سیاست ابتر!
به این دلیل روشن که مجلس واجد هویت واحد و حقوقی در اذهان مردم نیست. مجلس در حقیقت متشکل از حدود ۳۰۰ فرد است که علیه هرکدام آنها سخنی گفته شود زیان چندانی نمیبینند. این مثل آن است که با خودروی بنز آخرین مدل بزنند به پراید تا به آن خسارت وارد کنند. درست است که پراید خراب و نابود میشود ولی خسارت حتی اندک به بنز، چندین برابر و شاید دهها برابر قیمت آن پراید است. و این زیان قطعی است. بنابر این زدن نمایندگان سوالکننده کمکی به وی نمیکرد.
دوم اینکه اگر روحانی میخواست به جای دیگری جز مجلس و نمایندگان آن حمله کند، معلوم نبود که حق دفاع برای آنان ایجاد نشود و این آغاز یک منازعه کشدار میشد که ادامهاش بدون تردید برای وی و کشور زیانبار بود. با توجه به اینکه اگر یک احتمال کوچک برای انجام اقداماتی اصلاحی وجود داشته باشد، در فضای آرام و بدون تنش است ورود به هر تنشی نافی این امکان است. بنابراین تهدید اولیه آقای روحانی به کلی نادرست بود و آن برخورد تند که بهصورت مکتوب در پاسخ به مجلس نوشت، صحیح نبود و عقبنشینی از آن تهدید به ضررش تمام شد و اگر از ابتدا از سوال استقبال میکرد و موضع تقابلجویانه یا تهدید را به کار نمیبرد، احتمالا این نحوه اظهارنظر در مجلس به سودش تمام میشد ولی اکنون بهعنوان نقطه ضعف وی و عقبنشینی یا نداشتن پاسخ تعبیر شده است.
۲- دومین نکته این است که تمامی اصولگرایان و تحت مدیریت یکپارچه رئیس مجلس کوشیدند که خرج خود را از روحانی جدا کنند. برداشت آنان این است که روند عمومی جامعه به نفع اصولگرایان نیست و در این وضع ناهنجار دلیلی ندارد که خودشان را هزینه دولت کنند یا حتی بهتر دیدند که از این شرایط به نفع خود بهرهبرداری کنند. از این رو در یک برنامه هماهنگشده پذیرفتند که روحانی را به یک چالش کنترلشده بکشانند. این کنترل سه وجه داشت. اول ادبیات آرام و غیر تهاجمی و بهظاهر مستدل و پرهیز از افشاگریهای مرسوم در طرح پرسش و نحوه مواجهه احتمالی با پاسخهای روحانی. دوم گوش نکردن به پاسخها و فرستادن این پیام روشن که زحمت پاسخ دادن کشیده نشود. به همین علت از پاسخی قانعشدند که اصولا اگر قرار بود فقط از یک پاسخ قانع نشوند، آن مورد همین موردی بود که قانع شدند! یعنی قضیه تحریمهای بانکی و بالاخره عدم ارسال نتیجه به قوه قضائیه بود. به عبارت دیگر پرسشی را طرح نکردند که متضمن نقض قانون یا عدم اجرای آن باشد و صرفا پرسش را در حد سیاسی به سرانجام رساندند.
۳ـ مساله بعدی در این جلسه، بروز نوعی شکاف میان فراکسیون امید بود که جرقه آن در جریان استیضاح وزیر اقتصاد زده شده بود. به عبارت دیگر فراکسیون امید در یک دوراهی سخت قرار گرفت. از طرفی نمیخواست همسو با تندروهای اصولگرا و در کنار آنان قرار گیرد و از سوی دیگر قادر به دفاع از سیاستهای موجود نیز نبود، چرا که قبول نداشتند و هرگونه مخالفتی با روحانی را به منزله ریختن آب به آسیاب تندروها تلقی میکردند. این تعارض اثرات خود را در رفتار و گفتار آنان برجای گذاشته بود.
۴ـ تا اینجا به نظر میرسد که بازی به نفع اصولگرایان تمام شده است. ولی این نتایج کوتاهمدت این ماجرا است زیرا در بلندمدت به علتی که خواهم گفت نتیجه معکوس خواهند گرفت. چرا؟
این نحوه برخورد با روحانی و استیضاح دو وزیرش و ندادن رای اعتماد به آنها و در نوبت بودن وزرای بعدی، هنگامی موثر است که هدف آن یکی از دو امر زیر باشد. یا باید دنبال استیضاح خود روحانی و برکناری او باشند، یا باید دنبال تغییر کابینه و قرار دادن افراد نزدیک به خودشان در کابینه باشند. هر دو حالت به ضررشان است. با استیضاح و برکناری روحانی موافقت نمیشود، زیرا جز اینکه یک چالش جدی است باید بعدش انتخابات باشد و برداشت عمومی این است که انتخابات در شرایط کنونی نمیتواند به مشارکت میزان مناسبی از واجدان شرایط برسد. ضمن آنکه یک تنش انتخاباتی در شرایط کنونی که در آستانه تکمیل تحریمها هستیم فاجعهبار خواهد بود. تغییر کابینه و تقویت اصولگرایان در آنجا نیز جز آنکه اصلاحطلبان را به موضع مخالف دولت میاندازد و عملا روحانی را بلاموضوع و ناکارآمدتر میکند و مسوولیت تمام مشکلات در راه را به دوش نحیف اصولگرایان میاندازد، نتیجه دیگری ندارد.
اگر روحانی را به استعفا بکشانند نیز عوارض حالت اول را دارد، هرچند کمتر. در مجموع به نظر میرسد این سیاست ابتر است. مخالفان او توان ادامه این راه را ندارند و اگر دولت را بییال و دم و اشکم کنند، دودش به چشم کل کشور خواهد رفت. بنابراین بازنده میانمدت و نه حتی بلندمدت این جریان، اصولگرایان هستند، هرچند در کوتاهمدت روحانی بازنده اصلی این برنامه از پیش طراحی شده بود.