هشدار نسبت به فروپاشی امپراتوری روسیه!
به گزارش اقتصادنیوز ، از زمانی که تلاش های روسیه برای تصرف کییف و تعریف دولتی دست نشانده در این کشور بی نتیجه ماند، شکست کرملین در اوکراین بیش از هر زمان دیگر محتمل تر شد از همین رو آنچه بعداز نزدیک به یک سال نبرد مورد توجه قرار گرفته، سکوت سیاستگذاران، سیاتمداران، تحلیلگران و روزنامه نگاران در باب پیامدهای شکست روسیه در اوکراین است. با این همه هستند ناظرانی که می گویند که ترکیبی از یک جنگ شکست خورده در خارج از کشور و سیستم شکننده و تحت فشار در داخل می تواند زمینه را برای وقوع انفجار هموار کند و این همان نتیجه ای است که فارغ از خوب یا بد بودن، سیاتسگذاران باید برای رویارویی با ان آماده شوند.
نزاع خونین در کمین کرملین
آنگونه که فارین پالسی نوشته، سناریوهای مختلفی برای روسیه پسا شکست عریان در اوکراین قابل تصور است، کنار رفتن پوتین از قدرت و به دنبال آن نبردی آشکار و خونین میان ناسسیونالیست های راست افراطی و محافظه کاران اقتدارگرا که در سیستم سهم دارند؛ گروه نخست ناسیونالیست های راست افراطی اند که خواهان تداوم جنگ در اوکراین هستند و حفظ سلسله مراتب سیاسی حاکم. دسته دوم از پایان جنگ می گویند و اصلاح روسیه. به باور ناظران فارغ از این که کدام دسته یا گروه برنده این کارزار باشند، جنگ قدرت، رژیم را تضعیف کرده و روسیه را از تلاش های جنگی اش منحرف خواهد کرد.
اکوایران در ادامه ترجمه این مطلب آورده است: در همین راستا رژیم تضعیف شده با اقتصادی در هم شکسته طبیعتا از روس های ناراضی می خواهد به خیابان ها بیایند، شاید با توسل به سلاح. در چنین شرایطی آنگونه که تحلیلگران می گویند برخی از واحدهای سیاسی غیر روس تعریف شده در فدراسیون روسیه؛ مناطقی چون تاتارستان، باشقیرستان، چچن، داغستان و سخا ممکن است اعلام خودگردانی کرده و جدا شوند. حال اگر روسیه از این آشفتگی جان سالم به در ببرد، احتمالا به کشوری ضعیف و مشتری چین تبدیل خواهد شد در غیر این صورت نقشه اوراسیا می تواند بسیار متفاوت تر به نظر برسد.
آخرین نشان از فروپاشی امپراتوری بازسازی نشده
با توجه به جغرافیای گسترده روسیه، تاریخ این کشور و قومیت های ساکن در این سرزمین؛ سناریویی که بسیاری از محققان بر آن متمرکز هستند فروپاشی قدرت مرکزی و فدراسیون است. این همان سرنوشتی است که شوروی سابق نیز بدان مبتلا شد. اگر روسیه درگیر فروپاشی شود این رخداد نه ارتباطی به اراده نخبگان روس دارد و نه سیاست های غرب. در این میان نقش نیروهای ساختاری بزرگ تر برجسته است. روسیه تحت رهبری پوتین از تنش های تقویت کننده متقابل رنج می برد؛ رخدادی که پایه های کشوری را تعریف کرده که بسیار شکننده از آن چیزی است که در ظاهر شاهدش هستیم. همین شکنندگی و ناکارآمدی شکست های نظامی، اخلاقی و اقتصادی در جنگ اوکراین را رقم زده است.
همزمان شاهد در هم شکسته شدن کیش شخصیتی پوتین هستیم؛ چالشی که با افزایش سن و بیماری اش مشهودتر هم شده است. در چنین شرایطی سوء مدیریت فاحش اقتصاد نفتی روسیه، فساد افسار گسیخته که در تمام سطوح جامعه رخنه کرده و شکاف های قومی و منطقه ای گسترده شاید آخرین نشان از پایان امپراتوری بازسازی نشده جهان است. در شرایط کنونی شاید صرفا یک محرک لازم است تا سیستم را به سوی فروپاشی سوق دهد.
یک جرقه تا وقوع جنگ داخلی
روسیه شکست خورده در جنگ با اوکراین، ضعف پوتین و دولت او را عریان تر کرد و همین گزاره می تواند به سان جرقه ای باشد که چوب های فرسوده نهادهای روس را شعله ور می کند. البته جرقه ها غیر قبال پیش بینی هستند و روسیه می تواند بحران کنونی را پشت سرگذاشته و در شکل و ظاهر کنونی اش حتی بعد از پوتین باقی بماند.با این همه همین ساختار باقی مانده هم ضعیف خواهد بود و هم درگیر تنش های ساختاری. پوتین خود در باب این مقوله تردید دارد او در سخنرانی سال 2023 اش به تهدید بالقوه جنگ برای استقلال روسیه اشاره کرد؛ نکته ای که پیشتر در باب آن سکوت کرده بود.
اگر جرقه زده شود، سقوط احتمالی روسیه بی ثبات کننده و خشونت آمیز خواهد بود و می تواند بستر را برای وقوع جنگ داخلی هموار کند. این همان تحلیل مارلن لارویل است؛ مورخ، مدیر موسسه مطالعات اروپا، روسیه و اوراسیا فعال در دانشگاه جورج واشنگتن.به باور این چهره، فروپاشی موجب ایجاد جنگ داخلی شده چرا که دولت های جدید بر سر مرزهای ها و دارایی های اقتصادی با یکدیگر در نبرد هستند. همزمان نخبگان روس به هرگونه تجزیه طلبی با خشونت واکنش نشان خواهند داد.
پیش بینی های لارویل و کسینجر بدترین سناریوهای ممکن هستند. تاریخ به ما نشان می دهد فروپاشی امپراتوری غالبا برای کشورهایی که درآستانه فروپاشی قرار دارند، آشفتگی هایی را به دنبال دارد اما برای همسایگان آنها لرزه ای جدی به همراه نخواهد داشت. حال سوال این است که در صورت فروپاشی روسیه کدام مسیرها ممکن است اجرایی شود؟ تاریخ نشان می دهد که انتقال قدرت می تواند هم نسبتا مسالمت آمیز باشد و هم با خشونت همراه شود.
فروپاشی قریب الوقوع است؟
بدبین ها از جدایی طلبی می گویند و خوش بین ها بر این باورند که بعد از شکست روسیه در اوکراین توان این کشور کاهش یافته و این بازیگر دیگر قادر نخواهد بود تا در چند جبهه بجنگد. بدبین ها از درگیری دولت های جدید و غیر رسمی در قفقاز شمالی می گویند در حالی که خوش بین ها می گویند که غیر روس ها دارای مرزهای اداری، دولت های منطقه ای موجود و منابع اقتصادی فراوان هستند؛ منابعی که آنها را قادر می سازد از درگیری با همسایگانشان خودداری کنند.
خوش بین ها ممکن است بگویند که اوضاع در قیاس با شرایط کنونی تغییر چندانی نخواهد کرد اما بدبین ها بر این باورند که وضعیت بدتر خواهد شد، انها به زرادخانه هسته ای روسیه اشاره دارند. تنها نقطه توافق میان بدبین ها و خوش بین ها این است که روسیه می تواند درگیر جنگ داخلی شود بالاخص به واسطه حضور ارتش های خصوصی بزرگ و مجهز.
با این همه آنگونه که فارین پالسی نوشته فارغ از دیدگاه خوش بین ها و بدبین ها، ما صرفا قادریم درام در حال سقوط روسیه را به نظاره بنشینیم.نه سیاست های غرب و نه شخص پوتین قادر به مهار این واقعیت نخواهند بود.این به این دلیل است که روسیه امروز گرفتار بحران های نهادی عمیقا ریشه دار شده و پوتین با اقدام های بی ثبات کننده اش وضعیت را تشدید هم کرده است. این تحلیل بدین معنا است که غرب باید عقب بنشیند چرا که روسیه در نقطه ای متلزلی قرار گرفته، با این همه غرب می تواند با حمایت های قدرتمندتر از اوکراین و حتی بلاروس و کشورهای کلیدی چون قزاقستان با به حداقل رساندن پس لرزه ها پایان امپراتوری پوتین را تضمین کنند.