این اتفاق اعتماد جامعه به مسئولان را کاهش داده است

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: نمونه بارز آن، ایستادگی مردم تبریز در دوران استبداد صغیر بود. مشروطهخواهان یکسال در محاصره ماندند، گرسنگی کشیدند و حتی یونجه خوردند، اما چون باور داشتند که مبارزهشان برای آزادی و حقوق ملت است، تسلیم نشدند.
اما امروز شرایط متفاوت است. بخشی از مردم دلیل چندان مشخصی برای تحمل این سختیها نمیبینند، بهویژه وقتی شاهد گسترش نابرابریها هستند. برخی از تحریمها سود میبرند و ثروتشان روزبهروز بیشتر میشود، در حالی که اکثریت جامعه زیر بار مشکلات اقتصادی خم شدهاند.
آنچه بیش از پیش به چشم میآید، ناکارآمدی در مدیریت بحران و افزایش رانتخواری است. در این میان، جامعه نیازمند سیاستهایی شفاف و تصمیماتی است که امید را احیا کند و عدالت را به مسیر خود بازگرداند.
درسهایی که از تاریخ میتوان گرفت، روشن است. دوران فتحعلیشاه قاجار، زمانی که ایران درگیر جنگهای طولانی با روسیه بود، نشان داد که تصمیمات احساسی و عدم توجه به واقعیتهای سیاسی و اقتصادی، چه عواقب سنگینی دارد. اگر خردورزی جایگزین هیجان و تبلیغات سیاسی میشد، شاید آن جنگها که نتیجهای جز ضعف بیشتر ایران نداشت، هرگز رخ نمیداد. امروز نیز نیاز به همان خردورزی داریم. نباید تصمیماتی بگیریم که کشور را در مسیرهای غیرقابل بازگشت قرار دهد.
این روزها، مردم از مسوولان خود انتظار دارند که اولویت را به بهبود معیشت عمومی بدهند، عدالت را در توزیع ثروت رعایت کنند و راه را بر فساد اقتصادی ببندند. تصمیمات کلان کشور باید بر اساس منافع ملی و نیازهای عمومی اتخاذ شود، نه صرفا برای گروههای خاص. تنها در این صورت است که امید به آینده احیا میشود و مردم میتوانند نوروزی واقعی را جشن بگیرند.
مدل اقتصادی کنونی دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. کاهش قدرت خرید ، فساد سیستماتیک و بحران اقتصادی، موجب تضعیف ساختارهای حمایتی و فروپاشی شبکههای توزیع رانت شده است. این وضعیت نهتنها پایگاه اجتماعی دولت را متزلزل کرده، بلکه به فرسایش اعتماد عمومی و بحران مشروعیت دامن زده است. در چنین شرایطی، بازسازی رابطه حکومت و مردم ضروری است و این مهم، تنها با اصلاحات جدی و سیاستهای شفاف محقق خواهد شد.
یکی از راههای ایجاد ثبات و بازگرداندن امید، بازتعریف قرارداد اجتماعی است. در گذشته، توزیع رانت ابزاری برای کسب رضایت سیاسی و حفظ انسجام اجتماعی بود، اما امروز این مدل کارایی خود را از دست داده و نیازمند اصلاحی بنیادین است. تجربه تاریخی نشان داده که چنین قراردادهایی، در مقاطعی خاص توانستهاند بحرانهای اجتماعی را مدیریت کنند، اما اگر این فرآیند نهادینه نشود و در مسیر عدالت و شفافیت قرار نگیرد، نمیتواند به راهکاری پایدار تبدیل شود. اکنون زمان آن رسیده که به جای راهحلهای موقت، سیاستهایی پایدار و عادلانه در پیش گرفته شود.
در گذشته، توزیع رانت در فضایی کنترل شده و با هدایت چهرههایی چون هاشمیرفسنجانی، به حفظ اتحاد سیاسی کمک میکرد، اما امروز با شکافهای عمیق میان جریانهای سیاسی و اولویت یافتن منافع گروهی بر مصالح عمومی، این مدل دیگر کارآمد نیست. در نبود شخصیتهایی که توان مدیریت این فرآیند را داشتند، خطر آن وجود دارد که راهکارهای پیشین نهتنها اثرگذار نباشند، بلکه نتایجی غیرمنتظره به همراه داشته باشند.
اکنون نظم اجتماعی و سیاسی کشور شکنندهتر از گذشته شده و بیاعتمادی رو به افزایش است. بازنگری در مدلهای توزیع امتیاز و بازسازی پیمان اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است تا ثبات و همگرایی دوباره شکل گیرد. تحویل سال ۱۴۰۴ فرصتی برای بازنگری در رویکردهای گذشته است. راه برونرفت از بحرانها، بهبود حکمرانی، تقویت فرهنگ گفتوگو و امیدآفرینی است. در جامعهای که تشکلهای صنفی و احزاب سیاسی واقعی حضور موثری ندارند، نمایندگی مردم مخدوش و گفتوگو ناممکن میشود. رفع این موانع، نخستین گام برای عبور از بحرانهاست. باید امید داشت که تصمیمگیران راهی برای کاهش فشارهای اقتصادی بیابند. مردم ایران شایسته زندگی بهترند و انتظار دارند صدایشان شنیده شود. امید که سال جدید، آغازی برای تغییرات مثبت باشد.
امید، اگرچه در میان دشواریها کمرنگ شده، اما هنوز زنده است. آینده را نمیتوان با تصمیمات کهنه و سیاستهای ناکارآمد ساخت. اگر ارادهای برای تغییر باشد، مردم نیز برای ساختن فردایی بهتر همراه خواهند شد. نوروز ۱۴۰۴ فرصتی برای بازنگری است؛ فرصتی که اگر از دست برود، شاید دیگر بازنگردد.