حسن روحانی جاهل بود /هاشمی رفسنجانی به دنبال دیکتاتوری بود و خودش را عقل کل می دانست /برخی آخوندها عمامه برداشتند و مقابل اربابشان سجده کردند
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه جوان در مصاحبه با مظفر نامدار از چهره های اصولگرا که او را پژوهشگر اندیشه اسلامی معاصر نامیده درباره موضوعات مختلف گفت و گو کرده است.
پاسخ تند اعتماد به کیهان/ دشمن تیم ملی نباشید، دوست هم نیستید
بخشهایی از اظهارات او را میخوانید:
*این تحریمها که هیچ، اگر هزار برابر این تحریم فشردهتر شود، ده شاهی برای ملت ایران ارزشی ندارد.
وحشت اسرائیلی ها از انتقام ایران/ امنیت مقامات صهیونیستی افزایش مییابد
*من این منطق را که تحریمها موجب مشکلاتمان شده قبول ندارم.
* آن آدم جاهلی که گفته بود همه مشکلات حتی مشکلات آبخوردن ما هم باید از طریق غربیها حل شود. نه تاریخ خوانده و نه سیاست، در واقع هیچ چیز بلد نیست.
انتقاد موسوی خوئینی ها از روحانیون/ شریعتمداری باعث همه فسادها می شد
* شیوههای سیاستگذاری و برنامهریزی و ساختار دیوانسالاری که آقای هاشمی تشکیل داد در ایجاد اغتشاشات آن دوره تأثیراتی داشته است. ایشان در ساختار دیوانسالاری از افرادی استفاده میکرد که شبیه میرزاملکمخان ارمنی فکر میکردند. افرادی که مدعی بودند ما استعداد ساختن یک لولهنگ (آفتابه) را هم نداریم! البته من شخصیت خود آقای هاشمی را اینطور نمیبینم، آقای هاشمی این دیدگاه را نداشت، ولی ساختار دیوانسالاریاش اینگونه بود.
روزنامه شهرداری: داریوش فروهر با غیرت و وطن پرست بود/ خدا رحمت کند مرحوم فروهر را
* اولین زمزمههای تفکر لیبرلیسم در حوزه فرهنگی و اقتصادی کشور در دولت آقای هاشمی شنیده شد. آقای هاشمی بیش از حد خود را عقل کل میدانست.
*در جریان مک فارلین آقای ریشهری- وزیر اطلاعات وقت- به اطلاع حضرت امام میرساند که آقای هاشمی چنین بازی را شروع کرده است! حضرت امام همان موقع ذیل یادداشت ایشان مینویسند: دست به کار بسیار خطرناک میزنید، آیا به عواقب این کار فکر کردهاید و میتوانید آن را مدیریت کنید؟ اما آقای هاشمی محکم میایستد و میگوید: میتوانم مدیریت کنم. هرچند دیدید که بر سر همین ناتوانی و غرور بیجا، چه تاوان سنگینی دادیم.
*هنوز بخش اعظم خاطرات حضرت آقا منتشر نشده است، ولی تا جایی که جستوجو کرده و میدانم، ظاهراً سر مسئلهای بعضی از آقایان به ایشان جسارت کرده بودند که کشور به صورت دیکتاتوری اداره میشود! البته آنها به قول خودشان، تذکری داده بودند. حضرت آقا به آنها گفته بودند: «من دیکتاتور هستم؟! آقای هاشمی وقتی دوران ریاستجمهوریاش در حال اتمام بود، به راحتی درخواست داشت که آرای مردم و قانون اساسی را نادیده بگیرید و تغییری در تداوم ریاستجمهوری از هشت ساله بدهید. به ایشان گفتم یعنی شما میفرمایید ریاستجمهوری مادامالعمر شود؟ آن روز اگر جلوی او را نگرفته بودم، چه کسی میتوانست جلوی دیکتاتوری بعدی که میخواست در ایران حاکم شود و مردم و قانون اساسی در آن حاکمیت دیگر ارزشی نداشته باشد را بگیرد؟ من از جمهوریت و اسلامیت ملت ایران حفاظت کردم....»
* لیبرالها روباه صفت و حیلهگر هستند، بنابراین به بعضی از تحرکات اجتماعی دامن میزنند، ولی کلاً با جنبشهای اجتماعی میانه خوبی ندارند.
*وقتی وارد دانشگاه میشوم و سر کلاس دانشجو آنقدر بیتربیت است که بیادبی میکند، من یا باید هم شأن خودش بشوم و فحش بدهم که امکان ندارد چنین اتفاقی بیفتد یا باید کلاس را با همان وضع استبدادی تحمل کنم یا از کلاس بیرون بیایم! از این سه حالت خارج نیست. باقی اساتید هم چنین شرایطی دارند.
*چقدر فرمایشات رهبری در دهه ۷۰ خوب بود که فرمودند: «استبداد روشنفکری و ارتجاع روشنفکری دو قاعده بسیار خطرناک است که کشور ما از آن رنج میبرد. وقتی از عقل کم میآورند، به استبداد گرایش پیدا میکنند و زور میگویند و دیگران را متهم به استبداد میکنند! در حالی که خودشان تجسم استبداد هستند، ولی معنی آن را نمیدانند و به ارتجاع رو میآورند.» این افراد امروز حرفهایی میزنند که میرزا ملکمخان ۲۰۰ سال پیش زده بود. اینکه همه چیز را دست غربیها بدهیم و با آنها بسازیم! مگر آقای اکبر ترکان نگفته بود که ملت ایران تنها استعداد تولید آبگوشت بزباش را دارد! همانند حرف میرزا ملکمخان و سیدجمال واعظ اصفهانی پدر محمدعلی جمالزاده - که از آن پدر این پسر برمیآید - که در روزنامه الجمال نوشت: ملت ایران استعداد ساختن لولهنگ (آفتابه) را هم ندارد! میرزا ملکمخان هم گفته بود: ما عرضه ساختن آفتابه هم نداریم! بنابراین از زیر دست آن اساتیدی که تفاوت بین استقلال و وابستگی را نمیدانند، دانشجویی بیرون میآید که بالاترین منطقش، فحش رکیک، استبداد و زور گفتن به دیگران است.