پایان ترامپ در ایالات متحده؟
به گزارش اقتصادنیوز، درحالیکه این روزها افکار عمومی بهسرعت بر موضوع نژادپرستی در ایالات متحده متمرکز شده و حتی مقامهای ارشد هر دو حزب و نظامیان بلندپایه آمریکایی از لزوم پایاندادن به تبعیض و آشتی صحبت میکنند، همچنان یک نفر خارج از این محدوده قرار دارد؛ دونالد ترامپ. حاصل تحولات در چهار ماه اخیر سقوط ترامپ در نظرسنجیها بود. میانگین نظرسنجیهای سراسری حاکی از آن است که جو بایدن، رقیب ترامپ، با اختلافی بیش از 10 درصد آخرین ماههای منتهی به انتخابات سوم نوامبر 2020 را سپری میکند. آیا ترامپ واقعا دیگر شانسی برای حضور در کاخ سفید را ندارد؟؛ هرچند با توجه به تجربه سال 2016 نمیتوان چندان به نظرسنجیها اعتماد کرد. اما اینبار شاید شگفتی سال 2016 رقم نخورد؛ شگفتی ماههای پیشرو میتواند کشف واکسن کرونا قبل از انتخابات آمریکا باشد. این واکسن میتواند تمام محاسبات و نظرسنجیهای فعلی را به هم بریزد و ورق را به سود ترامپ برگرداند. در این ارتباط، «شرق» گفتگویی با کتر «مهدی ذاکریان»، استاد حقوقبشر و روابط بینالملل در دانشگاههای ایرانی و بینالمللی، داشته که در ادامه میخوانید.
***
حدود چهار ماه مانده تا انتخابات آمریکا و ترامپ با توجه به سوءمدیریت در بحران کرونا و نیز موضعگیریهایش علیه معترضان به نژادپرستی شرایط مناسبی ندارد. تحلیل شما از وضعیتی که امروز ترامپ در آن قرار دارد، چیست؟ آیا در چنین شرایطی او میتواند راهی برای پیروزی در انتخابات پیدا کند؟
داوری درباره آینده انتخابات و پیشبینی درباره نتایج آن اساسا در دانش سیاست و دانش روابط بینالملل امری قطعی و نهایی محسوب نمیشود. با توجه با شرایطی که امروز بر اثر کرونا و میزان افزایشی مبتلایان در آمریکا و همچنین مرگومیر فراوان به وجود آمده است، موقعیت ترامپ متزلزل شده و همینطور به سبب اعتراضاتی که در رابطه با برخورد با رنگینپوستان در آمریکا صورت گرفته باید گفت که موقعیت ترامپ خوب و مناسب نیست. اما اگر بخواهیم موقعیت ترامپ را با عملکردش و با وعدههایش و با پیشبردن برنامههایی که هنگام ورود به صحنه انتخابات چهار سال پیش داشت، مورد سنجش قرار بدهیم، باید عنوان کنیم که ترامپ همچنان جایگاه محکمی در میان رأیدهندگان خودش در سال 2016 دارد.
نظرسنجیها در ماهها و هفتههای اخیر از افزایش برتری جو بایدن نسبت به ترامپ حکایت میکند. حتی در برخی ایالتهای مهم بایدن با اختلافی دورقمی پیشتاز نظرسنجیهاست. با توجه به تجربه انتخابات 2016 و اینکه در آن زمان هم هیلاری کلینتون پیشتاز نظرسنجیها بود، تا چه حد میتوان برای این نظرسنجیها اعتبار قائل شد؟
نظرسنجیها در علوم اجتماعی محاسبات علمی محسوب میشوند، بنابراین قابل اتکا هستند؛ ولی در همه نظرسنجیها باید درصدی از خطا را در نظر گرفت. با توجه به رخدادهایی که اشاره کردیم، موقعیت ترامپ بسیار متزلزل شده است. یک شاخص دیگری که در طول این چهار سال از سوی ترامپ مشاهده شد، این بود که او برخلاف رؤسای جمهور سابق آمریکا به جای اینکه پس از پیروزی به سمت یکپارچهکردن مردم آمریکا، احزاب، جریانهای سیاسی و گروههای مخالف گام بردارد، شکاف میان مردم را وسیعتر و شکاف میان جناحها را عمیقتر کرد. این رفتار هم یکی از عوامل تزلزل موقعیت ترامپ محسوب میشود. در روزهای اخیر ترامپ این ادعا را تکرار کرد که جنبش حمایت از سیاهان، آنارشیست، چپ رادیکال و آشوبگر هستند. او با این حملات فاصله و شکاف در جامعه را بیشتر میکند. این سومین مؤلفهای است که میتواند باعث فاصلهگرفتن نسل جدید در آمریکا از ترامپ شود.
ترامپ در این ماجرا بیش از گذشته با چپگراها رودررو شده است؛ آیا این تقابل میتواند در انتخابات به سود ترامپ باشد؟
باید آگاه باشیم ترامپ برآمده از قشری است که خواستهها و مطالبات و نگاههای پنهانی دارد. چنین قشری تا قبل از ترامپ، مجال چندانی برای خودنمایی پیدا نمیکرد. اظهارات ترامپ درباره زنان و تأکید توهینآمیزش بر کارایی جنسی آنها از این قماش است. نوع صحبتهای او درباره برخی از افراد و گروهها و شخصیتهای آمریکایی که منتسب به نژادپرستی بودند، مؤید دیدگاههای آن قشر پنهان است. موضعگیریهایی که در رابطه با مکزیکیها و مهاجران و مسلمانان داشت و تأکید میکرد که این افراد مجرم و قاچاقچی هستند، بغض فروخفته نژادپرستان آمریکا بود. اینکه باید در مرزها دیوار کشید، خواسته بخشی از جامعه آمریکا بود. اینها دیدگاههایی بوده که در نهاد بسیاری از آمریکاییها وجود داشت و همان طیف هم به ترامپ رأی دادند. خیلی از کسانی که در دل نژادپرست بودند، به واسطه ترامپ جرئت ظهور و بیان خواستههایشان را پیدا کردند. به نظرم قتل جورج فلوید تقریبا هیچ تأثیری در کسانی که به او رأی دادند، ندارد. آنها با آن تفکر همراه بودند، بنابراین ترامپ را تنها نخواهند گذاشت. تنها تأثیر قتل فلوید که میتواند سبب ریزش آرای ترامپ شود، در بخشی از جامعه آمریکا رخ داده که درباره رأیدادن به نامزد دموکراتها تردیدهایی داشتند. تکلیف این بخش از جامعه که عمدتا هوادار برنی سندرز محسوب میشوند با ترامپ یکسره شده است.
این گروه در انتخابات 2016 و پس از کنارهگیری سندرز به ترامپ رأی دادند. بخش بزرگی از این افراد که نژادپرست نیستند، دیگر به ترامپ رأی نخواهند داد و این به سود دموکراتها خواهد بود. تحولات داخلی آمریکا در انتخابات این کشور نقشی اساسی ایفا میکند. آمریکاییها دو موضوع را در اولویت قرار میدهند؛ یکی نگاه به درون آمریکا و دیگری استثناگرایی. در دوره ریاستجمهوری جیمز مونروئه، او با دکترین انزواگرایی خود تأکید داشت تا به داخل آمریکا توجه شود. ترامپ هم مانند مونروئه اصرار دارد تا با سازمانهای بینالمللی تعامل چندانی نباشد و اجازه مداخله و واردات گسترده از کشورهای خارجی به آمریکا را هم نداد و آمریکا را هم میخواهد کمتر در بیرون مرزهایش درگیر کند. تمرکز مونروئه بر درون آمریکا بود و تمرکز ترامپ هم همین است. این یک نگاه بسیار پررنگ نه در گذشته بلکه حتی در امروز ایالات متحده است. ترامپ هم در انزواگرایی و هم در استثناگرایی کاملا موفق بوده است. رویکرد او در قبال سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، سازمان تجارت جهانی، پیمان آسیاپاسیفیک، برجام، توافق پاریس، اتحادیه اروپا و ناتو کاملا این امر را نمایان میکند.
ترامپ بر سر تجارت با چین دچار تنش شده است. او اصرار دارد که چین هم مانند آمریکا باید اجازه عرضه کالاهای خارجی را در کشورش بدهد. اما نکته مهم این است که آمریکا نقطه قوت چندانی در کالاهای مصرفی ندارد. تمام برتری ایالات متحده در صنایع پیشرفته است. آمریکا در حوزه ابتکارها و نوآوریها، تکنولوژیهای روز، هوافضا، تسلیحات نظامی، صنایع هوایی و تکنولوژیهای روز مربوط به نفت و گاز حرف اول را میزند و کشورهای دیگر توان رقابت چندانی در این حوزهها با آمریکا ندارند. یک مثال میزنم که به ایران هم مربوط میشود. در صنعت نفت و گاز، در دوره آیتالله هاشمی یکی از شرکتهای آمریکایی پیشنهاد سرمایهگذاری با هشت میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز را به ایران داد، اما به دلیل تحریمهایی که بیل کلینتون علیه ایران اعمال کرد، ما موفق به مذاکره و همکاری با آمریکاییها نشدیم. در مقابل فرانسویها و مالزیاییها همان پروژه را با رقمی بیشتر انجام دادند. ما قبل از انقلاب اسلامی تجربه همکاری با آمریکا در نفت و گاز را داشتیم و میدانستیم آنها در این حوزه قابل رقابت نیستند و بهترین تکنولوژی را دارند. بهطور مثال تجهیزات آمریکایی که در پالایشگاه اصفهان نصب شده بود، در 25 تا 30 سال بعد از انقلاب هم نیاز به تعمیر نداشت، اما تجهیزاتی که فرانسویها و مالزیاییها نصب میکردند، حداقل دو یا سه بار در سال نیاز به تعمیر داشتند؛ یعنی ما پول بیشتری برای تکنولوژی نه چندان پیشرفتهای هزینه کردیم.
به بحث سیاستهای ترامپ باز میگردیم. او سیاستی انزواگرایانه را دنبال و تأکید میکند که باید درون آمریکا را مورد توجه قرار داد. بنابراین تعداد زیادی از رأیدهندگان متوجه و متمایل به این سیاستهای انزواگرایانه بودند که ترامپ وعده میداد. برای اغلب شهروندان آمریکایی، موضوعات بینالمللی در درجه دوم اهمیت قرار دارند؛ یعنی مسائلی مثل اعراب و اسرائیل، ایران، اتحادیه اروپا، پیمان آبوهوایی پاریس، دیوان کیفری بینالمللی، سازمان جهانی بهداشت، آرا و توجه کمتری را در مقایسه با مسائل داخلی آمریکا جلب میکند. از همین منظر ترامپ تلاش کرد تا مسائل و چالشهای بینالمللی را هم به مسائل داخلی و اقتصاد آمریکا پیوند بزند تا برای رأیدهنده آمریکایی قابل درک باشد.
برای مثال درباره برجام ترامپ اینگونه موضعگیری و انتقاد کرد که «چرا ما باید یکمیلیاردو 400 میلیون دلار به ایران بدهیم و در مقابل هیچ دستاوردی نداشته باشیم. قراردادی با آنها امضا کردیم که به آنها حق غنیسازی میدهد، این یعنی ما بازنده کامل مذاکرات هستهای بودیم». اینگونه اظهارات، به شهروند آمریکایی این پیام را منتقل میکند که ترامپ فردی است که میخواهد در قبال پولی که پرداخت کرده، دستاورد و امتیازی نصیب مردمش شود. این پیام ساده برای هر کسی قابل درک است. برای شهروند آمریکایی اهمیتی ندارد که برجام به صلح و ثبات بینالمللی و منطقهای کمک میکند یا خیر. ترامپ با ادبیات مردم آمریکا با مسائل مواجه است و اکنون نیز با واکنش مثبت هم روبهرو شده است. باراک اوباما درباره جنگهایی که آمریکا درگیر آن بود هم از همین روش استفاده کرد و با وعده بازگرداندن سربازان آمریکا به کشور، نظر مردم را جلب کرد.
شما به تقابل ترامپ با چپگراها در جریان اعتراضهای اخیر در آمریکا اشاره کردید؛ این تقابل چه تأثیری در انتخابات خواهد داشت؟
نگاههای ضدسرمایهداری، چپگرایانه و آنارشیستی در آمریکا که در جریان اعتراضهای اخیر در قالب غارت و تخریب فروشگاهها مشاهده میشد، پدیده محبوبی در ایالات متحده نیست. بر اساس نظام اقتصادی و فرهنگ سرمایهداری آمریکا هر فرد باید با کار و ابتکار، درآمد کسب کند؛ بنابراین جنبشهای چپگرایانه که با ایدههای شبهکمونیستی یا شبهسوسیالیستی بهدنبال جلب رأی هستند، با اقبال افکار عمومی آمریکا مواجه نمیشوند. در همین حال برخی از همین گروهها و جنبشها که خواستههایشان متمرکز بر بیمه، خدمات درمانی و شغل بود هم در دوره گذشته به ترامپ رأی دادند؛ اما در انتخابات امسال با توجه به قتل جورج فلوید و موضعگیریهای نژادپرستانه ترامپ، این گروهها هم به ترامپ رأی نخواهند داد.
در انتخابات 2016، رقم درخور توجهی از حامیان سندرز به ترامپ رأی دادند. با توجه به کنارهگیری مجدد سندرز چقدر احتمال دارد این موضوع دوباره تکرار شود؟
اینبار چنین اتفاقی رخ نمیدهد. برخوردهای تقابلی و چالشبرانگیز ترامپ با چپگرایان آمریکایی باعث شده حامیان سندرز بیشتر متمایل به بایدن شوند.
در دوره ریاستجمهوری ترامپ بسیاری از نزدیکان و دولتمردان سابق او، پس از خروج از دولت اقدام به انتشار کتاب خاطرات خود کردند که در آن کتابها، افشاگریها و انتقادهای بیسابقهای از ترامپ و شیوه حکمرانی او مطرح شده است. بهتازگی هم جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا و همچنین برادرزاده ترامپ اقدام به انتشار خاطرات افشاگرانه و جنجالی خود از رئیسجمهور آمریکا کردند. به نظر میرسد مخاطب این افشاگریها، بیشتر سیاستمداران باشند. این کتابها تا چه حد مورد توجه افکار عمومی قرار میگیرد؟
نئوکانهای آمریکا چندین دسته هستند؛ جان بولتون، آنتونی کردزمن، پل ولفوویتز و... در گروه بازهای نئوکانها قرار دارند. این گروه شامل سیاستمدارانی با دیدگاههای تهاجمی و ضربتی میشود. طبیعی است که ترامپ نتوانسته رضایت این گروه را جلب کند. تردیدی نیست که افشاگریهای بولتون و دیگران میتواند موقعیت ترامپ را در جناحهای سیاسی ازجمله جمهوریخواهان متزلزل کند؛ اما جمهوریخواهان میانهروتر که کبوتر نام میگیرند، مانند کالین پاول، جیمز متیس، میت رامنی و... هم موضعی انتقادی علیه ترامپ دارند و شکافهایی که ترامپ در جامعه ایجاد کرده و سوءمدیریت او را به ضرر آمریکا میدانند؛ بنابراین به نظر من هم تأثیر این افشاگریها را بیشتر در نخبگان آمریکا میتوان مشاهده کرد و افکار عمومی چندان توجهی به این مسائل نخواهد کرد.
این شکاف میان جمهوریخواهان و ترامپ در هفتههای اخیر نمایانتر شده است. در چنین شرایطی جورج بوش و تعدادی از چهرههای شاخص جمهوریخواه هم با انتقاد از ترامپ اعلام کردهاند از بایدن حمایت میکنند. به نظر میرسد با کاهش محبوبیت ترامپ در افکار عمومی، جمهوریخواهان هم دیگر حامی سفتوسخت ترامپ نیستند. شکاف در میان رهبران حزبی که در حمایت بیچونوچرا از ترامپ تا جایی پیش رفته بود که به آن لقب حزب ترامپ را داده بودند تا چه اندازه در موقعیت رئیسجمهور آمریکا در آستانه انتخابات مؤثر است؟
درست است. جمهوریخواهان تاکنون از برنامههای ترامپ حمایت صددرصدی میکردند و در جریان اتفاقات اخیر، این شکاف میان جمهوریخواهان نمایان شده است. بیش از آنکه بایدن یا دموکراتها در ایجاد این شکاف نقش داشته باشند، موضعگیریهای غلط و شتابزده ترامپ باعث ایجاد این شکاف میان جمهوریخواهان شده است؛ اما با توجه به اینکه جمهوریخواهان نامزد دیگری در انتخابات ندارند، بعید است که حمایت آنها از ترامپ قطع شود. آنها میدانند که ترامپ همچنان نزد بخشی از افکار عمومی محبوب است. بههرحال بیشتر اعضای حزب جمهوریخواه از ترامپ حمایت میکنند. ادبیات مورد استفاده ترامپ ادبیات رسانهای است و مستقیم افکار عمومی را هدف قرار میدهد. او بهخوبی میداند چگونه به اخبار جهت دهد، بههمیندلیل بود که ترامپ بهشدت جلوی رسانهها ایستاد و رسانهها را بیاعتبار، دروغگو و دشمن مردم خواند. در مقابل، خودش با مردم صحبت میکرد و اخبار را بهگونهای به مردم سمتوسو میداد تا روایت مشخص او از اخبار را باور کنند. اظهارات او به اندازهای در افکار عمومی نفوذ داشت که اظهارنظرش درباره اثر مواد ضدعفونیکننده بر ویروس کرونا و پیشنهاد او برای تزریق این مواد به بیماران باعث شد بسیاری از مردم با انجام چنین کاری روانه بیمارستان شوند. آنچه ترامپ درباره اثر مواد ضدعفونیکننده بر ویروس کرونا میگفت، درست بود؛ اما او نمیدانست که تزریق و خوردن این مواد میتواند مرگبار باشد.
دیدگاه او درباره اقتصاد و محیط زیست هم همینگونه است. رئیسجمهور آمریکا معتقد است که محیط زیست چیزی فراتر از گرم و سردشدن هوا و تغییرات طبیعی جوی نیست و به خاطر آن نباید فعالیتهای اقتصادی ازجمله معادن زغالسنگ را تعطیل کرد. مردم هم همین را باور کردند و با فعالشدن معادن، شغل و درآمد تازهای پیدا کردند. ترامپ با ادبیاتی صحبت میکند که انگار خودش رسانه است و خودش را معیار درستی اخبار میداند. این رویکرد با استقبال بخش درخور توجهی از افکار عمومی مواجه شده و موقعیت ترامپ را ارتقا بخشیده است.
در آن سوی ماجرا هم تمایل به بایدن و دموکراتها افزایش یافته است. دلیل این تمایل چیست؟ کارنامه ترامپ یا تأثیر باراک اوباما؟
بخش وسیعی از تمایلها به دموکراتها ناشی از عملکرد ترامپ است. با افشای دروغهای ترامپ آگاهی بیشتری در افکار عمومی ایجاد شده است. برخلاف عمل خرابکارانه ترامپ علیه دموکراسی در آمریکا، جامعه آمریکا جامعهای آزاد است و رسانهها هر اظهارنظری را آزادانه منعکس میکنند و این آزادی میتواند دموکراسی را تقویت کند. در چنین فضایی، رسانهها فرصت دارند تا اظهارات هر مقامی را راستیآزمایی کنند. با وجود تلاشهای ترامپ برای زیرسؤالبردن و محدودکردن دموکراسی، آگاهیبخشی از طریق رسانهها ادامه دارد.
موضعگیریهای عجولانه و اشتباه ترامپ و مقاومت در برابر اعمال محدودیتها پس از شیوع ویروس کرونا هم به ضرر او تمام شد. در برخی حوزهها مانند اقتصاد یا جامعه، نتیجه اظهارنظرها و تصمیمهای اشتباه در بلندمدت مشخص میشود؛ اما در حوزه پزشکی که با جان و سلامت افراد سروکار دارد، اشتباهها خیلی زود نمایان میشود. مشخص شد که رویکرد اشتباه ترامپ در هفتههای اول شیوع کرونا و مقایسه آن با آنفلوانزا جان بسیاری از آمریکاییها را گرفت. این اشتباه بزرگ ترامپ بود. نتیجه این شد که حدود سهمیلیونو 500 هزار آمریکایی به این ویروس مبتلا شدند که تاکنون تقریبا 140 هزار نفر از آنها جان خود را از دست دادهاند.
آیا ترامپ این فرصت را دارد تا در مناظرههای انتخاباتی برگ برنده خود را رو کند و با زبان رسانهای و پوپولیستی خود عملکردی بهتر از بایدن داشته باشد و او را شکست دهد؟
در مناظرهها شانس ترامپ بیشتر از بایدن است. زبان و ادبیات ترامپ، ادبیات رسانهای است و نیاز ندارد تا رسانهها، جملات و اظهارنظرهایش را سمتوسو دهند. او خودش رسانه است و با ادبیات عامهپسندانه خود میتواند بر هوادارانش اثرگذار باشد. درباره بایدن موضع کاملا برعکس است و رسانهها باید به کمک او بشتابند.