روحانی روی صفحه بازی مار و پله است و هرلحظه ممکن است نیش بخورد /جبهه پایداری یک جریان کاسب شده است
به گزارش اقتصادنیوز، بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
*ما دچار یک بحران تحت عنوان ناکارآمدی هستیم. ناکارآمدی صرفا متوجه افراد نیست که مثلا بگوییم رئیس مجلس، فلان وزیر و مدیر ضعیف است؛ البته هریک در جای خود ضعفهایی در مدیریت دارند، اما ناکارآمدی بیشتر به ساختارها بازمیگردد و تا زمانی که این سیستم ناکارآمد از فشلبودن خارج نشود، تغییر افراد چندان تأثیری در بهبود اوضاع نخواهد داشت.
*مجلس واقعا تکلیفش با خودش روشن نیست. نمایندهها،دچار توهم شدهاند. آنها تصور میکنند همه مشکلات کشور باید از طریق پارلمان حل شود؛ درحالیکه پارلمان دو وظیفه کاملا مشخص دارد که در انجام این وظیفه مشخص هم دچار بحران ناکارآمدی است.
* نهتنها در این دولت که عمرش بهزودی تمام میشود، بلکه در دولت دیگر هم وضع به همین منوال خواهد بود؛ یعنی سال آینده همین موقع هم خواهید دید که همین مجلس با دولت بعدی هم نخواهد ساخت.
* مجلس یازدهم ضعف ساختاری دارد و ریشه آن برمیگردد به کاهش اقبال مردمی در انتخابات اسفند 98. برای مثال در تهران فقط 25 درصد مردم پای صندوق رأی آمدند و اکثر نمایندههایی هم که موفق به کسب رأی شدند، حدود 20 درصد از آرای شرکتکنندهها را کسب کردند.در نتیجه مجلس دارای استخوانبندی قرص و محکم نیست. به لحاظ عملکردی هم اقدام خاصی انجام نداده که بتواند بخشی از ضعف ساختاری و ذاتی خود را بپوشاند.
* درباره میزان مشارکت در انتخابات پیشرو خوشبین نیستم؛ زیرا مجلس هر لحظه تنگناهای جدیدی برای دولت و انتخابات ایجاد میکند. نمونه اخیر آن اصلاح قانون انتخابات بود؛ البته مقصود این نیست که قانون کنونی مطلوب است. چه بسا اینکه برای شورای نگهبان هم حتی باعث زحمت باشد؛ اما کاری که مجلس میکند، جز هدردادن وقت خود چیزی به دنبال ندارد. این قانون دستمایه طنز در رسانهها شد. از دید افکار عمومی تنها مانده سایز کت و شلوار آن فرد را هم در قانون اصلاح انتخابات مصوب کنند که در نهایت اندازه جناب آقای قالیباف باشد.
*وقتی مجلس چنین عملکردی در ماههای باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری دارد، انتظار بیهودهای است که مردم بخواهند در انتخابات مشارکت حداکثری داشته باشند.به یاد دارم که عدهای پیشنهاد راهاندازی انتخابات الکترونیک و پستی را در ایران مطرح کردند؛ اما در مقابل تندروها افزایش مشارکت مردم را فتنه خواندند! بنابراین یقین داشته باشید که بسیاری به دنبال مشارکت پایین مردم در انتخابات هستند؛ زیرا در صورت مشارکت پایین احتمال انتخاب یک گزینه مطمئن بالا خواهد بود.
*وقتی تعداد مشخصی از افراد نامزد شوند، خودبهخود تعداد کمتری از مردم به پای صندوقهای رأی میروند و انتخابات درونحزبی میشود. در چنین شرایطی جریان اصولگرا تنها برای وزنکشی کاندیدای خود در انتخابات شرکت میکند که این خود یک فاجعه انتخاباتی خواهد بود. حال آنکه ما همیشه درباره انتخابات ریاستجمهوری شعارمان این بود که برای افزایش اقتدار و بالارفتن ضریب امنیت ملی، حضور مردم در انتخابات مؤثر است و بهعنوان یک پارامتر مثبت به آن نگاه میکردیم.
*من مدافع ورود نظامیها به عرصه انتخابات ریاستجمهوری هستم. اگر بخواهیم بحران ناکارآمدی را در کشور از بین ببریم، ناگزیریم که موانع موجود بر سر راه کارآمدی را از جلوی راه برداریم. یکی از مشکلات موجود که بر سر راه دولتها اعم از دولت فعلی و دولتهای قبلی موانعی ایجاد کرده ناهماهنگی میان نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بزرگ است. اکنون سپاه پاسداران بهعنوان نهاد قدرتمند اقتصادی در کشور فعالیت دارد. نهادهای دیگری هم در کشور وجود دارند که زیر نظر دولت فعالیت نمیکنند. تصورم بر این است که حضور یک نظامی میتواند به هماهنگی بین نهادهای مختلف اقتصادی، نظامی و فرهنگی کمک کند، چون میتواند این اختلافات را از موضع فرادولتی و قدرتی که منبعث از نهادهای بالادستی کشور است، از بین ببرد و بحران ناکارآمدی را دستکم برای مدتی برطرف کند.
*حضور نظامیها در عرصه سیاسی کشور آفتی ندارد؛ در نهایت این است که مردم به یک نظامی رأی نخواهند داد.
*بعضی از کاندیداهای نظامی دیگر مانند گذشته نظامی محسوب نمیشوند. آقای قالیباف دیگر نظامی نیست، او 14 سال است که از سیستم نظامیگری فاصله گرفته و در جایگاه یک تکنوکرات قرار گرفته است. اینکه او مدیر موفق و حتی سیاستمدار خوبی هم نبوده نمیتواند پایه این حرف قرار گیرد که نظامیان نمیتوانند موفق شوند. او 14 سال در شهرداری بوده و نتوانسته به یک سیاستمدار مطرح تبدیل شود. این ربطی به نظامیگریاش ندارد.
*هیچ نظامیای در کشور ما قادر به استبداد نخواهد بود و نظامیها را نباید با چهرههای نظامی 70 سال پیش در برخی از کشورها مقایسه کرد. اکنون شاید نتوان از نظامیها به هر دلیلی بهویژه اینکه در جایگاه نظامی خود نشستهاند، انتقاد کرد، اما اگر همین فرد با لباس نظامیگری خود خداحافظی کند و بر صندلی پاستور بنشیند، بهمراتب انتقادها از او بیشتر از احمدینژاد، روحانی و... خواهد بود.
*پایداری یک جریان بزرگ سیاسی نیست. این جبهه جریانی شعارمحور است نه ریشهدار. این جریان در انتخابات مجلس اسفند 98 نشان داد کاملا کاسب است؛ یعنی در واقع حاضر است با جناح قالیباف توافق کند و سهم خود را بگیرد. در انتخابات 1400 جبهه پایداری قطعا اگر بداند با کاندیدای نهایی اصولگرایان به توافق میرسد و سکان چند وزارتخانه را به دست میگیرد، به نفع آن کاندیدا انصراف میدهد. در واقع معتقدم پایداریای که روزی شعار میداد به دنبال کاندیدای اصلح هستم، اکنون اگر به این نتیجه برسد که میتواند معامله کند، تئوری کاندیدای اصلح را میفروشد.
*اکنون دولت در بازی مار و پلهای قرار دارد که پله نردبانها را از جدول بازی خارج کردهاند و فقط نیش مارها باقی مانده و احتمال اینکه دولت با هر حرکتی نیش بخورد و بهجای قبلی خود بازگردد، فراوان است.