طوفانالاقصی؛ دگرگونکننده 4 انگاره غربیها در خاورمیانه
به گزارش اقتصادنیوز به نوشته استیون اِرلانگِر در نیویورک تایمز، اسرائیلیها حمله حماس و کشتهشدن حدود ۱۴۰۰ اسرائیلی را با تلفات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ایالات متحده مقایسه میکنند و غافلگیری حمله حماس را با ۱۱ سپتامبر و جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ مقایسه میکنند؛ زمانی که نیروهای اسرائیلی برای حمله اعراب به رهبری مصر و سوریه آماده نبودند.
هشدار مشعل نسبت به آغاز جنگ زمینی در غزه!
در اینجا چهار پارادایمی که شکسته شد را مرور میکنیم.
میتوان حماس را مهار و درگیری را مدیریت کرد
طی سالها، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل راهبردی را برای تقسیم فلسطینیان بین کرانه باختری و غزه اجرا کرد. او تلاش کرد تا با اجازهدادن به حماس برای حفظ کنترل غزه، قدرت تشکیلات خودگردان فلسطین را تضعیف کند. تئوریش این بود که حماس با حمایت مالی قطر، تمرکز بیشتری بر اداره منطقه خواهد داشت و ممکن است از طریق این مسئولیت میانهروتر شود و در عین حال به اسرائیل ضربه محکمی وارد نکند که منجر به پاسخ نظامی عظیمی شود که اسرائیل را تضعیف کند. تصور اسرائیلیها این بود که به مردم غزه اجازه دهیم بهتر زندگی کنند و در نتیجه، حماس را تشویق کنیم تا آرامش نسبی را حفظ کند.
در عمل، این بدان معنا بود که اسرائیل به قطر اجازه داد تا بودجه حکومت حماس را تأمین کرده، در حالی که اسرائیل نیز برق، آب، غذا و دارو کافی برای مردم آن فراهم کند. اسرائیل به تعداد کمی از ساکنان غزه اجازه داد در اسرائیل کار کنند، اما همراه با مصر، بیشتر جمعیت غزه را در داخل زندانی که بسیاری آن را «زندان فضای باز» مینامند، محبوس نگه داشت.
اکوایران در ادامه ترجمه این مطلب آورده است: نوآ شوسترمن دویر، محقق مسئله فلسطین برای مؤسسه MIND Israel که یک شرکت مشاوره غیرانتفاعی برای نهادهای امنیت داخلی اسرائیل است، میگوید: «کل این استراتژی یک هدف دارد: تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین و تقویت حماس برای جلوگیری از تلاشهای صلح و جلوگیری از تشکیل کشور فلسطینی». خانم شوسترمن دویر میگوید که «مفهوم مدیریت درگیری فرو پاشیده است».
اسرائیل شکستناپذیر بوده و برتری نظامی خود را حفظ کرده است
ارتش اسرائیل بهترین و پیچیدهترین ارتش در خاورمیانه پنداشته شده و از تعهد آمریکا برای حفظ این برتری بهرمند است. اسرائیلیها با نگرانی اصلی خود، یعنی جنگ احتمالی با ایران، متقاعد شده بودند که اطلاعات خوبی در مورد حماس در سراسر منطقه کوچک غزه داشته و با کمک آمریکا اطلاعات خوبی در مورد ایران و حزبالله دارند. اما مانند ایالات متحده در ۱۱ سپتامبر، یک حریف با منابعی اندک حملهای را انجام داد که هرگز تصور نمیشد و در نتیجه، غافلگیری استراتژیک بزرگی را به دست آورد.
در حالی که تجهیزات حماس از فناوری نسبتاً پایینی برخوردار است، از هواپیماهای بدون سرنشین و اطلاعات خود برای شکستدادن مرزهای ظاهراً شکستناپذیر اسرائیل که مملو از دوربینهای پیچیده، حسگرها و تفنگهای خودکار بود، استفاده کرد. اعتماد بیش از حد، از خود راضیبودن و اتکای بیش از حد اسرائیل به فناوری، و همچنین این واقعیت که ۷ اکتبر مصادف با تعطیلات یهودیان بود، همگی در شکست آن روز اسرائیل مؤثر بودند.
همچنین علیرغم وجود چند صد نیرو که باید از قبل از عملیات مطلع شده باشند، توانایی حماس در مخفی نگهداشتن برنامههای خود، ضربهای جدی به غرور اسرائیل در زمینه اطلاعات انسانی خود در غزه وارد کرد.
گرشوم گورنبرگ، مورخ اسرائیلی میگوید: «پس از شکست حیرتانگیز ارتشهای عربی در سال ۱۹۶۷، اسرائیل این تصور را ایجاد کرد که اعراب نمیتوانند بجنگند، بدون اینکه تصور کنند دشمنانشان بهتر شوند. بنابراین همانطور که اسرائیل از حمله ۱۹۷۳ غافلگیر شد، در ۷ اکتبر نیز توسط حماس غافلگیر شد». او افزود: «این پیشفرض وجود داشت که میتوانیم غزه را مسدود کنیم و اقداماتی که انجام دادیم به اندازه کافی از ورود تسلیحات به داخل جلوگیری میکند. اما مشکل یک راه حل فنی برای یک مشکل عمده نظامی این است که طرف مقابل خود را وفق خواهد داد».
زمانی که حماس در حال شلیک موشک بود، اسرائیل یاد گرفت که چگونه بیشتر آنها را ساقط کند. زمانی که حماس بر ساخت تونلها تمرکز کرد، اسرائیل ابزارهایی برای کشف و نابودی آنها ایجاد کرد و تصور کرد که مشکل به اندازه کافی حل شده است. گورنبرگ گفت: «اما ما به این فکر نکردیم که حماس به دوربینها حمله کرده یا از گلایدر استفاده کند».
با زیر سؤالبردن ناگهانی اعتبار نظامی اسرائیل، نگرانیهایی در مورد ظرفیتهایی که ایران برای حزبالله در جنوب لبنان فراهم کرده که اسرائیلیها حتی تصورش را هم نمیکنند، پدیدار شد.
جهان عرب در حال عبور از آرمان فلسطین و فلسطینیهاست
نتانیاهو در غرب، به خاطر ارتباطش با جهان عرب تحسین شده است. با حمایت و میانجیگری ایالات متحده، نتانیاهو با امضای توافقنامه ابراهیم در سال ۲۰۲۰ با بحرین و امارات متحده عربی، روابط اسرائیل با آنها را عادی کرد. مراکش و سودان نیز بعداً به این توافق پیوستند. حتی پیش از حمله حماس، اسرائیل و ایالات متحده در حال مذاکره با عربستان سعودی برای عادیسازی روابطش با اسرائیل در ازای یک معاهده دفاع متقابل با واشنگتن و کمک به فناوری هستهای غیرنظامیش بودهاند.
اما اینکه فلسطینیها در ازای آن چه چیزی به دست خواهند آورد هرگز مشخص نبوده است. در اسرائیل این فرض وجود داشت که این کشورهای عربی اکنون اسرائیل را به عنوان یک واقعیت ریشهکننشدنی در منطقه و منبع تجارت، فناوری و تجارت به رسمیت شناخته و دیگر مصائب فلسطینیها را مانع اصلی نمیدانند. مقامات سعودی از عدم تمایل اسرائیل به دادن امتیازات بیشتر به فلسطینیان، به ویژه با افزایش تنشها در کرانه باختری بر سر افزایش شهرکسازیهای اسرائیلی و رفتار با روستاییان آنجا، ابراز ناامیدی کرده بودند. اما محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در ماه سپتامبر با اشاره به اسرائیل گفت: «هر روز به هم نزدیکتر میشویم».
اما دیگر نه. در شرایطی که ایران اذعان کرده که تهران با متحدانش در حماس، حزبالله و جهاد اسلامی فلسطین «محور مقاومت» را تشکیل میدهد و قهرمان واقعی فلسطینیهاست، این گفتگوها به حالت تعلیق درآمده و عربستان سعودی دوباره در حال گفتگو با ایران است.
در حالی که این کشورهای سنیمذهب هیچ علاقهای به حماس، رادیکالیسم اسلامگرا یا ایران ندارند، واکنش مردمی عرب به مرگ فلسطینیان در غزه و کرانه باختری، هرگونه عادیسازی بیشتر را برای مدتی متوقف خواهد کرد. همیشه تنشی بین حمایت مردمی از آرمان فلسطین و بیاعتنایی رهبران عرب نسبت به شبهنظامیان مورد حمایت ایران، مانند حماس که تهدیدی برای حکومتهای عربی و روابط بهتر آنها با اسرائیل است، وجود داشته که گاهی توسط همین رهبران برای انحراف از انتقادات داخلی استفاده میشود.
حماس میخواست مسئله فلسطین را به میز مذاکره بازگرداند، و این کار را با انتقامجویی انجام داده است و موفق شده که تظاهرات عظیمی در طرفداری از فلسطین در شهرهای عربی را برانگیزد که در دهه گذشته سابقه نداشته است.
نیر بومز، پژوهشگر مرکز موشه دایان در دانشگاه تلآویو که همکاری منطقهای را مطالعه میکند، گفت: «این جنگ درگیری اسرائیل و فلسطین را به خط مقدم بازگرداند. آخرین چیزی که کشورهای عربی خلیج فارس میخواهند این است که حماس پیروز شود. با این حال به واکنش آنها نگاه کنید؛ رفتار کنونی آنها تحت تأثیر افکار عمومی است».
آمریکا میتواند خاورمیانه را نادیده بگیرد
برای سالهای متمادی، ایالات متحده تعهد خود به راهحل به اصطلاح دو کشوری و محکومیت رشد شهرکسازی اسرائیل در کرانه باختری را نشان داده است. این به میانجیگری توافق ابراهیم در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ کمک کرد و بر عربستان سعودی و خلیجفارس متمرکز شد، اما فلسطینیها به عنوان یک موضوع فرعی در نظر گرفته شدند.
منطقه چین، اقیانوس هند و اقیانوس آرام برای واشنگتن بسیار مهمتر بوده و اکنون دو سال است که حمله روسیه به اوکراین و نیاز به بسیجکردن ناتو علیه مسکو بوده است.
اما جو بایدن با حمایت بیدریغ از اسرائیل و تلاشهایش برای حفظ وفاداری به کشورهای عربی، خود را به منطقه بازگرداند. پس از این جنگ نیز ایالات متحده به عنوان تنها قدرتی که قادر به ارائه الگوی جدیدی برای صلح است، تلقی خواهد شد.
گورنبرگ گفت: «یکی از آن روایتهای متلاشیشده این است که آمریکا میتواند توجه خود را به مسائل واقعی در جای دیگری معطوف کند و خاورمیانه را رها کند. متأسفم آمریکا، اما کار خاورمیانه با شما تمام نشده است. حقایق ژئوپلیتیکی را نمیتوان نادیده گرفت».
آکیوا الدار، تحلیلگر اسرائیلی میگوید: «بایدن با در آغوشگرفتن اسرائیل و بازدارندگی ایران، اکنون برای ارائه طرحی برای آینده مشروعیت دارد. نتانیاهو نیز نیازمند رهبری آمریکا است».
پس از بازگشت به واشنگتن، بایدن در یک سخنرانی مهم گفت که رهبری آمریکا چیزی است که جهان را کنار هم نگه میدارد. او افزود: «اگر به اوکراین پشت کنیم، اگر از اسرائیل دور شویم، همه اینها را به خطر میاندازیم که ارزشش را ندارد».
برنارد آویشای، آمریکایی اسرائیلی مدرس کالج دارتموث و دانشگاه عبری گفت: «تنها واشنگتن که اکنون از اعتبار اخلاقی بیسابقهای در اسرائیل برخوردار است، میتواند قطعات این جنگ را جمع کند». او گفت: «تنها ایالات متحده میتواند تا حدودی امیدوار باشد که پارادایم جدیدی ایجاد شده که نهایتاً، در آن به خودمختاری فلسطینیها پرداخته شود». او افزود: «اظهارات آمریکا در مورد راهحل (به اصطلاح) دو کشوری و شهرکسازیها بیهوده تلقی شده است. اما هنوز برای انجام کاری پُر مایه خیلی دیر نیست».