشند. بنابراین وضعیت کلی سرمایه اجتماعی مستلزم تجدید نظر در عوامل و شاخصهایی است که تاکنون تاثیر کاهنده بر سیاستهای اجتماعی داشتهاند و به تخریب سرمایه اجتماعی منجر شدهاند.
به علاوه سیاستهای اقتصادی نئولیبرال و بازارمحور که اصل را دنبال کردن منافع فردی بدون توجه به خیر عمومی قرار میدهد مبانی اخلاقی را از بین میبرد و جامعه را از فضیلت اخلاقی تهی میکند، یعنی سرمایه اخلاقی یا ارزشهای مشترک را نابود میکند.
معمولاً در مواقع بروز بحران یا تهدید خارجی در یک خانواده، نوعی نزدیکی و همبستگی بیشتر احساس میشود. برخی این نظر را مطرح میکنند که مردم بیش از پیش فردگرا شدهاند، هجوم به صفهای خرید از جمله مثالهای شاخص این طیف برای اثبات فردگرایی در زمان بحران است؟ آیا این مساله ویژه جامعه ماست؟ چه باید کرد که در زمانه بحران این همبستگی اجتماعی را تقویت کرد، کدام راهکار کوتاهمدت در دسترس است؟
بیش از همه باید تاکید کنم رفتار اجتماعی که ما در حال حاضر مشاهده میکنیم محصول سیاستها و عملکردهای گذشته است. زمانی که باد بکاریم طوفان درو میکنیم. مساله اصلی همین است. رفتار اجتماعی عموم مردم تا حدود زیادی حاصل تجربه عینی آنها در زندگی روزمره است. به این اعتبار باید دید که چه سیاستها و رفتارهای رسمی نظام این نگرانی فزاینده از آینده را ایجاد کرده و همبستگی اجتماعی را کاهش داده است. چه سیاستها و برنامهای تمایل به تقدم منافع فردی و نادیده گرفتن منافع عمومی و ملی را تقویت کرده است. جامعه امروز ایران تا حدی دچار کاهش فضیلت اخلاقی شده. این وضعیت را در کسبوکار، روابط اجتماعی و حتی خانوادگی مشاهده میکنید. اما اگر بخواهیم به چند نکته اشاره کنیم که دولت با بهکارگیری آنها بتواند اوضاع سرمایه اجتماعی را تا حدی بهبود بخشد، باید بگویم که در وهله اول تنها موضوع و مشکل دولت نیست. نباید مشکلات را تنها به خطاهای قوه مجریه تقلیل داد. بلکه سایر قوا و کل نظام نیز سیاستها و رفتارهایی داشتهاند که در ایجاد وضعیت موجود نقش داشته است. به همین خاطر هر توصیهای که تنها خطابش دولت باشد نمیتواند دربر گیرنده یک راهکار و راهحل موثر و عملی همهجانبه باشد. با این پیشفرض باید گفت شفافیت موضوعی کلیدی است که اهمیت آن بیش از آن چیزی است که مینمایاند. دولت و سایر قوا باید با مکانیسمهایی سعی کنند که در رفتار و تصمیماتشان حداکثر شفافیت را به نمایش بگذارند.
در این سیاستگذاریها و تصمیمگیریها پاسخگویی اهمیت بسیار زیادی دارد. دولتهای غیرپاسخگو مروج بیاعتمادی و کاهنده سرمایه اجتماعی هستند. در اینگونه جوامع همبستگی اجتماعی به دلیل عدم اطمینان و ثبات همواره کاهشی و در معرض آسیب است، زیرا نهاد بزرگ دولت یا نظام خود در مسیر این همبستگی گامهای عملی برنمیدارد. مشارکتپذیری و جلب مشارکت مردم برای دخالت حداکثری در امور جاری، به ویژه در شرایط فعلی میتواند تا حدودی شرایط را بهبود بخشد.
بهطور مشخص، نظرخواهی از مردم در مورد مسائل مختلف و اظهار نظر خواستن از آنها اعتمادزاست. تصمیمگیری درباره مسائل جاری که بر زندگی مردم تاثیر عمیق دارد مثل سیاست خارجی، پیوستن به اف.ای.تی.اف و دیگر موارد با در نظر گرفتن آرا و نظر مردم تا حدود زیادی میتواند تمایل به مشارکت مردم و همبستگی اجتماعی را تقویت کند. بنابراین هر چقدر که سیاستها و برنامههای کنونی دموکراتیزه شوند، بهطور قطع، تاثیر روشنی بر کاهش بحرانهای موجود بهخصوص، نگرانی از آتیه خواهد داشت.