چرا پوتین علاقهای به پایان دادن به جنگ اوکراین ندارد؟
به گزارش اقتصادنیوز ، ماکسیم ساموروکوف، همکار مرکز اوراسیا روسیه کارنگی، با انتشار یادداشتی با عنوان «چرا پوتین هرگز با تنشزدایی موافقت نخواهد کرد» این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. اقتصادنیوز، این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه میشود:
پایان جنگ یک گزینۀ منطقی است
عدۀ زیادی انتظار دارند که جنگ روسیه علیه اوکراین در سال 2023 به پایان برسد، زیرا همه چیز برای پایانیافتن این جنگ مهیاست: روسیه به اهداف خود نرسیده و اوکراین نیز در حال پیشروی میدانی است، منابع نظامی روسیه تمام شده و حملۀ طولانی و خونین زمستانی مسکو در دونباس نیز نتایج ناچیزی به همراه داشته است. حتی جامعۀ روسیه هم در آرزوی بازگشت ثبات قبل از جنگ است. بنابراین منطق حکم میکند که روسیه از هر فرصت و بهانهای بهره ببرد تا این جنگ بیحاصل را تمام کند و با توسل به همان دستاوردهای اندک ارضی خود، چهرهاش را نیز حفظ نماید.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، نیز با همین نگاه، این خط فکری را در کنفرانس مطبوعاتی این هفتۀ خود تکرار کرد و گفت که یک ضدحملۀ موفق اوکراین به روسیه میتواند باعث شود که پوتین درنهایت برای مذاکره برای پایاندادن به جنگی که آغاز کرده متقاعد شود.
این جنگ یک پروژۀ شخصی است
اما چنین محاسباتی صرفاً مبتنی بر تحلیل منطقیِ هزینه-فایده است درحالیکه این جنگ به میزان زیادی یک پروژۀ شخصی است. پوتین این جنگ را اساساً و از همان ابتدا بهتنهایی و بر مبنای تصورات خود از واقعیت شروع کرده است و بر اساس همان تصورات شخصی هم ادامه میدهد. پوتین از همان ابتدا هم توجهی به نظر جامعۀ روسیه و نخبگان این کشور نداشت و امروز نیز مثل یک سال گذشته، همان پروژۀ شخصی خود را پی میگیرد و هیچ نشانهای وجود ندارد که نشان دهد که پوتین قصدی برای توقف این پروژۀ شخصی خود دارد. در واقع، ادامۀ جنگ برای او مزایای سیاسی فراوانی به همراه دارد، درحالیکه توقف آن آبستن ضمن خطراتی کم ولی جدی و جدید برای اوست.
نگاه جامعۀ روسیه
شکی نیست که نخبگان و جامعۀ روسیه تا حد زیادی با خشم پوتین از غرب، بیاعتنایی به دولت اوکراین، و اعتقاد به اینکه روسیه قدرت بزرگی است و حق دارد از نیروی نظامیاش علیه سایر کشورها به میل خود استفاده کند، شریک و همراه هستند. در میان روسها، با هر جایگاه اجتماعیای، نسبت به وضعیت اسفبار اوکراینیها همدلی چندانی وجود ندارد. روسها حتی میلی هم برای تبدیلشدن به عضوی دموکراتیک و مسئول در جامعۀ بینالمللی ندارند. بنابراین هیچ اختلاف و مشکل بنیادینی میان مردم و نخبگان روسیه با پوتین دیده نمیشود.
هرچندکه نمیتوان به نظرسنجیهایی که در روسیه انجام میشود خیلی اعتماد کرد، اما میتوان گفت که پوتین حمایت بالایی را از مردم خود دریافت میکند. اما با همۀ اینها، روسها در زمینۀ هزینه و تلفات جنگ تردید دارند. پوتین چندان در بند تلفات و قربانیهای جنگ نیست اما جامعۀ روسیه با او اختلاف نظر دارد که این تلفات و هزینهها و قربانیها در رویارویی با غرب تا کجا میتواند ادامه یابد. اکثر روسها امروز وضعیت خود را یک وضعیت استرسزا میدانند و از مذاکرات صلح فوری با اوکراین استقبال میکنند.
گفتگوهای خصوصی در میان نخبگان روسی نیز نشاندهندۀ نارضایتی عمده از هزینههای فزایندۀ جنگ و عدم درک هدف آن است. با این حال، تهاجم روسیه به اوکراین طبق میل پوتین ادامه دارد و هیچکس هم در روسیه نیست که ابزاری برای غلبه بر اراده او داشته باشد.
جنگ، راهی برای هدایت لویاتان روسیه
پوتین سالها بود که طرحها و نقشههایی برای جامعه روسیه و سیاست روسیه داشت و برای آنها تلاش میکرد، اما نهایتاً هیچ راهی سریعتر و سادهتر از جنگ برای اجرای آنها پیدا نکرد. پوتین معتقد است که تلاشهای سرراست و شفاف و مستقیم برای هدایت لویاتان روسیه ناکافی است و جواب نمیدهد. راه بهتر و مطمئنتر این است که سیستم روسیه را با بحران روبرو کند. در چنین شرایطی، خود سیستم و برای تطابق با بحران، خود را حرکت میدهد.
با حمله به اوکراین، پوتین این رویکرد مدیریتی را به کمال رساند. او با یک تصمیم، تکانۀ لازم را برای این که جامعۀ روسیه به سوی اهداف او سوق پیدا کند ایجاد کرد.
اهداف داخلی پوتین
اما اهداف پوتین چه بود که سالها و در زمان صلح برای آنها تلاش کرد اما نهایتاً مجبور شد دست به دامن جنگ شود؟ در یک کلام، پوتین به دنبال فاصلهگرفتن از غرب و نزدیکی به متحدان شرقی خود بود. پوتین از سال 2014 به این فکر بود که جهتگیری تجاری روسیه را از وابستگی به غرب برهاند.
او هشت سال برای رسیدن به این هدف برنامهریزی کرد و سیاستها و گامهای مختلفی را طراحی و اجرا نمود ولی با یک سال جنگ، بیشتر از آن هشت سال توانست به این هدف برسد: در سال 2022، گردش مالی این کشور با اروپا بیش از 50 درصد کاهش یافت، درحالیکه تجارت با چین بیش از 40 درصد رشد کرد و با هند نیز 2.6 برابر شد.
همچنین پوتین سالهاست که دنبال افزایش همکاریها با آسیا و همسایگان و نزدیکان آسیایی خود است اما بوروکراسی ناکارآمد و بیمیلی اهالی اقتصاد روسیه مانع از این کار بود. اما جنگ روسیه با اوکراین باعث شد که کل روسیه بسیج شود تا طیف وسیعی از پروژههای حملونقل آسیامحور، از اتصال راهآهن به اقیانوس هند از طریق ایران و آذربایجان (که از سال 2005 مورد بحث قرار گرفته بود) گرفته تا خط لولۀ گاز جدید به چین، تأمین مالی شوند.
همچنین کاهش وابستگی روسیه به دلار آمریکا و سیستم مالی غربی نیز همیشه یکی از اولویتهای روسیه از دهۀ 1990 بوده است اما با همۀ تلاشهای این کشور در زمان صلح، تا قبل از شروع جنگ اوکراین، سهم صادرات روسیه به دلار یا یورو 90 درصد بود و امروز و پس از شروع جنگ، به کمتر از 50 درصد رسیده است.
اهداف دیگری نیز در این میان وجود داشتهاند: جایگزینی واردات غربی با محصولات داخلی، گذراندن تعطیلات در خود کشور و کاهش مسافرت توریستی به کشورهای غربی، و بازگرداندن اعتبار نیروهای مسلح روسیه. پوتین دههها بود که برای این اهداف تلاش میکرد اما درنهایت ثابت شد که فقط جنگ و شرایط اضطراری ناشی از آن میتواند سیستم سیاسی و بوروکراتیک روسیه و مردم و بازرگانان این کشور را با سرعت مناسبی در راه این اهداف به حرکت وادارد.
هنوز هم عدهای از ثروتمندان مسکو ممکن است همچنان از ویلاهای ایتالیایی، قایقهای تفریحی مدیترانهای و غذاهای لذیذ فرانسوی خود لذت ببرند، اما هر بار که غرب بستۀ جدیدی از تحریمها را معرفی میکند، تعداد آنها کاهش مییابد.