پوتین در نیمه راه جنگ تنها می ماند؟
به گزارش اقتصادنیوز، تلاش جدید روسیه برای اعلام بسیج محدود نیروها و اعزام آنها به خط مقدم جنگ اوکراین برای تزریق خون تازه به جریان جنگ با پرسشهای زیادی مواجه شده است.
اگر چه مقامات روسیه با اطمینان از موفقیت در این مسئله صحبت میکنند، دو منبع ناشناس از اقامتگاه پوتین به نیویورکتایمز گفتهاند که طی یک نشست در کرملین، پوتین مجبور به اعتراف بیسابقهای شده و صراحتا اعلام کرده که جنگ در اوکراین نیاز به بهبود در ارتش روسیه را آشکار کرده است.
بدین ترتیب به نظر میرسد علاوه بر وضعیت لجستیکی ارتش روسیه، وضعیت نیروی انسانی دخیل در جنگ نیز امروز به چالشی قابل توجه برای کرملین مبدل شده است.
جان بلیک، تحلیلگر سیانان، با انتشار یادداشتی با عنوان «چه چیزی باعث میشود ارتش اراده جنگیدن را از دست بدهد؟ این چیزی است که تاریخ به ما میگوید -و چیزی است که ممکن است پوتین به زودی با آن مواجه شود»، با بررسی نمونههای تاریخی این فرضیه را مطرح کرده که کاملا محتمل است نیروهای روسی در آیندهای نزدیک دست از جنگیدن بکشند.
بخش اول آن پیش از این با عنوان «ارتش پوتین در لبه پرتگاه» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن منتشر میشود:
آنها ایمان خود را به رهبران خود از دست می دهند
هر جنگی تصاویر تعیینکننده خود را دارد. جنگ اوکراین در حال حاضر برخی از موارد فراموشنشدنی را به همراه داشته که تضاد سبک رهبری ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و همتای اوکراینی او، ولودیمیر زلنسکی را نشان میدهد. عکسهای اخیر پوتین معمولاً او را در کت و شلوار پوشیده، تنها در سر یک میز کنفرانس طولانی، در یک اتاق بزرگ و استریل نشان میدهد، در حالی که یک ژنرال یا بوروکرات در انتهای دیگر نشانده شده است. این عنوان به خوبی میتواند شایسته اوباشد: «دیکتاتور پارانوئید و منزوی در حال عمل».
این تصاویر از پوتین را با تصاویر زلنسکی مقایسه کنید. یکی از آنها او را نشان میدهد -پس از آن که قول داده شهر را رها نکند، حتی اگر او و خانواده اش در خطر باشند- که با قاطعیت در کنار حلقه مشاورانش در شب در کییف ایستاده، عکسهای دیگر او را در حالت خستگی نشان میدهند، با ریش و در حال بغل کردن سربازان در خط مقدم.
مک کاسلند، که مشاور امنیت ملی رادیو و تلویزیون CBS نیز هست، میگوید که این تصاویر درس رهبری را ارائه میدهند. مک کاسلند، که کارگاههای رهبری را از طریق شرکت خود، Diamond6، به شرکتها، موسسات غیرانتفاعی و دولتی ارائه میدهد، میگوید: «فقط به هر دوی این عکسها از نظر اینکه دوست دارید برای چه کسی کار کنید نگاه کنید. مهم نیست که شما در ارتش هستید یا برای یک شرکت کار میکنید. تصمیمگیری در این مورد بسیار آسان است».
مک کاسلند و دیگران میگویند که ارتشها وقتی ایمان خود را به رهبران خود از دست می دهند، اراده جنگیدن را از دست میدهند. آنها میگویند که سربازان از ژنرالها یا دیگر رهبران انتظار ندارند که با آنها در سنگرهای خط مقدم همراه شوند. اما آنها میخواهند بدانند که آیا رهبران به آنها اهمیت می دهند و به فداکاری آنها احترام می گذارند.
اگر میخواهید بدانید که چگونه یک رهبر میتواند ارتش را به سطوح مافوق بشری استقامت برساند، این داستان محبوب یکی از بزرگترین فرماندهان تاریخ را در نظر بگیرید: اسکندر مقدونی. اسکندر ارتش درهمشکسته خود را در بیابان در تعقیب دشمن هدایت میکرد که پیشاهنگان با یک پیمانه آب گرانبها در کلاهخود به سوی او بازگشتند. آنها کلاهخود را در مقابل لشکریان به او دادند. اسکندر از سربازان تشکر کرد و سپس در مقابل دیدگان سربازان آب را بر زمین ریخت. او اعلام کرد که هیچ آبی نمیگیرد مگر اینکه همه مردانش آب بخورند. سربازانش او را تشویق کردند.
اسکندر مقدونی هرگز در یک نبرد شکست نخورد. یکی از وقایعنگاران مینویسد: «تأثیر این عمل آنقدر خارقالعاده بود که آب هدر رفته توسط اسکندر کارکرد نوشیدنی برای همه افراد ارتش بود».
آنها حمایت کشور خود را از دست می دهند
ما میشنویم که مفسران درباره خطرات دوقطبی شدن بیش از حد در سیاست آمریکا، قدرت فاسدکننده «پول سیاه» غیرقابل ردیابی و فروپاشی هنجارهای مدنی هشدار می دهند. چیزی که بسیاری نمی گویند این است که این روندها می توانند در زمان جنگ به یک موضوع امنیت ملی تبدیل شوند. به زبان ساده، یک ارتشی میتواند زمانی که کشورشان بیش از حد فاسد یا دچار تفرقه شده و از آنها حمایت نمیکند، از ارتش کنارهگیری کند.
یک مثال کلاسیک، فروپاشی گسترده ارتش ویتنام جنوبی در بهار 1975 است. ارتش ایالات متحده برادر بزرگ و خیرخواه ویتنام جنوبی برای یک دهه بود، زیرا هر دو کشور با ویتکنگ و ارتش ویتنام شمالی میجنگیدند. اما دولت ویتنام جنوبی مملو از فساد بود. رهبران آن و نزدیکان آنها کمکهای نظامی را به جیب زدند و هرگز در میان مردمی که ظاهراً به آنها خدمت میکردند، حمایتی کسب نکردند
پس از خروج نیروهای رزمی توسط ارتش آمریکا در سال 1973، ارتش ویتنام شمالی دو سال بعد آخرین حمله خود را به سایگون آغاز کرد. ارتش ویتنام جنوبی از جنگیدن خودداری کرد. درک فریزبی، مورخ دانشگاه ایالتی تنسی میگوید: عکسهای خبری مربوط به آن دوره نشان میدهد که تجهیزات ارتش در جادهها پر از زباله است، زیرا سربازان واحدهای خود را رها کرده و سعی میکنند در میان مردم غیرنظامی پنهان شوند. فریزبی میگوید: «وقتی به نظر میرسید که شمال میخواهد جنوب را تسخیر کند، به نظر میرسید ارتش ویتنام جنوبی نمیتوانست در برابر آن مقاومت کند. زمانی که آمریکایی ها رفتند، از دست دادن ویتنام جنوبی اجتنابناپذیر به نظر میرسید».
جنگها فقط توسط سربازان انجام نمیشود. یک کشور، مردم و نهادهایش با هم میجنگند. این همان چیزی هستند که مایکل باتلر مورخ آن را «تلاشهای اجتماعی» مینامد. باتلر، نویسنده کتاب «فروش جنگ عادلانه: چارچوببندی مشروعیت و مداخله نظامی ایالات متحده»، میگوید سلامت نهادهای یک کشور -دولت، ارتش و رسانههای آن- به اندازه اراده یک سرباز برای جنگیدن اهمیت دارد. باتلر به «درباره جنگ»، نوشته کارل فون کلاوزویتز، استراتژیست نظامی پروس در قرن نوزدهم، اشاره میکند که نوشت «نیروی شوروشوق» به اندازه ارتش و دولت برای یک تلاش موفق جنگی حیاتی هستند.
باتلر میگوید، اگر دولتی فاسد باشد و اعتماد مردم را به همراه نداشته باشد، ارتش ممکن است اراده جنگیدن را از دست بدهد. او میگوید به نظر میرسد این اتفاق در روسیه رخ میدهد، جایی که جامعه مدتهاست تحت تأثیر «فرسودگیاجتماعی» قرار گرفته است. او میگوید که شهروندان این کشور فروپاشی غمانگیز اتحاد جماهیر شوروی، فساد گسترده، بیتفاوتی سیاسی، و درهم شکستن رسانههای مستقل و صداهای مخالف را تجربه کردهاند. بیتفاوتی سیاسی افزایش یافته است. او میگوید که وضعیت ناخوشایند داخلی روسیه ممکن است در حال سرایت به ارتش این کشور باشد و افزود که نشانهها در هزاران مردی که از روسیه برای فرار از خدمت سربازی فرار میکنند، وجود دارد.
باتلر، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلارک در ماساچوست، میگوید: «این شواهد بسیار قانعکنندهای است که نشان میدهد نیروی شور و اشتیاق به طور مؤثر در این جنگ موجود نیست. تعجبآور نیست که ببینیم در میدان نبرد با سربازانی که در حال فرارند مواجه شویم».
این در حالی است که به نظر می رسد اکنون نیروهای شور و اشتیاق به نفع اوکراین هستند. مردان و زنان ارتش میدانند که برای چه میجنگند. مک کاسلند میگوید: «اوکراینیها احتمالاً با قویترین نیرویی که یک سرباز میتواند داشته باشد -دفاع از کشور، خانوادهها و خانههایشان- انگیزه میگیرند».
سوال بزرگ برای سربازان روسیه در این زمستان
ارتش آمریکا نیم قرن پیش در ویتنام با بحران روحی مواجه شد. نیروهای آمریکایی در طول جنگ ویتنام هرگز تسلیم نشدند. آنها در طول جنگ هرگز در یک نبرد بزرگ شکست نخوردند. حمله تت در سال 1968، کارزار شکست خورده ارتش ویتنام شمالی و ویتکنگ، یک پیروزی نظامی برای ایالات متحده بود. با این حال این یک ضرر سیاسی ویرانگر نیز بود. مردم آمریکا علیه جنگ مخالفت کردند. تظاهرات ضد جنگ کشور را تکان داد. مردم آمریکا وقتی فهمیدند رهبران سیاسی و نظامی کشورشان درباره هدف و موفقیت جنگ به آنها دروغ گفته اند، خشمگین شدند.
بسیاری از سربازان رزمی آمریکایی به سادگی اراده جنگیدن را از دست دادند. خروج ناگهانی آمریکا از ویتنام یکی از تحقیرآمیزترین فصلهای تاریخ ما بود. زمینه سیاسی جنگ ایالات متحده در ویتنام با جنگ فعلی در اوکراین متفاوت بود. در روسیه، اعتراضات جنگی سرکوب شده و رسانه ها عمدتاً نسبت به رفتار پوتین انتقادی ندارند. اما در میدان جنگ، بسیاری از سربازان روسی در حال کشف چیزی هستند که برخی از سربازان آمریکایی در ویتنام متوجه شدند - که آنها برای دروغ می جنگند.
همانطور که جان کری، کهنه سرباز جنگ ویتنام و سناتور آینده که علیه جنگ مخالفت کرد، در جلسه استماع کنگره در سال 1971 بیان کرد: «چگونه از یک مرد میخواهی که آخرین مردی باشد که برای یک اشتباه میمیرد»؟ این سوالی است که ممکن است در زمستان امسال سربازان روسی در اوکراین را آزار دهد. اگر پوتین به آنها پاسخی ندهد که سختیهای آنها را ارزشمند جلوه دهد، مهاجرت دستهجمعی مردانی که از روسیه پس از سربازی اجباری فرار می کنند ممکن است به میدان جنگ سرایت کند.
و در یک شب سرد زمستانی که شاید صدای سرودهای کریسمس شنیده نمیشود، بلکه صدای مردانی باشد که در میدان نبرد جان خود را از دست می دهند، سربازان روسی ممکن است از یکدیگر بپرسند: «چگونه از یک مرد میخواهی که آخرین کسی باشد که به خاطر یک اشتباه میمیرد؟»