نقشه جدید پوتین برای جنگ
به گزارش اقتصادنیوز، ضد حملات اخیر نیروهای اوکراینی با عکسالعمل کرملین مواجه شده است. اگر چه اعلام بسیج عمومی، ادعای الحاق 4 استان اوکراین به خاک روسیه و تهدید به تشدید جنگ از طریق به کار بردن هر گونه سلاحی که مسکو در اختیار دارد - از جمله سلاح هستهای- به عنوان ابعاد مختلف این واکنش عنوان میشود، با این همه برخی کارشناسان معتقدند گشودن جبهههای جدید جنگی نیز میتواند یکی دیگر از گزینهها باشد.
یوجین چاوسوفسکی، تحلیلگر ارشد مؤسسه خطوط جدید و عضو سابق موسسه ژئوپلیتیک استارتفور که بر مسائل سیاسی، اقتصادی و امنیتی مربوط به روسیه، اوراسیا و خاورمیانه متمرکز است، با انتشار یادداشتی با عنوان «آیا بلاروس و مولداوی جبهههای بعدی در جنگ اوکراین هستند؟» این مسئله را مورد بررسی خود قرار داده است.
خطر در کمین همسایگان
از آنجایی که جنگ روسیه و اوکراین به دنبال بمباران یک پل حیاتی در کریمه و حملات تلافی جویانه روسیه علیه شهرهای سراسر اوکراین تشدیدشده، ممکن است درگیری به همسایگانشان کشیده شود.
10 اکتبر، الکساندر لوکاشنکو، رئیسجمهور بلاروس، پس از ادعاهایش مبنی بر آماده شدن اوکراین برای حمله به بلاروس، تشکیل یک «گروه نظامی مشترک» با روسیه را اعلام کرد. در همان روز، نیکو پوپسکو، معاون نخستوزیر مولداوی گفت موشکهای روسی در مسیر خود به اوکراین از حریم هوایی مولداوی عبور کردهاند. مایا ساندو، رئیسجمهور مولداوی متعاقباً خواستار افزایش اختیارات پلیس برای رسیدگی به اعتراضات خیابانی طرفدار روسیه در این کشور شد.
دو پیامد مهم تشدید جنگ در اوکراین: افزایش مقیاس و دامنه درگیری
این تحولات نشان میدهد که تشدید جنگ روسیه در اوکراین میتواند دو بعد مهم داشته باشد.
یکی از آنها به مقیاس درگیری مربوط میشود. از طرفی کرملین به دنبال بسیج نظامی است و از سوی دیگر ولادیمیر پوتین، تهدید به استفاده از تسلیحات مخرب بیشتر، از جمله سلاحهای هستهای میکند.
بعد دیگر در دامنه جنگ است که میتواند سایر کشورها را مستقیماً وارد درگیری کند. دو همسایه اوکراین، یعنی بلاروس و مولداوی، دو مورد از محتملترین نامزدهایی هستند که به جنگ کشیده میشوند.
احتمال تغییر نظر لوکاشنکو
مطمئناً ارتباط بلاروس با درگیری در اوکراین چیز جدیدی نیست. بلاروس به عنوان سکوی پرتاب اصلی برای نیروهای روسی حمله کننده به کییف در آغاز تهاجم عمل کرد و از آن زمان تاکنون میزبان نیروها و داراییهای روسیه در خاک خود بوده است. با این وجود، لوکاشنکو نیروهای بلاروس را مستقیماً به اوکراین نفرستاده است، که این هم تا حد زیادی به این دلیل بوده که چنین اقدامی در بلاروس عمیقاً منفور خواهد بود و این رهبر باسابقه قبلاً با اعتراضات بزرگی علیه حکومت خود مواجه بوده است.
با این حال، محاسبات لوکاشنکو در مورد دخالت مستقیم بلاروس در اوکراین ممکن است در حال تغییر باشد. موفقیت اوکراین در بازپسگیری اراضی اشغالی طی ضدحملات اخیر و حمله به پل کریمه، نگرانیهایی را در مینسک در مورد پتانسیل کیف برای فعالیت نظامی علیه این کشور برانگیخته است، به طوری که لوکاشنکو اظهار داشت: « حمله به خاک بلاروس امروز در اوکراین مورد بحث نیست، بلکه در حال برنامه ریزی است«. لوکاشنکو از این به عنوان توجیهی برای استقرار بیشتر نیروهای بلاروس در مرز اوکراین و تشکیل گروه نظامی مشترک با روسیه استفاده کرد، اگرچه مقامات این اقدامات را با ماهیت «دفاعی» خواندهاند.
در حالی که لوکاشنکو مطمئناً دلایلی برای محتاط ماندن در مورد اعزام نیروهای بلاروس به اوکراین دارد، تحولات درگیری ممکن است او را مجبور به تجدید نظر در این موضع کند. بسیج روسیه نشان می دهد که کرملین به دنبال جذب نیروهای بیشتر برای مهار حملات متقابل اوکراین است و پوتین ممکن است فشار بر لوکاشنکو را برای استفاده از نیروهای بلاروس برای بازگشایی نوار شمالی درگیری افزایش دهد. اگر سایتهای داخل بلاروس نزدیک مرز اوکراین مورد حمله قرار گیرند، این میتواند به عنوان مقدمهای برای دخالت مستقیم بلاروس باشد. حداقل، بلاروس پیش از این تحویل تسلیحات و سایر تجهیزات نظامی به روسیه را افزایش داده، در حالی که لوکاشنکو لفاظیهای تحریکآمیز علیه اوکراین را تشدید کرده است.
دردسر نزدیکی به دریای سیاه و حضور نظامیان روسی
مولداوی نیز با درگیری در اوکراین ارتباط دارد. مانند بلاروس، مولداوی یک گروه از نیروهای روسی در خاک خود دارد -اگرچه در این مورد آنها دهههاست در منطقه خودمختار ترانسنیستریا مستقرند. در حالی که مناقشه ترانسنیستریا از اوایل دهه 1990 متوقف شده و نیروهای روسی در آنجا تا این لحظه به طور فعال در اوکراین حضور نداشتهاند، با این وجود آنها یک نگرانی امنیتی برای دولت مولداوی ایجاد میکنند. روسیه تمایل خود را برای قطع دسترسی اوکراین به دریای سیاه پنهان نکرده است. این مسئله تنها با اتصال نیروهای روسی در خرسون به نیروهای ترنسنیستریا از طریق بندر اودسا امکان پذیر است.
بنابراین، نزدیکی جغرافیایی مولداوی به دریای سیاه، همراه با حضور نظامی روسیه از قبل در ترانسنیستریا و موضع غربگرایانه و طرفدار اوکراین دولت مایا ساندو، آن را به نامزد اصلی برای کشیده شدن مستقیم به جنگ روسیه و اوکراین تبدیل کرده است. با تشدید تنشها، نقض حریم هوایی مولداوی توسط موشکهای روسی احتمالا تصادفی نبوده و میتواند به عنوان پیامی از مسکو به کیشینو تعبیر شود که از درگیری مصون نیست. در این میان، اعتراضات علیه ساندو و ارتباط آنها با الیگارشهای طرفدار روسیه، تهدیدی برای موقعیت داخلی دولت است.
این تحولات لزوماً نشان نمیدهد که تهاجم نظامی روسیه به مولداوی قریبالوقوع است – روسیه مطمئناً در اوکراین حسابی دچار دردسر است و گشودن یک جبهه جدید در مولداوی تنها فشار بیشتری را بر نیروهای روسیه وارد میکند. اما مولداوی در برابر تعدادی از تاکتیکهای جنگ ترکیبی از سوی مسکو، از جمله برانگیختن اعتراضها و هدف قرار دادن زیرساختهای انرژی، آسیبپذیر است و حملات موشکی اخیر در اوکراین این کشور را مجبور به کاهش 30 درصدی عرضه برق به مولداوی کرد. با حضور نظامی روسیه در ترانسنیستریا، افزایش دخالت در اوکراین یا فشار بر دولت سندو را نمی توان رد کرد.
نقشه پوتین
گسترش جغرافیایی جنگ در اوکراین اجتنابناپذیر نیست، اما از آنجایی که پوتین به فهرست گزینههای خود برای پاسخ به دستاوردهای سرزمینی اخیر اوکراین نگاه میکند، تشدید مقیاس درگیری جنبههای منفی آشکاری دارد. استفاده از سلاحهای تاکتیکی یا شیمیایی میتواند حمایت بیشتر غرب از اوکراین را فراهم کند و در عین حال حمایت یا حداقل بیطرفی کشورهای غیر غربی مانند چین و هند را به خطر بیندازد.
از سوی دیگر، پوتین میتواند با کشاندن مستقیم کشورهای دیگر مانند بلاروس و مولداوی از خطرات کمتری در مواجهه با غرب مواجه شود. برای مثال، گسترش درگیری به بلاروس و مولداوی میتواند جرقهای برای جریان بیشتر پناهجویان به اروپا باشد که میتواند انسجام کشورهای اتحادیه اروپا حامی اوکراین را تضعیف کند. چنین گسترشی همچنین میتواند زیرساختهای اقتصادی و انرژی در این قاره را مختل کند و جنگ را برای غرب پرهزینهتر و دردناکتر کند.
در حالی که گسترش جنگ به کشورهای دیگر چالشها و محدودیت هایی را برای مسکو ایجاد میکند، روسیه ثابت کرده که همچنان ترجیح میدهد از جنگ نامتقارن در برخورد با غرب استفاده کند. این امر به ویژه زمانی که مسکو دچار شکستهایی میشود -مانند آنچه که در حال حاضر در میدان نبرد در اوکراین تجربه می کند- قبلا انجام شده است. از این حیث، اقدامات روسیه در بلاروس و مولداوی، و همچنین واکنشهای دولتی و اجتماعی مربوطه در این کشورها، نقش مهمی در جنگ در اوکراین و بنبست گسترده تر مسکو با غرب خواهد داشت، زیرا این کشور به سمت پویایی بیشتر و فاز غیر قابل پیشبینی حرکت میکند.