استراتژی بایدن در اوکراین
به گزارش اقتصادنیوز، جنگ در اوکراین شکل فرسایشی به خود گرفته و دو طرف در هفته های گذشته پیشرفت های کوچکی داشته و سرزمین های مختلفی به صورت چندباره بین آنها رد و بدل شده است. این وضعیتی است که به عقیده کارشناسان برای چند سال به طول بیانجامد و پیامدهای ناگواری را برای تمام دنیا در پی داشته باشد.
ریچارد هاس، استراتژیست و تحلیلگر مشهور حوزه بین الملل با انتشار یادداشتی در نشریه فارن افرز با عنوان «استراتژی اوکراین برای طولانی مدت» تاکید داشته در چنین شرایطی نیاز به داشتن یک استراتژی بلندمدت از مهمترین ضروریات است.
اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «آمریکا و اروپا دست از حمایت از اوکراین می کشند؟»منتشر و در ادامه بخش دوم و پایانی این مقاله منتشر می شود:
عدم کارایی «سرزمین در ازای صلح» برای اوکراین
جای تعجب ندارد که با افزایش هزینه های انسانی، اقتصادی و دیپلماتیک جنگ، تمایل به پایان دادن به آن در حال افزایش باشد. متداول ترین راه حل پیشنهادی این است که اوکراین برخی از سرزمین هایی را که روسیه در حال حاضر اشغال کرده در ازای موافقت مسکو با پایان دادن به درگیری ها ها واگذار کند. این رویکرد «سرزمین در ازای صلح» از زمان جنگ شش روزه 1967، زمانی که شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد داد که اسرائیل در ازای صلح با اعراب، اراضی را که در جنگ فتح کرده بود، تسلیم کند، در دیپلماسی به چشم آمد.
این چارچوب شاید در برخی موارد کارساز بوده، اما برای اوکراین مناسب نیست. در حالی که در نمونه مورد اشاره اسرائیل سرزمین هایی را که از طریق جنگ به دست آورده بود، واگذار کرد، از اوکراین خواسته می شد تا سرزمین هایی را که در جنگی تهاجمی علیه خود از دست داده، واگذار کند. ناهمسانی قدرت نیز در اینجا شکل دیگری دارد. برای طرف قویتر، واگذاری زمین برای به دست آوردن صلح یک چیز است -همانطور که در مورد اسرائیل اتفاق افتاد- اما اینکه طرف ضعیفتر، سرزمینی را به طرف قویتر ارائه دهد، به این امید که طرف دوم بالاخره راضی شود، یک چیز دیگر است. این همان رویکردی بود که در سال 1938 در مونیخ اتخاذ شد، زمانی که سرزمین سودت که در آن زمان بخشی از چکسلواکی بود به آدولف هیتلر داده شد و از آن زمان تاکنون این رویکرد بی اعتبار شده است.
اوکراین چقدر سرزمین می دهد؟
با این حال، هر طرف درگیری باید دائماً هزینه ها و مزایای ادامه جنگ را در مقابل زمین گذاشتن اسلحه بسنجد. واگذاری سرزمین در ازای صلح ممکن است برای اوکراین گزینه جذابی باشد یا نباشد. پاسخ بستگی به این دارد که کدام و چه مقدار قلمرو، اینکه آیا آن سرزمین در نهایت ممکن است بازپس گرفته شود یا خیر، و سایر ویژگی های صلح، از جمله ماندگاری آن -که پیش بینی همه آنها سخت است.
با این حال، نتیجه نهایی این است که تقریباً غیرممکن است اوکراین حتی به طور موقت با نتیجهای موافقت کند که باعث شود روسیه بر قلمروهای بسیار بیشتری نسبت به آنچه قبل از فوریه اشغال کرده بود، کنترل پیدا کند.
درست است، اوکراین گاهی آمادگی خود را برای دست کشیدن از جاه طلبی های خود برای پیوستن به ناتو و بی طرفی خود را اعلام کرده است. اما اگر این کشور این کار را مشروط به این می کند که این یک بی طرفی مسلحانه باشد، که مستلزم حمایت نظامی مستمر غرب است –چیزی که احتمالا روسیه آن را نمی پذیرد. ضمن آنکه احتمالا روسیه عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا را که اولویت زلنسکی است، نمی پذیرد. همچنین تصور اینکه دو دولت بتوانند بر سر ضمانتهای امنیتی خارجی برای اوکراین یا حضور نیروهایی از کشورهای ثالث به توافق برسند، دشوار است، زیرا چنین توافقاتی باعث ایجاد ترتیبات سرزمینی میشود که ممکن است یک طرف یا طرف دیگر بخواهند آن را تغییر دهد.
گل آلودتر کردن آب توسط دولت بایدن
ایالات متحده به نوبه خود اعلام کرده این به اوکراین بستگی دارد که تصمیم بگیرد چه راه حلی می خواهد. با توجه به اینکه واشنگتن منافع بسیار گسترده تری نسبت به کیف دارد، توجیه این موضع دشوار است. دولت بایدن با پیشنهاد طیفی از اهداف مختلف، از تضعیف روسیه تا دستیابی به تغییر رژیم، آب ها را گل آلودتر کرده است. در پایان ماه می، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، قصد شفافسازی مقاصد خود را داشت و در مقالهای در نیویورک تایمز نوشت: «ما میخواهیم اوکراینی دموکراتیک، مستقل، مقتدر و مرفه را همراه با ابزارهایی برای بازدارندگی و دفاع از خود در برابر تهاجمات بیشتر ببینیم».
بده بستان در خاک اوکراین؛ چرا آمریکا چکمه ها را روی زمین نمی گذارد؟
این بیانیه روشنگر است، اما سردرگمی را پایان نمی دهد. دولت بایدن تمایلی به اعتراف به این حقیقت ناخوشایند نداشت که بده-بستانی در اوکراین در جریان است. ایالات متحده در اجرای این هنجار که کشورها مرزها را با زور تغییر نمی دهند منافعی دارد، اما این منافع با دیگر منافع در تعارض است: تمایل به اجتناب از جنگ مستقیم با یک قدرت بزرگ مجهز به سلاح هسته ای.
به همین دلیل است که ایالات متحده از گذاشتن چکمهها روی زمین خودداری کرده، منطقه پرواز ممنوع بر فراز اوکراین را رد کرده و از شکستن محاصره بنادر اوکراین توسط روسیه خودداری کرده است. چنین خویشتنداری عاقلانه است، اما چیزی که به آن اضافه میکند این واقعیت است که اوکراین باید به مبارزه خود ادامه دهد - -و این در حالی است که حتی با کمک غرب، اوکراین احتمالاً نمیتواند وضعیت موجودی را که قبل از فوریه امسال حاکم بود، احیا کند، و در مورد وضعیت قبل از سال 2014 هم بهتر است که چیزی نگوییم.
استراتژی بلندمدت غرب
بنابراین غرب به یک استراتژی برای طولانی مدت نیاز دارد. بر اساس روال کنونی، در حالی که از دخالت مستقیم نظامی پرهیز می شود، ایالات متحده و اروپا به ارائه تسلیحات مورد نیاز اوکراین (همراه با اطلاعات و آموزش مرتبط) ادامه می دهند تا بتواند اقدامات نظامی روسیه را ناکام و از کنترل بیشتر در قلمرو اوکراین جلوگیری کنند. آنها از هدف اوکراین برای بازگرداندن تمامیت ارضی کامل خود از طریق سیاست تحریم و دیپلماسی حمایت می کنند و در عین حال از به رسمیت شناختن هر سرزمینی که پوتین تلاش می کند بخشی از روسیه کند، خودداری می کنند.
اگر ترکیه به مخالفت خود ادامه دهد، آنها از عضویت فنلاند و سوئد در ناتو استقبال می کنند -چه به صورت رسمی به عنوان اعضای کامل و چه به عنوان اعضای عملی تحت پوشش تضمین های جانبی. آنها همه این کارها را انجام می دهند، زیرا از یک هنجار مهم بین المللی حمایت می کنند: اینکه مرزها را نمی توان با زور تغییر داد.
تحریم ها علیه روسیه همچنان حیاتی است. هیچ کدام موثرتر از قطع نهایی وابستگی اروپا به گاز روسیه نخواهد بود. کشورهای اروپایی باید سرعت بخشیدن به توسعه منابع انرژی جایگزین را در اولویت قرار دهند. اما در این بین، آنها می توانند برای کاهش تقاضا برای نفت و گاز روسیه تعرفه نیز اعمال کنند. کشورهای اروپایی همچنین باید برنامه های اضطراری را برای این احتمال که روسیه صادرات گاز به اروپا را در تلاش برای محدود کردن ارسال تسلیحات به اوکراین یا تضعیف حمایت از تحریم ها کاهش دهد، آماده کنند. ایالات متحده، اروپا و شرکای آنها در آسیا مانند استرالیا، ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی به حمایت مالی اوکراین ادامه خواهند داد.
غرب همچنین باید تلاش کند صادرات غلات از اوکراین را که محور امنیت غذایی جهان است، بازگرداند. اگر محدودیتهای لجستیکی و حملات روسیه، حمل و نقل اوکراین را از طریق راهآهن و جاده به بنادر رومانی محدود کند، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش باید به اوکراین ابزارهای پیشرفته (به احتمال زیاد هواپیما) برای حمله به کشتیهای نیروی دریایی روسیه در دریای سیاه ارائه دهند. تشکیل یک ائتلاف بینالمللی برای اسکورت کشتیهای تجاری هنگام خروج از بنادر اوکراین در اصل جذاب است، اما در عمل احتمالاً سازماندهی آن غیرممکن است و انجام آن بسیار خطرناک است.
مدل جنگ خلیج فارس، نه مدل جنگ عراق
مقامات ایالات متحده جنگ در اوکراین را بر اساس نظم و نه دموکراسی تصمیم خواهند کرد. بسیاری از دولتهای جهان دموکراتیک نیستند، اما میتوانند به اهمیت مورد تهاجم قرار نگرفتن واقف باشند. این مدل شبیه جنگ خلیج فارس است -زمانی که ایالات متحده حمایت بین المللی گسترده ای را برای بازگرداندن حاکمیت و تمامیت ارضی کویت به دست آورد- نه شبیه جنگ عراق در سال 2003 -زمانی که تلاش ها برای تغییر رژیم در عراق، ایالات متحده را عمدتاً منزوی کرد. در داخل و خارج از کشور، بایدن به طور منظم بر اهمیت اوکراین تاکید خواهد کرد: یعنی اگر تهاجمات وحشتناک و غیرقابل مهار عادی شود، جهان کمتر امن، کمتر مرفه و کمتر قادر به مقابله با چالش های جهانی خواهد بود که همه را تحت تأثیر قرار می دهد.
در نهایت، آنچه احتمالاً برای پایان دادن به جنگ لازم است، تغییر در واشنگتن نیست، بلکه در مسکو است. به احتمال زیاد، با توجه به سرمایه گذاری عمیق پوتین در جنگ، نیاز است که شخص دیگری غیر از او اقداماتی را انجام دهد که به وضعیت نابسامان، بحران اقتصادی و باتلاق نظامی روسیه پایان دهد. غرب باید روشن کند که آماده است به یک رهبر جدید روسیه که آماده برداشتن چنین اقداماتی است، پاداش دهد، حتی اگر فشار بر رهبر فعلی را ادامه دهد.