وضعیت ایران در عصر اطلاعات
آیا ایران توانست به لحاظ سر پا نگه داشتن فعالیتهای عمومی و ارائه خدمات در زمان قرنطینه موفق باشد؟ به نظر میآید آنچه مربوط به فضای واقعی و کارکردهای دولت در عرصه بهداشت، آموزش و اقتصاد بود سیاستگذاریها بر روال مکانیکی جریان داشت. جامعه، دولت و شهروندان ایرانی وارد عصر اطلاعات نشدهاند.
ادارات، بیمه، بانک، پلیس، آموزش و اغلب فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی در ایران به سبک قدیم اداره میشوند. با آنکه در برنامه چهارم تا ششم تاکید بر دولت الکترونیک شده است و بهرغم داشتن زیرساختها و سطح پوشش اینترنت و فیبرهای نوری و کامپیوتر و موبایل جامعه ایرانی در سطح دولت و شهروندان نمیتواند نیازهای خویش را در فضای سایبر برطرف کند. مدارس در ایران با تکنولوژی اطلاعات قهر هستند؛ به نحوی که تا قبل از کرونا استفاده دانشآموزان از موبایل و اینترنت ممنوع بود. دانشجویان سطح پیشرفتهتری از کاربرد فضای سایبر را آموخته بودند، اما این مهم تنها در چند دانشگاه برتر کشور ساختار و سیاست داشت. درگاههای بانکی جدا، ارائه خدمات و بانکهای اطلاعاتی جدا از هم، مجمع الجزایر پراکنده از حضور ایران در عصر اطلاعات را رقم زده است که متناسب با انقلاب چهارم صنعتی نیست. جهان در حال ورود به عصر دیجیتال و هوش مصنوعی است و ما هنوز از دوره مکانیکی به ورودی عصر اطلاعات نیز نرسیدهایم. این وضعیت میتواند بحرانهای فراوانی برای شهروندان و حکومت ایجاد کند. علل عقبماندگی را میتوان در مولفههای زیر جستوجو کرد.
فلسفههای حاشیهای: فلسفه حاکم بر تکنولوژی اطلاعات در ایران تحت تاثیر اندیشههای مارکسیستی، پست مدرن و پدیدارشناسانه است. هر سه جریان که فعالیت زیادی در ترجمه و انتقال فرهنگ تکنولوژی و معانی عصر اطلاعات دارند، جریانهایی عقبمانده و حاشیهای هستند که قدرت تفکر را از نخبگان ایران سلب کردهاند. به باور افکار پدیدارشناس تکنولوژیهای مدرن جهان را به قصد سلطه، ریاضی و کمی میکنند، از منظر مارکسیستها، تکنولوژیهای سایبر همان ابزارهای نوین امپریالیسم است و از منظر پسامدرنها در حال ورود به قدرتهای انضباطی و کنترلی و جامعه شبیهسازیشده هستیم. این افکار ارتجاعی و بیمعنا بر ذهنیت سیاستگذاران و اندیشمندان اثرگذاشته است و تبعات آن مقاومت و دیرفهمی فرهنگ عصر اطلاعات را رقم زده است. در حالی که منطق تکنولوژی همان دانش جهانی و رویه سازگار علمی است که در همه دنیا مبنای سیاستگذاری است، در ایران فلسفههای وارونه به تخریب آینده کشور مشغول هستند. بازیهای زبانی روشنفکرانه سطح شفاف روزگار را از میان برده است و تفنن جای اندیشه سیاسی را گرفته است.
نهادهای موازی و بینظم: علاوهبر فلسفههای متعدد، وجود نهادها و ساختارهای رسمی و غیررسمی است که به جای شهروندان تصمیم میگیرند. تصمیماتی که تنها باعث هدررفت بودجه و نابودی سرمایه ملی کشور شده است. نرمافزارها و سایتهای علمی و شبکههای پرطرفدار و کاربردی با منطقهای پراکنده، کیفی و بینظم فیلتر میشوند. نهادهای مختلف با نگاههای سلبی به تکنولوژی اطلاعات، در رقابتهای سیاسی و اندیشهای با آینده ایران بازی میکنند. در حالی که بر نهادها باید سلسله مراتب حاکم باشد، مجلس وضع قانون کند و وزارت ارتباطات اجرای آن را برعهده گیرد، ساختارهای موازی قاعده را در منطقهای سیاسی به هم میزنند. قرار بود شورای عالی فضای مجازی جایی باشد که در آن، نهادها و بخشهای مختلف بر سر اجراییات تصویب شده در مجلس توافق کنند و یکدستی و وحدت رویهای در اجرا شکل گیرد. فلسفههای متعدد و سیاستهای متنوع این شورا نیز تنها اختلافات را آشکار ساخته است.
قطع ارتباط با دنیا: تکنولوژی اطلاعات جهانی است و سرعت پیشرفت و فراگیری آن به گونهای است که کمی فاصله گرفتن میتواند عامل گسست قرنی محسوب شود. بخشی از قدرت عصر اطلاعات، سختافزاری و به متخصصان مهندسی برمیگردد و بخشی نیز اندیشهها و ایدههای علوم انسانی است که کاربردهای هوش مصنوعی را برای حکومتداری عملیاتی میکنند. با وقوع انقلاب چهارم صنعتی و شکلگیری تکنولوژیهای شبکهای و هوش مصنوعی و همینطور اینترنت ۵G و اینترنت اشیا، موضوعات جنگ، دیپلماسی، انتخابات، دولت و سیاستگذاری شکل نوینی پیدا کرده است. کشورها الزام دارند که برای رفع نیازهای شهروندان به فضای مجازی رسمیت بخشند. منطقها و سیاستهای انزواگرایانه که تنها بهصورت سختافزاری یا رویکردهای مهندسی سعی میکنند رابطه با فضای عصر دیجیتال را قطع کنند کشور را به جایی میرسانند که نه تنها ساختن که حتی استفاده از تکنولوژیهای جدید را فراموش کنیم. جریان قدرت در عصر اطلاعات را نمیتوان تک بعدی به شهروندان، جامعه، نهادها و حکومتها ارتباط داد. متغیرهای پیشران عصر اطلاعات فراوان هستند و برای آینده ایران اهمیت دارد که از فضای عصر اطلاعات خارج نشود.