پیشبینی آینده جنگ اوکراین
به گزارش اقتصادنیوز ، فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز برجسته علوم سیاسی و نویسنده کتاب معروف «پایان تاریخ و آخرین انسان» که در پایان جنگ سرد، پایان تاریخ را با چیرگی لیبرالیسم سیاسی پیشبینی کرده بود، در کتابی جدید، دفاع محکمی از لیبرالیسم در برابر تهدیدات چپ و راست ارائه میدهد و پیش بینی می کند که اوکراین "روح سال 1989" را احیا خواهد کرد.
سرگرمیهای عجیب یک تئوریسین
جنیفر شوسلر، خبرنگار فرهنگی نیویورکتایمز گزارش داد: به تازگی فرانسیس فوکویاما در دفتر زیرزمین خود در محوطه دانشگاه استنفورد نشسته بود و در مورد هواپیماهای بدون سرنشین صحبت می کرد.
نه پهپادهای ساخت ترکیه که برای دفاع از اوکراین حیاتی بوده اند، دلیلی که فوکویاما، صدای پیشرو در سیاست خارجی آمریکا برای دهه ها، آشکارا از آن حمایت کرده است. اما فروتنانه، آن پهپادهای دست سازی که او حدود شش ماه پیش در کارگاه خانگی خود دوباره شروع به ساختن آنها کرد.
او همچنین مریخ نوردهای مستقر در زمین و مبلمان زیبای خود را ساخته است - کار سختی که او دهه ها پیش زمانی که تصمیم گرفت درخت گردویی را که در حیاط خانه اش واژگون شده بود به یک جفت میز پمبروک تبدیل کند، شروع کرد. او گفت که فقط خشک کردن چوب سه سال طول کشید.
او گفت: «آنچه که اتفاق میافتد این است که من این پروژه بسیار بلندپروازانه را شروع کردم و آنقدر طاقتفرسا است که در پایان آن، از آن خسته میشوم». او با کمی خجالت اضافه کرد: "من سرگرمی های زیادی دارم."
سیر تکوین تفکر و نوشتههای فوکویاما
بنا به گزارش اکوایران، فوکویاما (که دوستانش فرانک او را صدا می زنند) در شهر نیویورک بزرگ شد، جایی که پدرش وزیر و دانشگاهی بود. او عشق خود به ساختن اشیاء را به پدربزرگ پدری اش، یک مهاجر ژاپنی که در اوایل دهه 1900 یک فروشگاه سخت افزاری در محله لیتل توکیو افتتاح کرد، ردیابی می کند.
او در دانشگاه کرنل عاشق فلسفه شد و در آنجا فلسفه کلاسیک خواند. اگر «پایان تاریخ» آغازی داشت، ممکن بود سمیناری درباره «جمهوری» افلاطون باشد که توسط فیلسوف سیاسی کاریزماتیک آلن بلوم، نویسنده «بسته شدن ذهن آمریکایی» تدریس می شد.
در گفتگوی افلاطون، سقراط با بحث در مورد ماهیت عدالت آغاز می کند. فوکویاما گفت: «این برایم جالب بود که مردم باید چه کنند و این سؤالات واقعاً بزرگ را بپرسند». او گفت، اما اینکه چگونه از آنجا به سیاست خارجی نومحافظهکارانه رسید، «کمی پیچیدهتر است».
او پس از جدایی از نظریه ادبی پست مدرن در دانشگاه ییل، به دکترای هاروارد در رشته حکومتداری منتقل شد، جایی که او پایان نامه ای در مورد سیاست خارجی شوروی در خاورمیانه نوشت.
در اوایل دولت ریگان، دوست نومحافظهکار او پل ولفوویتز او را در دفتر برنامهریزی سیاست وزارت امور خارجه استخدام کرد. او در طول دوره بعدی یعنی دولت جرج اچ دبلیو بوش همچنان آنجا بود، جایی که فوکویاما «پایان تاریخ؟» را نوشت که در ابتدا در یک کنفرانس آکادمیک سازماندهی شده توسط بلوم ارائه شد.
آغاز شهرت فوکویاما با «پایان تاریخ»
در سال 1989، او با مقالهاش «پایان تاریخ؟» به شهرتی بعید رسید. او استدلال میکرد «افول کمونیسم پایان مبارزه بزرگ ایدئولوژیک و جهانیشدن لیبرال دموکراسی غربی بهعنوان شکل نهایی حکومت انسانی» است».
این کتاب که چند ماه قبل از فروپاشی دیوار برلین منتشر شد (و در سال 1992 به یک کتاب پرفروش تبدیل شد)، یک حس فوری بود و همچنان الهامبخش بحثها و مجادلات نظری و حتی شوخیهای سیاسی است.
گزارش شده است یکی از صاحبان دکه روزنامه در واشنگتن میگوید «این مقاله که در مجله The National Interest با تفسیرهای بیش از نیمی از چهره های برجسته منتشر شده است (که مبتنی بر خوانش فلسفه تاریخ ابهام هگل بود) مانند بمبی فرود آمد که از همه چیز، حتی فروش فیلم های مستهجن پیشی گرفت».
برای برخی، این یکی از مهمترین مقالات سیاست خارجی پس از مقاله معروف «X» جورج کنان بود که خواستار "مهار" کمونیسم شوروی شده بود. برای دیگران، این پیروزی خطرناک جنگ سرد بود.
فوکویاما، که در حال حاضر یک محقق ارشد در موسسه مطالعات بینالمللی فریمن اسپوگلی استنفورد است، با یادآوری «تجربهای شبیه به وودی آلن» در هواپیما، هنوز از همه چیز شگفت زده میشود.
او گفت: «مردی که در کنار من بود، نسخهای از تایم را با مقالهای درباره آن بیرون آورد. میخواستم روی شانهاش بزنم و بگویم: «هی، این من هستم!»
او متوجه شد که میخواهد نویسنده شود، نه یک بوروکرات. و موفقیت به او این آزادی را داد که به قول خودش «به خودم چیزهایی بیاموزد که نمیدانستم».
برای «اعتماد»، مطالعهای در مورد پیوندهای فرهنگ و زندگی اقتصادی، او به بررسی آثار جامعهشناس ماکس وبر پرداخت. «آینده پساانسانی ما» بیوتکنولوژی را به خود اختصاص داد. مجموعه دو کتابی او به نام «ریشه های نظم سیاسی» 50000 سال تکامل بشر را بررسی کرد. (او اعتراف کرد: «تحقیق کمی از کنترل خارج شد».)
جدایی از حلقه نومحافظهکاران بر سر جنگ عراق
او گفت که شهرت باعث شد که "کمتر به نظر خوب حلقه دوستان اعتماد کند." در سال 2004، او با نومحافظه کاران همکار خود به دلیل آنچه که به نظر او ارزیابی توهم آمیز آفتابی آنها از جنگ عراق بود، جدا شد.
در مقالهای در نشریه نشنال اینترست، او افرادی مانند چارلز کراتهامر، مقالهنویس را به دلیل ترویج یک پروژه ملتسازی بیملاحظه که پیوند آن با واقعیت گسسته است، و خیانت به احتیاط سنتی نومحافظهکاریها در مورد آزمایشهای اجتماعی بزرگ است» سرزنش کرد.
امروز فوکویاما شکاف مذکور را «سخت اما رهایی بخش» نامید. او گفت: "من می توانستم به تنهایی فکر کنم." وی افزود که از آن زمان با ولفوویتز (در آن زمان، معاون وزیر دفاع آمریکا بود) صحبتی نکرده است. اگرچه فوکویاما - یکی از منتقدان سرسخت دونالد ترامپ - اخیراً ابا یکی دیگر از دوستان نومحافظهکار قدیمی، ویلیام کریستول، پس از چرخش کریستول علیه ترامپ رابطه خود را ترمیم کرده است. .
ژاکوب هیلبرون، سردبیر فعلی نشریه نشنال اینترست و نویسنده کتاب «آنها می دانستند حق با آنهاست: ظهور نئوکان ها» گفت که فوکویاما نسبت به دوستان سابقش دیدگاهی مبتنی بر واقعیت داشت.
هیلبرون گفت: «روشنفکران تمایل به افراط گرایی دارند. او از یک حرکت افراطی بیرون آمد، اما فکر میکنم او توانسته رفتار خود را حفظ کند.»
فوکویامای امروز: به لحاظ اقتصادی چپتر
فوکویاما آن را به عنوان «تصحیح ایده ها زمانی که تجربه ثابت می کند آنها اشتباه می کنند»، توصیف کرد. در مورد سیاست امروزش، او خود را در زمینه اقتصاد «چپ تر» توصیف کرد، اما در بسیاری از مسائل فرهنگی، خود را راست میانه میداند.
فوکویاما رفتار متواضعانه و مستقیمی در مواضع دارد، اما او می تواند یک خط رقابتی پرخاشگر از خود نشان دهد. در مورد رقابت بین تز «پایان تاریخ» و «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون، غرب در برابر بقیه، او حالتی از بازی ارائه کرد.
او گفت: «در دهه 1990 و اوایل دهه 2000، به نظر می رسید که من جلوتر هستم، اما پس از 11 سپتامبر، مردم شروع به بحث کردند که حق با او بود. اما فکر نمیکنم قطعی باشد که میبازم».
یکی از چیزهایی که فوکویاما 69 ساله از آن خسته نشده است، تلاش برای پاسخ به بزرگترین سؤالات در مورد دموکراسی، ماهیت انسانی و قوس طولانی پیشرفت تاریخی است.
۲ تهدید بزرگ علیه لیبرالیسم
فوکویاما پس از نوشتن کتاب هایی در مورد اعتماد اجتماعی، بیوتکنولوژی، حکمرانی، خاستگاه نظم سیاسی و افول جنبش نومحافظه کاری که از آن بیرون آمد، فوکویاما به سراغ موضوعات زمینی تری رفت. اما او همچنان به تزی که نامش را بر سر زبان ها انداخته، پایبند است و از آن دفاع می کند.
این کتاب در پس کتاب جدید او، «لیبرالیسم و نارضایتیهای آن»، در مقام دفاع قاطعانه و کوتاهی از ارزشهای لیبرال کلاسیک در برابر آنچه که او بهعنوان تهدیدی از سوی چپ هویتگرا و – از جهتی به مراتب خطرناکتر - راست پوپولیست و ناسیونالیست میبیند، ظاهر میشود.
فوکویاما در سال 1989 پایان مبارزه ایدئولوژیک بزرگ را به طور بالقوه کمی "کسل کننده" دید. اما فوکویاما در سال 2022 شور و شوق بیشتری را به خود جلب کرده است، به خصوص پس از حمله روسیه به اوکراین، کشوری که او از سال 2013 به طور منظم از آن بازدید می کند.
در اوایل ماه مارس، او پیشبینی کرد که روسیه «به سوی یک شکست آشکار پیش میرود» که «روح سال 1989» را احیا میکند و «ما را از وضعیت رو به زوال دموکراسی جهانی خارج میکند». از آن زمان تاکنون او با درخواست های مصاحبه مواجه شده است.
او گفت: «بدبینی زیادی در مورد ایده دموکراسی وجود دارد، از جمله در بسیاری از کشورهای دموکراتیک. این امر، بر این ضرورت تأکید می کند که چرا بهتر است در یک جامعه لیبرال زندگی کنیم».
به عقیده او، لیبرال دموکراسی، همان طور که برخی از منتقدان او استدلال کرده اند، فقط یک محصول فرعی تصادفی و فرهنگی از یک لحظه خاص تاریخی نیست. او گفت: «من معتقدم قوس تاریخی وجود دارد و به سمت نوعی عدالت خم می شود».
فوکویاما در کتاب جدید خود استدلال میکند که لیبرالیسم نه توسط ایدئولوژی رقیب، بلکه توسط نسخههای «مطلق» اصول خود تهدید میشود.
در سمت راست، مروجین اقتصاد نئولیبرال آرمان خودمختاری فردی و بازار آزاد را به دین تبدیل کردهاند، اقتصاد را منحرف کرده و به بیثباتی خطرناک سیستمی منجر شده است.
او استدلال میکند که در سمت چپ، مترقیها استقلال فردی و آزادی بیان را به نفع ادعاهای حقوق گروهی که انسجام ملی را تهدید میکنند، کنار گذاشتهاند.
او می نویسد: «پاسخ به این نارضایتی ها، کنار گذاشتن لیبرالیسم نیست، بلکه تعدیل آن است».
عملگرایی فوکویاما
فوکویاما گفت که اریک چینسکی، ویراستار او در کتاب جدیدش، او را وادار کرد تا با متفکرترین منتقدان فردگرایی لیبرال کورنژادی، مانند فیلسوف سیاه پوست، چارلز دبلیو. میلز، ارتباط برقرار کند، نه فعالان نظریه نژادی ضدانتقادی که خشم رسانهای را برانگیخته است.
فوکویاما گفت که او ممکن است با آنها مخالف باشد، اما بسیاری از نظریه پردازان انتقادی نژادی در آکادمی، در پاسخ به شکست تاریخی و مستمر لیبرالیسم در گسترش کامل حقوق برابر برای همه، «استدلال های جدی» ارائه می دهند.
او نسبت به روشنفکران «پسا لیبرال» راست آمریکایی با تحسینشان از ویکتور اوربان مجارستانی، مانند محقق حقوقی آدریان ورمول (که او را «با ایده دولت آشکارا مستبد» توصیف می کند) و دانشمند علوم سیاسی، دنین پاتریک، خشمگین تر است.
اما فوکویاما کمتر به بحث و جدل نظری علاقه دارد تا عمل. اگر او در سال 1989 به عنوان نوعی پیامبر ظاهر شد، امروز او یک دانشمند علوم اجتماعی است که به این فکر میکند که برای کارکردن سیستمها و ساختارها چه چیزی لازم است.
ادامه مبارزه به جای رضایت خاطر
راهحلهایی که او در پایان «لیبرالیسم و نارضایتیهای آن» ارائه میکند ممکن است بهطور ملالآوری تکنوکراتیک («تخصیص قدرت به پایینترین سطح مناسب دولت») یا انتزاعی («حفاظت از آزادی بیان، با درک مناسب از محدودیتها») به نظر برسد.
و جمله آخر او - درخواستی برای بازیابی "حس اعتدال، هم فردی و هم اجتماعی" - به سختی چیزی است که مردم را به خیابان ها می کشاند.
او گفت که مطمئن نیست چه خواهد شد. و افزد: «یکی از مشکلات «پایان تاریخ» این است که باعث ایجاد رضایت خاطر شد. اما شما باید هوشیار باشید. و شما باید به مبارزه ادامه دهید.»