کارآیی نهادهای انتخابی
این وضعیت موجب شده است که بسیاری از تحلیلگران و ناظران شهرداران و شورای شهر تهران را در عملکرد خود ناموفق ارزیابی کنند. این ارزیابی از یک جهت میتواند درست باشد، ولی از جهت دیگر خیر. از این جهت که مساله مردم در انتخاب شهردار و شورای شهر چیزی جز بهبود وضع شهر نیست. حتی آنان به احتمال بدتر شدن در صورت ادامه روند گذشته نیز نمیپردازند. افکار عمومی در درجه اول به نتیجه نگاه میکند. از این جهت شورای شهر نمیتواند نمره قبولی مورد انتظار را بهدست آورد ولی مبانی ارزیابی کارشناسان سیاسی و اجتماعی تاحدی متفاوت از مردم است. آنان خروجی یک فرد یا نهاد یا سیستم را براساس ورودیهای آن در زمینههای عملی میسنجند. اگر یک دانشآموز مرفه و بدون دغدغه در یک مدرسه غیرانتفاعی خوب آموزش ببیند و در پایان هم در یک رشته و دانشگاه معتبر قبول شود. او را موفق میدانیم، که البته موفق هم هست. زیرا دانشآموزان زیادی مشابه او بودهاند و موفقیت ملموسی نداشتهاند. در مقابل اگر یک دانشآموز فقیر که بخش مهمی از فعالیت روزانهاش را صرف تامین معاش کرده و در یک مدرسه معمولی درس بخواند و در نهایت در یک دانشگاه و رشته متوسط پذیرفته شود او را نیز موفق میدانیم هرچند مراتب قبولی او پایینتر از اولی است، ولی در مقایسه با امکانات دو دانشآموز، میتوانیم دومی را موفقتر بدانیم. هرچند در نهایت کمتر کسی به این تفاوتهای زمینهای توجه میکند و نگاهها معطوف به خروجی نهایی است. البته در بلندمدت این دو نوع ارزیابی باید به یکدیگر برسند. ارزیابی کنونی از شورای شهر و شهرداری تهران براساس مقایسه ورودی و خروجی است. بر این اساس شورای شهر موجود را ناموفق نمیدانم، هرچند براساس نتیجهگرایی کوتاهمدت، معلوم نیست که مردم آن را موفق ارزیابی کنند. مهمترین دلیل بنده برای این ارزیابی مربوط به زمینههایی میشود که فراتر از شورا در حال عمل هستند. زمینههایی که یا به چشم مردم نمیآید یا علاقهای به دیدن آن ندارند. هنگامی که یک تیم را تحویل یک مربی میدهند، بهطور طبیعی انتظار موفقیت نیز از وی وجود دارد. ولی این موفقیت متاثر از امکانات تیم، تواناییهای بازیکنان و قدرت مالی و نیز اختیارات مربی است. اگر مربی حتی حق تعویض را نداشته باشد، یا در خرید و فروش بازیکنان نقشی ایفا نکند، یا پولی برای پرداخت حقوق و دستمزد اعضای تیم در دسترس نباشد، طبیعی است که موفقیتی نصیب او نخواهد شد. در مورد ارزیابی عملکرد شورای شهر و شهرداری تهران به دو نکته مهم باید اشاره کرد.
۱ـ اولین نکته مربوط به کشیده شدن شیره و توان مالی شهر است. در حقیقت درآمدهای شهری که عموما فروش تراکم بود، پیشفروش شده است. به علاوه از طریق استقراض از بانک شهر و نیز عدم پرداخت مطالبات پیمانکاران، شهر تهران به نحو بیسابقهای بدهکار شده و کسانی که آن را تحویل گرفتهاند با هزینههای بالا و درآمدهای کم و بدهی فراوان مواجه هستند. هزینههای جاری شهرداری تهران نیز به دلیل افزایش نامتعارف کارکنان بالاتر رفته و در مجموع موازنه هزینه و درآمد شهرداری به کلی نامتعادل شده است. این مساله بیشترین فشار را بر هر مدیری وارد میکند و تمامی یا بیشتر وقت او صرف حل این مشکل خواهد شد.
۲ـ نکته دوم به نحوی مهمتر و ریشهایتر است. تعارض در ساختار سیاسی ایران خود را در انتخاب شهردار تهران و مدیریت آن بازتاب داده است. چگونه؟
انتخاب شورای شهر به نسبت آزادترین انتخابات در کشور است. هرچند کماکان ردصلاحیتها وجود دارد ولی در مقایسه با انتخابات دیگر بسیار آزادتر است. بنابراین نهاد برآمده از این انتخابات نزدیکتر به خواست عمومی است. هرچند ردصلاحیتها به شکلهای گوناگونی در این انتخابات وجود دارد. این وضعیت دوگانه ناشی از خواست حکومتکنندگان نیست، بلکه بیشتر ناشی از مشکلات و تناقضهای حقوقی است و الا آنان ترجیح میدادند که این انتخابات هم مثل سایر انتخابات از جمله مجلس شود. در هر حال هنگامی که میان نتایج این انتخابات و خواست رسمی تفاوت چشمگیری حاصل میشود آثار و عوارض خود را در انتخاب شهردار، معاونان و دیگر مقامات شهرداری، نحوه تعامل قوای دیگر با شهرداری تهران و... نشان میدهد. به عبارت دیگر نه فقط انتخابهای شورای شهر یا شهردار، انتخاب اصلی متناسب با خواست عمومی نیست و به درجات گوناگون تفاوت دارد (کم یا زیاد) ولی مهمتر از آن، انتخاب و انتصاب همکاران و مسوولان شهری است که مورد تایید بالادستیها قرار نمیگیرد.
عدم تایید نیز ناشی از اختلافات جناحی و سیاسی است و هیچ ضابطه روشنی نیز ندارد و رد صلاحیتکنندگان نیز پاسخگویی ندارند و اصولا مسایل شفاف نیست. این محدودیت و تعارض میان انتخاب عمومی و خواست یا سیاست رسمی فقط در جریان انتصابات خود را بروز نمیدهد، بلکه در مواجهه سایر قوا با شهرداری نیز اهمیت دارد که این وجه مهمتر ماجرا است. از رسانه رسمی گرفته تا دولت و... در هر جا میتوانید شاهد همکاری یا عدم همکاری باشیم که در ظاهر نیز دیده نمیشود ولی در اجرا بسیار مهم است. این شکاف میان خواست رسمی و انتخاب مردم کارآیی دستگاههای انتخابی را کم کرده است. لذا نمیتوان با وجود چنین شکافی به اثربخشی انتخابات عمومی اطمینان داشت.
*مقاله قبل از تایید حکم نهایی شهردار تهران به رشته تحریر درآمده است.