آیینه بودگی بحران غزه
درباره این بحران، مطالب و موضوعات مختلفی مطرح شده، میشود و خواهد شد. ماهیت چندلایه این بحران، موضوع بحث و پژوهش فراوانی خواهد شد. کمتر بازیگری در دنیا را میتوان یافت که از این بحران اثر نپذیرفته باشد.
بحران غزه نشان میدهد که کنشگران روابط بینالمللی دیگر منحصر در دولتهای سنتی و کلاسیک نیستند، حماس، کنشگری غیردولتی (Non-State Actor) است؛ ولی قویتر از بسیاری از دولتها عمل کرده است. طراحی و اجرای عملیات هفتم اکتبر (پانزدهم مهر) جزئیات فراوانی دارد که بسیاری از آنها هنوز ناشناختهاند. همینقدر میدانیم که سههزار نیروی حماس ظرف چهار ساعت با بهرهبرداری از مفهوم غافلگیری، دیوارهای نظامی، امنیتی، سیاسی و روانی اسرائیل را فرو ریختند؛ مخصوصا اگر در نظر گرفته شود که رژیم صهیونیستی پیچیدهترین امکانات نظامی را در اختیار دارد. در مطالعات تخصصی خاورمیانه، از اسرائیل بهعنوان «دولت پادگانی» (Garrison State) یاد میشود اما دگرگونی در مفهوم کنشگری منحصر به پدیده بازیگران غیرحکومتی نمیشود. در چشماندازی کلان بحران غزه پرکنشگرترین بحران معاصر بینالمللی است. نه فقط دولتها، نهادهای منطقهای و بینالمللی ازجمله دولت ایالات متحده در این بحران، موضع و نقش عملی داشتند و دارند، بلکه همه مردم دنیا، کنشگران این بحران بودند. کنشگری مردم عادی، پدیدهای فراگیر و جهانی بوده و هست. همدردی با مردم فلسطین هیچگاه چنین گسترده و جهانشمول نبوده است. به عبارت دیگر ما شاهد کنشگری توامان عمودی یعنی دولتها و افقی یعنی مردم عادی هستیم. فراتر از مفهوم کنشگری، خمیرمایه اصلی کنشگری یعنی قدرت نیز دگرگونی خود را نشان داد. صرف داشتن قدرت برتری نظامی اسرائیل، تامینکننده امنیت آن نبود. قدرت نظامی هم با آنچه حماس نشان داد، صرفا در پیچیدگی سلاح از نظر تکنولوژیک خلاصه نمیشود، بلکه پدیدهای چندلایه و چند متغیره است. با وجود کمکهای همهجانبه نظامی آمریکا به اسرائیل مقبولیت و مشروعیتی برای اقدامات آنها به دست نیامد، بلکه عدم تناسب بین قدرت نظامی آمریکا و حامیان رژیم صهیونیستی با قدرت اقناعی آنها روشن ساخت که در روابط بینالمللی معاصر، هم مفهوم کنشگری و هم مفهوم قدرتمندی دگرگون شدهاند.
اما ماهیت کنشها در روابط بینالمللی حول دو خیمه صلح و جنگ میچرخد. مفهوم جنگ در این بحران، در عین حضور برجسته عنصر نظامی، نیز دستخوش تغییر شد. به معنای واقع، این بحران جنگی ترکیبی را به تصویر کشید. در این جنگ ترکیبی، اهمیت روایتها و تصویرها برجسته شد. اسرائیل در جنگ تصویرها و روایت بازنده است. قوانین و هنجارهای حاکم بر حقوق جنگ هم زیر پا گذاشته شد. نهادهای دیپلماتیک فعال شدند. دیپلماسی به گونهای همهجانبه در این بحران نمودار شد. اما کارنامهای ترکیبی از خود به جا گذاشت. نهادهای عمده بینالمللی و مظاهر دیپلماسی چندجانبه ازجمله شورای امنیت، حتی از صدور قطعنامهای که لزوم برقراری آتشبس را درخواست کنند، بازماندند. اما جالب آنکه عضو کوچک و غیردائمی شورای امنیت یعنی مالت، از مسوولیت اعضای غیردائم شورای امنیت سخن گفت و به تشکل جدیدی در شورای امنیت شکل داد که از آن به عنوان E-۱۵ یاد شد. E برگرفته از واژه (Elected Member) عضو انتخابشده شورای امنیت است. همین گروه به رهبری مالت نهایتا توانست قطعنامه۲۷۱۲ را به تصویب برساند. اما دیپلماسی پشت پرده با حضور مذاکرهکنندگان حماس، به برقراری آتشبس موقت انجامید؛ نهاد دیپلماسی بهعنوان نهاد ضروری برجسته شد.
راتر از کنشها، محیط کنش بینالمللی است. این محیط از واقعیت جدیدی پرده برداشت که صرفا بر قدرت کلاسیک و توزیع قدرت بر مدار دولتها نمیچرخد و آن محیط روانی بینالمللی است.
محیط بینالمللی را نمیتوان صرفا در قالبهای استراتژیک ریخت. بهخاطر رسانهها و مخصوصا رسانههای اجتماعی، محیط جدیدی شکل گرفته که روان و روح همه بازیگران را درگیر میکند. عنصر روانشناختی روابط بینالملل برجسته شد. همچنین شکافهای هنجاری، ارزشی و سیاسی قابل توجهی در پی این بحران در محیط بینالمللی هویدا شد. «غرب جهانی» هم ارزشها و هنجارهایی که آنها را تبلیغ میکرد، زیر پا گذاشت و دست رژیم صهیونیستی را در سرکوب فلسطینیان بازگذاشت.
جنوب جهانی، هویت مستقل خود را بیشتر نشان داد و به دوگانهها و استانداردهای چندگانه غرب تاخت. مرزبندیهای جدید سیاسی نه فقط در جهان بلکه در درون جوامع غربی نیز ایجاد شد. در یک کلام، محیط بینالمللی پساغزه را نمیتوان از نظر هنجاری و اخلاقی با قبل از آن یکسان پنداشت.
آنچه ذکر شد، آیینهای از مناسبات جهانی بود که در آن ترکیبی از تداوم و تغییر جلبنظر میکند و تداومهای گذشته حضور دارند. کهن بودگی و مزمن بودگی برخی از بحرانها مثل بحران فلسطین، همراه با تازگی و نوشدگی کنشگران، ماهیت ترکیبی کنشها و محیط نوین بینالمللی، آیینه بودگی بحران غزه از واقعیتهای روابط بینالمللی را به نمایش میگذارند.