«مریم» رفته است، خود را بجویید

کدخبر: ۱۷۶۴۱۲
مریم میرزاخانی نابغه ریاضی و برنده جایزه فیلدز درگذشت. اولین خبری که منتشر شد البته این بود که به سرطان مبتلا است اما بعد ناگهان خبر درگذشت او روی خط‌های خبری قرار گرفت. این خبر با موجی از ابراز نظرات و بیان بزرگداشت‌ها همراه شد. بخشی از این بزرگداشت‌ها طبیعی و شایسته است. به راستی جایگاه رفیع علمی و عطشش برای کسب علم او را به الگویی برای همه جوانان دانش‌پژوه تبدیل می‌کند.

در میان ایرانیان و بسیاری دیگر در کشورهای توسعه‌یافته چه بخواهیم و چه نخواهیم خاطره او و دستاوردهایش مشوق هر دختری است که دانش‌آموزی و دانشجویی را پیشه خود قرار می‌دهد. واقع امر این است که موفقیت او تا حدی نتیجه بستری بود که به‌دلیل تاکید دولت مرحوم هاشمی بر تعامل با جهان و بها دادن به حضور در المپیادهای علمی فراهم شد.

از بزرگداشت‌ها که بگذریم برخی حرف‌ها و نظرها گویی خودنگاره‌هایی است که برخی با خبر درگذشت او می‌گیرند. مانند جوانانی که فارغ از فضای خصوصی ستارگان ورزش و سینما دست در گردن آنها می‌اندازند تا «سلفی» گرفته باشند. در این هیاهو قرار است زندگی پرنشاط و پرتلاش مریم میرزاخانی زیر بار غم‌های دیگرانی مدفون شود که تا دیروز از او چیزی نمی‌دانستند.

کسی از دنیا رفته است که آنقدر حریم‌های زندگی‌اش مشخص بودند که چند نفری بیشتر، خارج از حلقه ریاضیدانان نمی‌دانستند که هنگام دریافت مدال فیلدز تازه از شیمی‌درمانی فارغ شده بود. اینگرید دبوشی، رئیس اتحادیه بین‌المللی ریاضیات، the International Mathematics Union، در مصاحبه‌اش با هفته‌نامه نیویورکر می‌گوید پس از آنکه به مریم خبر انتخابش را برای دریافت نشان فیلدز داده بود، متوجه شد که مریم نگران است که نتواند به خاطر شیمی درمانی در مراسم شرکت کند. او همچنان نگران توجه رسانه‌ها بود.

در نتیجه دبوشی و ۶ بانوی برجسته ریاضیدان دیگر نقشه می‌کشند تا «سپر مریم» باشند و هر وقت خبرنگاری به سراغ او آمد به کمکش بروند. دبوشی به نیویورکر می‌گوید: «ما به‌عنوان جمع ریاضیدانان احساس کردیم که باید کمک کنیم.» و اضافه می‌کند: «ما می‌خواستیم به او کمک کنیم که بتواند موفقیتش را جشن بگیرد. این بسیار غم‌انگیز بود که او در مراسم بود؛ اما رنجور بود.» هیچ کس از کسانی که درباره مراسم و موفقیت مریم میرزاخانی در کسب نشان فیلدز به‌عنوان اولین زن و اولین ایرانی نوشتند، نمی‌دانستند که موهای کوتاه او نتیجه شیمی درمانی بوده است.

شاید تضادی بهتر از این ناآگاهی از واقعیت زندگی او و حجم ابراز نظرات درباره‌اش نتواند مظلومیت او را به تصویر بکشد. مریم میرزاخانی در دوران حیات خاکی خود دستاوردهایش را به سکوت برگزار کرد و هرگز نخواست در برابر دوربین رسانه‌ها باشد؛ اما او همیشه با دانشجویان سخن می‌گفت و حتی با نشریاتشان مصاحبه می‌کرد و استادی بود پرانرژی و بانشاط. او نمی‌خواست اسیر حاشیه‌ها باشد، فضایی می‌خواست برای انجام کاری که دوست داشت. بهارگاوا، برنده دیگر جایزه فیلدز در سال ۲۰۱۴ به نیویورکر می‌گوید: «حتی باوجود بیماری، او در حال کشف‌های برجسته و شگفت‌انگیزی در ریاضیات در یکی، دو سال اخیر بود.» مریم میرزاخانی دانشمند بود و به دانش مشغول.

حالا او از بین ما رفته است و خیلی‌ها به بهانه مرگ او از خود می‌گویند. ابتدا از او برای تایید خود بهره می‌برند و خیلی زود با حمله به وی خواهند کوشید سهم خود را از بزرگداشت‌ها طلب کنند. برای مریم میرزاخانی و برای علم ریاضیات و دانشجویان واقعی او اینها همه حاشیه خواهد بود. راه علم ادامه خواهد داشت و هیاهوپرستان جنجال‌زده مانند همیشه در حاشیه و به حاشیه مشغول خواهند بود. دبوشی می‌گوید مریم پس از دو روز،‌ پیش از سخنرانی و ارائه مقاله‌اش که همه منتظرش بودند، کنگره ریاضیدانان و محل دریافت نشان فیلدز را ترک کرد. او می‌گوید: «آن روز صبح همه دنبال او می‌گشتند، ولی او رفته بود.» او رفته است، به‌دنبال خودمان بگردیم تا در حاشیه نمانیم.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید