فرمالیسم اقتصادی در بوته نقد
انگیزهی این نوشتار اگرچه به سالهای قبل برمیگردد اما بهانه آن تماشای مستندی به نام «ما اقتصاددانیم؛ لطفا حرفی از واقعیت نزنید » بود؛ در یکی از کلاسها از ما خواسته شد تا نظر خود را در مورد این مستند بنویسیم. مستندی که با خروج اعتراضآمیز دانشجویان از کلاس درس اقتصادکلان «نیکلاس گریگوری منکیو» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد پیگرفتهمیشود و با بخشهایی از صحبتهای منتقدان خارجی و داخلی «اقتصاد جریان اصلی» ادامه مییابد. آنچه در پیمیآید، با اندکی تغییر، همان است که از ما خواستهشدهبود.
«فرمالیسم» همانگونه که از ناماش برمیآید، بر «فرم» تأکید دارد تا محتوا. آنچه تحتعنوان «فرمالیسم» در علماقتصاد، در محیطهای آکادمیک ایران و نیز دیگر کشورها از آن صحبت میشود، کاربرد بیشازحد ریاضیات و ابزارهای اقتصادسنجی در آموزش و پژوهشهای اقتصادی است؛ روندی که به «جریان غالب یا متعارف» علماقتصاد بدل شده است.
پیشرفت در ابزارهای اندازهگیری و سنجش متغیرهای اقتصادی و گسترش آن و بیشتر از این، افزایش تمایل به کاربرد ابزارهای سنجش بهویژه در سالهای اخیر، به عدم توجه کافی به تحلیلها و بررسی ریشهای پیامدهای اقتصادی منجر شده است که نقدهای جدی را بهسمت خود روانه داشته است.
اقتصاددانان منتقد بر این باوراند که توجه بیش از حد به صورت و فرم قضیه، دانشجویان را از درک محتوا، فلسفه اقتصاد و تحلیل واقعیتهای آن عاجز کردهاست. بهاعتقاد آنها افت پرسشگری و ناتوانی در تجزیه و تحلیل و یافتن راهحل و پاسخ مناسب، نمونهای بارز از پیامدهای «حاکمیت» فرمالیسم در علماقتصاد است.
نقدهایی که از سوی این دسته از منتقدین ارائهمیشود، بهجا و غیرقابلانکار است، با اینهمه اما، توجه به این نکته بسیار ضرورت دارد که در واقعیت، بررسی وضعیت و روند متغیرهای اقتصادی و نیز تحلیل پیامدها، بدون بهکارگیری این ابزارها دشوار و چهبسا ناممکن باشد. بدون بهکارگیری ابزارها، حتی سادهترین و قدیمیترین آنها مانند ابزارهای سنجش آماری نهتنها تحلیل که صرفاً مقایسه بین دو گروه از دادهها را با مشکل مواجهمیکند و حتی غیرممکن.
بدونتردید برای بیان وضعیت اقتصادی فرد و جامعه نمیتوان صرفا به واژههایی مانند «خوب»، «ضعیف» و... بسندهکرد؛ در مقابل اما بیان یک عدد بهعنوان میانگین درک درستتر و دقیقتری بهدستمیدهد.
این یک نمونه دمدستی برای درک اهمیت و جایگاه ابزارهای ریاضی و اقتصادسنجی است. ازاینرو، آنچه در این میان باید موردتوجه قرارگیرد، حمله به ابزارهای ریاضی و اقتصادسنجی نیست، بلکه پرهیز از بهدامافتادن در افسون اعداد و جادوی ابزارها و جابهجایی اصلوفرع در علم اقتصاد است.
اقتصاد، علم «رفتار انسان» است و بدیهی است که بدون شناخت ویژگیهای رفتاری انسان و کاربرد آن در مدلهای اقتصادی –مدلهایی که باید در اختیار مفاهیم، تحلیلها و در یک کلام «واقعیت موجود» باشند و نه برعکس- و صرفاً بهمنظور رسیدن به هدف موردنظر در برآورد مدلها، تلاش ما جهت سنجش و برآورد وضعیت واقعی جامعه صرفاً به دستوپازدنی میماند که بدونشک در کاربرد این پژوهشها و بهبود وضعیت اقتصادی ثمری نخواهد داشت.
از طرف دیگر، کنار گذاشتن این ابزارها، نیز ممکن است اسارت در مفاهیم و ناتوانی در ترسیم افق پیشرو و پیشبینی آینده را بهدنبال داشتهشد. کوتاهسخن اینکه، فرم و محتوا جدای از هم نیستند؛ همانگونه که در ادبیات نمیتوان غزلی گفت که همه، فرم باشد و از محتوا خالی -که آن دیگر غزل نیست- در اقتصاد نیز در بر همین پاشنه میچرخد؛ پس باید که میان این دو جاده، پلی زد.
*دانشجوی دکتری علوماقتصادی
دانشگاه مازندران
Email: mejahadi@gmail.com