تحلیل اکونومیست از سردرگمی تحولات سیاسی آفریقا
دموکراسیهای شکننده آفریقا
هفتهنامه اکونومیست، سرمقاله جدیدترین شماره خود را (که نسخه چاپی آن فردا منتشر میشود) به وضعیت نابسامان دموکراسی در قاره آفریقا اختصاص داد و نوشت: از زمان پایان جنگ سرد، دموکراسی چند حزبی رونق گرفت. در حال حاضر در بسیاری از کشورها دموکراسی در خطر قرار گرفته است.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکونومیست، برخی آن را دومین رهایی آفریقا میدانند. پس از آزادی از استعمارگران اروپایی، آزادی از حاکمان مستبد آفریقا نیز فرا رسیده است. از زمان پایان جنگ سرد چندحزبی، دموکراسی با شدت قابلتوجهی در سراسر این قاره گسترده شده است. سال 1994 را به یاد بیاورید، زمانی که مردم آفریقای چنوبی ساعتها برای دفن آپارتاید و انتخاب نلسون ماندلا به عنوان رئیس جمهور این کشور پای صندوقهای رای آمدند.
بسیاری از بدترین مردان بزرگ آفریقا از نظرها خارج شدند. منگیتسو هایل ماریام در سال 1991 از اتیوپی فرار کرد، موبوتو سسه سکو حاکم زئیر ( که حالا جمهوری دموکراتیک کنگو شناخته میشود) در سال 1997 از این کشور کوچ کرد، یک سال بعد سانی آباچا در دفترش در نیجریه مرد. در بخشی از آفریقا، حاکمان مستبد در قدرت هستند و آتش جنگ همچنان شعلهور است. اما اکثر رهبران کنونی دستکم بدنبال یک احترام پوشالی هستند. انتخابات بسیار منظمتر و متناوبتر برگزار میشود و اقتصادها نیز باز شدهاند.
در حال حاضر، دموکراسی آفریقایی متوقف شده یا حتی روندی معکوس به خود گرفته است. در بسیاری از موارد، یک نوع از شبه دموکراسی غیر لیبرال در این قاره بوجود آمده که مخالفان را اهریمن نشان داده و با سوء استفاده از قدرت دولتی در رقابتهای انتخاباتی به نفع خود به حذف محدودیتها میپردازد. این موضوع نشانه بیماری قارهای است که در آن نهادها هنوز شکننده بوده، فساد در آن بیداد کرده و اقتصادها با سقوط قیمت کالاهای اساسی تضعیف شدهاند. ( یکی از سریعترین مناطق رشد به یکی از آهستهترین مناطق تبدیل شده است.) آفریقا به منظور تحقق وعدههای خود، باید شوق خود برای دموکراسی را مجددا کشف کند.
گمشده در گذار دموکراتیک
آخرین مثال نگرانکننده زامبیاست. زامبیا یکی از نخستین کشورهای آفریقایی بوده که دستخوش گذر دموکراتیک شده است، زمانی که کنت کائوندا پس از شکست در انتخابات 1991 سرنگون شد. این هفته ادگار لونگو با حداقل برتری و در میان اذیت و آزار اپوزیسیون، تعطیلی روزنامه مستقل پیشرو کشور، اتهامات تقلب و تظاهرات خیابانی، مجددا به عنوان رئیسجمهور برگزیده شد.
به طور ویژه در مرکز آفریقا، رهبران وقت در حال تغییر بوده یا بر خلاف قانون اساسی به دنبال گسترش مدت زمان ریاست خود هستند موضوعی که اغلب موجب افزایش ناآرامیها شده است. کنیا، جایی که تنشهای سیاسی در حال رشد است، با نگرانیهایی در خصوص خشونت در انتخابات سال آینده خود مواجه است. اندیشکده خانه آزادی، اعلام کرد در سال 1973 تنها 30 درصد از کشورهای جنوب صحرای آفریقا «آزاد» یا «نسبتا آزاد» بودند. در آخرین گزارش این سازمان سهم کشورهای آزاد به 59 درصد افزایش یافته است. این یک پیشرفت بزرگ است، اما این میزان از 71 درصد سال 2008 به مراتب کمتر است.
مردم آفریقا سزاوار بیشتر از این هستند. برای اینکه دموکراسی کارآمد باشد، برندهها نباید حریص باشند، بازندهها باید شکست خود را قبول کنند و هر دو گروه به نهادهایی مطمئن به عنوان داور و تثبیتکننده نیاز دارند. با وجود این، در بسیاری از مناطق، برخی یا تمامی این عناصر یافت نمیشود.
بهترین راه برای موفقیت دموکراسی، قدرت گرفتن و گسترش طبقه متوسط و در حال ظهور آفریقاست. مردم آفریقا بهتر از هر فرد دیگری کاستیهای رهبران خود را میدانند. نگاهی به آفریقای جنوبی بیاندازید. با وجود مدل قانون اساسی این کشور، مطبوعات پر جنبوجوش و اقتصاد متنوع، دموکراسی در این کشور تحت ریاستجمهوری جاکوب زوما مخدوش شده است. او نهادهایی پوچ را مسئول مبارزه با فساد کرده است و هنوز آفریقای جنوبی نشاندهنده قدرت رایدهندگان است. در انتخابات شهرداری در ماه جاری، کنگره ملی آفریقایی در اغلب شهرها کنترل را از دست داده است. برای نخستین بار، حزب جایگزین احتمالی در یک اتحادل دموکراتیک حامی کسبوکار و لیبرال در حال ظهور است.
جوامع آزاد و اقتصادهای باز همدیگر را تقویت میکنند. کشورهای آفریقایی نیاز دارند تا از وابستگی به صادرات کالاهای اساسی رهایی پیدا کرده و منابع درآمدی خود را تنوع ببخشند. این موضوع به نوبه خود موجب آزادسازی بازارها و تقویت نهادهای مستقل خواهد شد. بقیه دنیا نیز باید به گسترش دسترسی بازارهای ثروتند جهان به کالاهای آفریقایی به خصوص محصولات کشاورزی کمک کنند.
پیروزی برای کسب غنائم
پیروزی برای کسب غنائم
همانند ترویج یک طبقه متوسط، متنوعسازی نیز نفرین سیاستهای برنده صاحب همهچیز میشود را کاهش میدهد. زمانی که ثروت کشور در منابع طبیعی متمرکز شده باشد، تحت کنترل گرفتن دولت موجب دسترسی رهبران به نقدینگی مورد نیاز برای حفظ قدرت میشود. مشکل این است که این موضوع ( حالت قومیتی بسیاری از کشورهای آفریقایی)، ممکن است پیچیدگی مرزهایی را که توسط هوا و هوس استعمارگری ایجاد شده، تشدید کند.
الگوهای رایگیری به جای استفاده از طبقه یا ایدئولوژی، اغلب تحت تاثیر قبیله یا طایفه است بنابراین، در راستای سودمندی یک گروه یا گروه دیگر اجرا میشود. باختن در انتخابات به معنای قطع دائم دسترسی به منابع خواهد بود. برخورد با سیاستهای متنوع نیازمند تمرکززدایی ( در کنیا)، فدرالیسم ( در نیجریه) و الزامات مورد نیاز برای احزاب و رهبران به منظور نشان دادن درجهای از حمایت درون کشوری یا درون قبیلهای خواهد بود.
جایی که دموکراسیها شکننده هستند، حکومت دو دورهای برای رهبران دولت بسیار ارزشمند است. ماندلا یک نمونه برای رهبرانی است که تنها پس از یک دور قدرت را از دست دادند. حکومت دو دورهای باید به عنوان یک قاعده در بدنه منطقهای قاره آفریقا مندرج شده و همچنین اتحادیه آفریقایی باید هرگونه کودتایی را ممنوع کنند.
آیا دنیای خارج میتواند چیزی بیش از کشورهای آفریقایی به بازارها ارائه کند؟ چین با کمک و سرمایهگذاری در این قاره و با کمترین تعهد به حاکمیت قانون و حقوق بشر به بزرگترین شریک تجاری آفریقا تبدیل شده است. اما حتی چین، به خصوص در حال حاضر که اقتصاد این کشور کند شده است، کاری به ورشکستگی اتوکراتهای آفریقایی ندارد.
این بدان معناست که به دلایل تاریخی و به دلیل اینکه بسیاری از کشورهای آفریقایی هنوز به دنبال کمک، سرمایهگذاری و ابراز همدردی نهادهای بینالمللی هستند، تاثیر جهان غرب قابل توجه باقی مانده است. با پایان یافتن رونق کالاهای اساسی، کشورهای بیشتری با بحران تراز پرداخت مواجه خواهند شد. هرگونه وامهای تازه میتواند مشروط به تقویت نهادهای مستقل باشد.
اما با تلاش غرب برای پیشرفت دموکراسی به ویژه در مناطقی چون شاخ آفریقا و ساحل ( مناطق جنوب صحرای آفریقا و شمال ساوانای سودان)، شکست دادن گروههای جهادی تندروست. این کوتهبینانه است. دههها مبارزه با تروریسم به ما آموخته که بهترین سنگر در برابر افراطگرایی کشورهای مرفه هستند و این موضوع تنها زمانی حاصل میشود که حاکمان در جهت اراده مردم خود خدمت کنند.