دو جاسوس مهم انگلیس در ایران را بشناسید/ جاسوسی که ادعای اجتهاد کرد و نفت را نجس اعلام کرد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبر فوری، هفته گذشته مدیرکل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات در نشستی خبری که در معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، گفت: معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات در تاریخ 28 خرداد سال جاری موفق به انهدام یک شبکه جاسوسی مرتبط با سازمان اطلاعاتی آمریکا شد.
وی از شناسایی و دستگیری 17 جاسوس تربیت یافته سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا) در داخل کشور خبر داد و گفت: احکام این جاسوسان صادر شده و برخی به عنوان مفسد فیالارض اعدام میشوند.
به مناسبت این اتفاق، بد نیست مروری داشته باشیم بر دو جاسوس مشهور غربی در ایران، که اخبار راست و دروغ بسیاری در مورد آنها گفته شده است. این دو جاسوس یکی رشید افندی است و دیگری میجر جیکاک
درویشی که با سحر و ادعای کرامت نفت را حرام اعلام کرد
میجر جیکاک مشهور به مستر جیکاک یا سید جیکاک یکی از ماموران سازمان اطلاعاتی برون مرزی بریتانیا (MI6) در ایران بود که از پیش از جنگ جهانی دوم تا به ثمر نشستن نهضت ملی شدن صنعت نفت در میان ایل بختیاری و منطقه بویراحمد ایران فعالیت داشت.
در مورد این شخص، شاید به دلیل کمبود منابع ، داستان پردازیهای عجیب و غریب و غیرعقلایی بسیاری صورت گرفته که به صورت سینه به سینه نقل شده است. بخصوص در سالهای پس از انقلاب اسلامی با توجه به اوجگیری احساسات ضدغربی، هم سیاستمداران و هم مردم عادی کوچه و بازار افسانهپردازیهای بسیاری را حول این شخصیت انجام داده اند که آمیزه ای است از راست و دروغ.
برخی از این داستانها از این قبل اند: گفته می شود جیکاک ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ به عنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ گشت و گذار نمود و ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ایلیاتی پرداخت. او ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ این زبان، بهعنوان ﯾﮏ فرد بومی در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفتخیز ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺳﮑﻨﯽ گزید!
وی ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ، ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبده بازی ﻭ حربه های دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ داشت ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به عنوان یک فرد ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ، ﺟﺎ ﺯﺪ. ﺟﯿﮑﺎﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ مطالعه متون دینی و فقهی پرداخت و بعدها ادعای ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ نیز کرد ﻭ حتی به عنوان پیش نماز هم ﺣﻀﻮﺭ یافت!
گفته می شود: ﺍﻭ گیوههایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ می کرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩﻩ بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ. ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ میدهد که آهنرباهایی ﺩﺭ گیوههایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ، گیوهها ﺟﻔﺖ میشد!
نقل کرده اند که ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ میآید ﻭ میگوید: من حضرت ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانه ام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: “ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﻧﺠﺲ (ﻧﻔﺖ) دوری کنند”!
اﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ می زند ﻭ اثر سفیدی ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭﯼ شانه اش ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ میدهد ﻭ میگوید ﺍﯾﻦ مدﺭﮐﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻧﯿﺖ ﻣﻦ ﺍز اوست. بعدها فاش میکند ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ تکهای ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ به شکل دست بریدم ﻭ ﺭﻭﯼ شانهام ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ آن قدر ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ تا خوب ﺍﻃﺮﺍﻑ آﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﯿﺮﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ شانهام ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪﺩ! بسیاری تاکید دارند که این اتفاق باعث شد صنعت نفت بیش از پیش به دست انگلستان بیفتد.
از دیگر حکایات مربوط به جیکاک عصای معروف اوست که با آن معجزه میکرد و وقتی آن را به بدن کسی میزد شوک عجیبی منتقل میشد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلالزاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلایل مختلف میخواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب میکرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزهآسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز دیگری وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی میشده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار می داده است.
اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! گفته شده جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه میخواند و وسط روضه موقعی که شوری به پا میشد ناگهان دستار خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب می کرد و چون دستار نمیسوخت، آن را بهعنوان یکی دیگر از معجزات خود تلقی می کرد.
وظیفه وی ارتباط گیری با سران اقوام و عشایر و مقامات محلی ایران بودهاست. ماژور درجه ای نظامی معادل سرگرد است. جیکاک در سال ۱۲۹۰ توسط مسیو مرنار رئیس کل مالیه ایران بعنوان مسئول مالیه اصفهان منصوب میگردد. بجز دو سند از شهربانی اهواز هیچ اطلاعات مکتوب و مستند تاریخی پیرامون وی وجود ندارد اما در میان مردم محلی در سالهای دهه 20 و سپس در سالهای دهه 90 شمسی در فضای اینترنت انبوهی شایعات و جعلیات پیرامون وی منتشر شدهاست که او را با عنوان «سید جیکاک» جاسوس انگلیسی معرفی میکنند.
او علاوه بر تشویق بختیاریها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عدهای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمنشیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.
یک شرق شناس مجارستانی که با نام رشید افندی جاسوسی میکرد
آرمینیوس وامبری که به نام آرمین وامبری و فامیل بامبرگر یا وامبرگر نیز مشهور است، در 19 مارس 1832 در مجارستان در یک خانواده فقیر یهودی به دنیا آمد. در یک سالگی پدرش فوت کرد و از 12 سالگی استعداد شگرف خود در یادگیری زبانهای مختلف را بروز داد.
وامبری در 19سالگی موفق شد به زبانهای مجاری، لاتین، فرانسه و آلمانی مسلط شود و مدتی بعد نیز به سرعت با انگلیسی، زبانهای اسکاندیناوی، روسی و زبانهای صرب و اسلوواک آشنا شود. او در دوران بعدی تحصیل خود در شهرهای براتیسلاوا، وین و بوداپست نیز زندگی کرد.
از حدود 18سالگی، وامبری دلبسته زبان و فرهنگ ترک و عثمانی شد. در 20سالگی در سال 1852، آنقدر ترکی میدانست که برای کار به عثمانی رود و ضمن دستیاری تنی چند از اشراف اروپایی، به عنوان مدرس زبانهای اروپایی در استانبول مستقر شود. با همین تخصص بود که وامبری با کمک دوستان محلیاش شهروند عثمانی شد و به خدمت رجال عثمانی چون حسین دایم پاشا و فواد پاشا درآمد و نیز در همین زمان بود که وامبری به دلیل آثار و ترجمههای پراکندهاش، بهخصوص واژهنامه آلمانی- ترکی و آموختن لهجههای مختلف ترکی، از راه دور به عضویت فرهنگستان علوم مجارستان درآمد.
وامبری در سال 1861 به بوداپست بازگشت و با دریافت حقوقش از فرهنگستان، در لباس یک درویش سنی و با نام جعلی رشید افندی از طریق ترابوزون، دریای سیاه به ایران رفت و پس از اقامتی چند ماهه در تهران، تبریز، زنجان، قزوین، شیراز و اصفهان به همراه عدهای از حجاج عازم مکه شد.
او همچنین با سفر به آسیای مرکزی به مناطقی چون خیوه، سمرقند و بخارا رفت و ضمن اقامت در همه این مناطق، به تحقیق و نگارش درباره تاریخ، زبان و جغرافیای آن مناطق پرداخت و پس از چند سال با ملحق شدن به گروهی از درویشان، از طریق ایران مجددا به عثمانی بازگشت. حکایات او از زندگی در ایران و دیگر مناطق شرقی بسیار حیرتانگیز، جذاب و خواندنیاند.
گفته میشود که وامبری توسط وزارت امور خارجه بریتانیا به عنوان جاسوس استخدام شد تا علیه تلاشهای روسیه در افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و به خطر انداختن مواضع بریتانیا در شبه قاره هند مبارزه نماید. او در لباس یک درویش و با نام جعلی رشید افندی در عثمانی و ایران فعالیت میکرد و بسیاری از افراد را از طریق نمایشها و آداب زاهدانهاش فریب داده و به دور خود جمع میکرد و از این طریق تفکرات دیکه شده انگلیس را به افراد آموز میداد.
او در سال 1864، به اروپا برگشت. در این سفر او به لندن آمد و به دلیل تواناییها، دانش و ارتباطاتش توانست با جلب اعتماد مقامات بریتانیایی، تا آخر عمر بهعنوان معتمد و مامور آن کشور، بهخصوص در موضوع رقابت با روسیه و عثمانی در آسیای مرکزی، قفقاز و اقیانوس هند خدمت کرده و حقوق و مستمری دریافت کند. اسناد دقیق این ارتباطات و مکاتبات، سالها پس از مرگ وامبری در سال 2005 به همراه تعدادی از فایلهای شخصی او، در آرشیو ملی بریتانیا افشا و آزاد شد.