راز سکوت دموکراسی های دنیا مقابل حمله به اوکراین
به گزارش اقتصادنیوز، علیرغم آنکه جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده انتظار داشت که با آغاز جنگ در اوکراین، متحدان این کشور جبهه یکپارچهای را تشکیل دهند، با این حال رویای او تاکنون محقق نشده است.
با آنکه بایدن جنگ دموکراسیها علیه استبدادها را اعلام کرده، با این وجود بسیاری از دولتهای دموکراتیک نسبت به این درگیری اعلام بیطرفی کردهاند. فرید زکریا، تحلیلگر برجسته آمریکایی با انتشار یادداشتی با عنوان «چرا بسیاری از دموکراسی ها حاضر به محکوم کردن روسیه نیستند؟» سعی در تحلیل این مسئله دارد.
صحنه رقابت دموکراسیها و خودکامگیها؟
در نگاه اول، به نظر میرسد که واکنشها به جنگ در اوکراین غالبا موید دیدگاه پرزیدنت بایدن است که جهان امروز صحنه رقابت بین دموکراسیها و خودکامگیها است. به هر حال، روسیه در حال حمله وحشیانه به اوکراین دموکراتیک است و اوکراین از حمایت سرسخت دموکراسیهای غربی برخوردار است. با این حال، با بررسی دقیقتر، این چارچوب نه دقیق است و نه به عنوان راهنمایی برای سیاست خارجی مفید است.
دموکراسیهای تماشاگر
بنا به گزارش اکوایران، این درست است که بسیاری از دموکراسیهای جهان برای حمایت از اوکراین صف کشیدهاند. اما پرجمعیتترین دموکراسی جهان، هند، نه تجاوز روسیه را محکوم کرده و نه قول داده که به تحریمها علیه مسکو پایبند باشد.
و در این ماجرا هند تنها نیست. دومین دموکراسی بزرگ آسیا، اندونزی، هم موضعی خنثی نسبت به روسیه داشته است. بزرگترین دموکراسی موفق در قاره آفریقا، آفریقای جنوبی، نیز از محکوم کردن روسیه امتناع ورزیده و حتی گسترش ناتو را به دلیل تحریک حمله مسکو مقصر دانسته است.
دو دموکراسی بزرگ در آمریکای لاتین، برزیل و مکزیک، عمدتاً بیطرف ماندهاند و از رای مثبت به حذف روسیه از شورای حقوق بشر سازمان ملل خودداری کردند. عراق، تنها دموکراسی فعال جهان عرب، به قطعنامه محکومیت روسیه رای ممتنع داد. در واقع اکثر مردمی که تحت لوای دموکراسیها زندگی میکنند، ترجیح دادهاند در این مبارزه بزرگ ایدئولوژیک، تماشاچی بمانند.
وحشتزده از ایده جنگ صلیبی بزرگ ایدئولوژیک
در یک سطح، ممکن است این نمونهای ساده از غلبه منافع ملی بر آرمانگرایی به نظر برسد. بسیاری از این کشورها در صورت قطع روابط با مسکو متحمل زیان اقتصادی میشوند. به عنوان مثال، بیشتر تسلیحات پیشرفته هند از طریق روسیه تامین میشود. آفریقای جنوبی و برزیل روابط تجاری قابل توجه ، اگرچه نه حیاتی، با روسها دارند.
در واقع، ایده یک جنگ صلیبی بزرگ ایدئولوژیک علیه حکومتهای استبدادی، اکثر کشورهای در حال توسعه را بسیار وحشتزده کرده است. بسیاری از آنها روابط اقتصادی گستردهای با چین دارند و با برخی حکومتهای خودکامه در همسایگی خود متحد هستند.
علیه نظم مبتنی بر قانون
یک راه بسیار بهتر برای چارچوببندی جهان، تقسیم کشورها به آنهایی که به نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین باور دارند و کشورهایی که به آن اعتقادی ندارند. روسیه به عنوان کشوری سرکش و پیشرو در جهان قصد دارد به قلب این نظم حمله کند که بر اساس آن مرزها با زور تغییر نمیکنند. مسکو به دنبال بازگشت به سیاست قدرت ناب است، قلمرویی که به قول توسیدید، «قدرتمندان آنچه را که میتوانند انجام میدهند و ضعیفان رنج میبرند».
اگر غرب جهان را علیه چنین تلاشی فرا میخواند، متوجه میشد که متحدان زیادی دارد. همانطور که دیوید میلیبند، وزیر خارجه سابق بریتانیا متذکر شد، تقسیمبندی مبتنی بر نظم مبتنی بر قوانین بسیار فراگیرتر از تقسیمبندی مبتنی بر دموکراسیها در مقابل استبداد است.
ضرورت تغییر در ترسیم میدان مبارزه
به عنوان مثال، کشوری مانند سنگاپور که یک لیبرال دموکراسی تمام عیار نیست، اما از هنجارها و ارزشهای بینالمللی قاطعانه حمایت میکند، در آغاز تهاجم روسیه، برای اولین بار طی بیش از 40 سال گذشته، تصمیم گرفت تحریمهای بین المللی را اجرا کند، حتی اگر این تحریمها توسط شورای امنیت سازمان ملل (به دلیل وتوی روسیه) اعمال نشده بود. از سوی دیگر بعید به نظر میرسد کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی به فراخوان مبارزه با استبدادها بپیوندند –زیرا خودشان پادشاهی مطلقه هستند- اما درخواست برای حمایت از یک نظام بینالمللی باز ممکن است کشش بیشتری برایشان داشته باشد.
برای هند یا اندونزی، این چارچوب میتواند آنها را وادار کند که بیشتر در مورد عواقب سکوت در برابر تجاوز روسیه بیاندیشند. اگر کشورها بتوانند با تهاجمات نظامی و الحاق سرزمینها توسط همسایگانشان کنار بیایند، دهلینو در برابر تحرکات احتمالی چین در مناطق مرزی خود با هند موقعیت ضعیفتری خواهد داشت. همانطور که سفیر کنیا در سازمان ملل اندکی قبل از تهاجم اشاره کرد، کشورهای آفریقایی انتخاب کردهاند که مرزهای استعماری را بپذیرند، زیرا آنها هرجومرجی را که در صورت تلاش برای ترسیم مجدد مرزها بر اساس معیارهای فرهنگی یا قومی ایجاد میشود، درک میکنند.
ریاکاری شرقی-غربی
چنین چارچوبی همچنین فشار بسیار بیشتری بر چین وارد میکند، چینی که مسلماً بزرگترین ذینفع نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین است. این چارچوب باز است که به چین اجازه داده تا در آسیای باثبات و مرفه به طور مسالمتآمیز رشد کند. پکن اغلب به شدت علیه نقض حاکمیت کشورها صحبت کرده و با این حال در تجاوز روسیه به اوکراین از مسکو جانبداری میکند. این جنبه از ریاکاری چینی است که ارزش تأکید و برجسته کردن دارد.
البته، برای کارسازی این استراتژی، غرب - و به ویژه ایالات متحده – باید بیش از این به یک سیستم بینالمللی مبتنی بر قوانین پایبند باشند. اقدامات ایالات متحده، به ویژه جنگ عراق، نشانهای از ریاکاری غرب است. دولت بایدن خواستار تحقیقات جنایات جنگی علیه روسیه شده است، اما خود ایالات متحده عضو دادگاه کیفری بینالمللی نیست. ایالات متحده به نقض معاهده قانون دریا توسط چین در دریای جنوبی چین اعتراض میکند، اگرچه خود این کشور آن معاهده را امضا نکرده است.
اگر واشنگتن میخواهد که جهان از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین حمایت کند، باید در عمل به آنچه موعظه میکند بهتر عمل کند.