شکست فرمول زمین در برابر صلح/ این گره به دست اعراب باز میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز، با آغاز جنگ در غزه، مقامهای آمریکایی اصرار داشتند که راهحل دو کشوری تنها راهحل خروج از بنبست حاکم است. جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا در سخنرانی خود در ماه مارس گفت: «تنها راهحل واقعی برای این وضعیت، راهحل تشکیل دو دولت است.»
کامالا هریس دموکرات نیز در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری خود، از جمله پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در ماه ژوئیه بر راهحل دو دولتی تاکید و آن را "تنها راه" رو به جلو توصیف کرد. اما از منظر بسیاری از فلسطینیها، این سیاست جدا، از واقعیتها است. اکثر فلسطینیها پس از تحمل سالها مرگ و ویرانی و دههها سرکوب، باور ندارند که راهحل تشکیل دو دولت قابل اجرا باشد. دادههای نظرسنجیها حاکی از آن است که اکثریت فلسطینیها اکنون از مقاومت مسلحانه به عنوان راهی برای اتمام درگیریها حمایت میکنند. آنگونه که فارن افرز نوشته، ایالات متحده دهها سال را صرف راهحل دو دولتی کرده اما در عین حال به اسرائیل تسلیحات و به آن اجازه میدهد تا شهرکهای خود را در سرزمینهای اشغالی گسترش دهد و زمینها و منابع طبیعی بیشتری را از فلسطینیها بگیرد.
شکست فرمول زمین در برابر صلح
فارن افرز در ادامه گزارش ادعاییاش آورد: زمان تغییر اساسی در نحوه رویکرد جهان در باب مناقشه اسرائیل و فلسطین فرا رسیده است. رهبران بینالمللی بهجای تمرکز بر راهحل دو دولتی بهعنوان گزینه اصلی و نهایی برای خروج از مناقشه، ابتدا باید بر تضمین حقوق فلسطینیها در برابر اسرائیلیها تمرکز کنند. دولتها باید بهطور خاص، هر دو بازیگر را تحتفشار قرار دهند تا با قوانین و اصول مشترک موافقت کنند. آنها باید به کشورهای عربی اجازه دهند تا راهحلی مبتنی بر حقوق را برای حل مناقشه پیش ببرند. در غیر این صورت، هر گونه فشار جدید برای صلح محکوم به شکست است؛ همانطور که تمام مذاکرات در 30 سال گذشته شکست خورده است.
دوره کوتاهی در دهه 1990 و سالهای اولیه دهه 2000، ممکن بود اسرائیلیها و فلسطینیها با چشمانداز راهحل دو کشوری که امروز توسط مقامات آمریکایی ارائه شده، موافقت کنند. در آن زمان، تلاش عظیم بینالمللی به رهبری ایالات متحده، رهبران اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین - ائتلافی که در سطح بینالمللی بهعنوان نماینده مردم فلسطین شناخته میشد– آغاز شد.
آنها گرد هم آمدند تا چگونه در باب سرزمین فلسطین تصمیمگیری کنند. در تمام جلسهها در سرتاسر جهان، از کمپدیوید گرفته تا اسلو و شرق بیتالمقدس، آنها کار سخت تصمیمگیری در مورد اینکه کدام حزب بر کدام منطقه حکومت کند و مردمشان چه فرصتهایی خواهند داشت را انجام دادند. در مقطعی، اسرائیل و فلسطینیها حتی به امضای توافق دائمی نزدیک شدند؛ اما توافقی حاصل نشد. دلایل دقیق این شکست روشن است: ایالات متحده، در زمان ریاستجمهوری جورج اچ.دبلیو بوش و بیل کلینتون، بهطور مستمر طرفین را به سمت توافق تشویق میکردند، بدون اینکه مشخص کند که پایان این بازی چیست. مهمتر از همه، هیچیک از روسایجمهوری آمریکا به صراحت اعلام نکردند که طرفین باید برای پایاندادن به اشغال اسرائیل به توافق برسند. در نتیجه، مذاکرات اغلب به بحثهای بدون پایان تبدیل میشد، تا به رایزنیهای مشخص برای اتمام اشغالگری.
همزمان کشورهای عربی سعی کردند با ارائه پلن بازی فریبنده به اسرائیل، شکست واشنگتن را جبران کنند. در ازای تشکیل کشور مستقل فلسطینی، آنها به اسرائیل یک معاهده صلح جمعی، تضمین امنیت جمعی و یک توافق ضمنی اعطا کردند؛ معاهدهای که در ازای آن کشورهای عربی میلیونها پناهنده فلسطینی را که در داخل مرزهای خود زندگی میکنند را بیرون نکنند. آنها همچنین قول دادند که پس از خروج اسرائیل به تمامی ادعاهای ارضی پایان دهند؛ اما این پیشنهادها برای فروش توافق کافی نبود. در دهههای پس از شکست این مذاکرات، راهحل دو کشوری به طور فزایندهای غیرممکن شد.
در طول 20 سال گذشته، اسرائیل به صدها هزار شهروند خود اجازه داده در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی ساکن شوند. حدود 750 هزار شهرکنشین در این مناطق زندگی میکنند که حدود 25 درصد از جمعیت مشترک آنها را تشکیل میدهند. غرب، به رهبری ایالات متحده در واقع میتوانست با عقبنشینی سیاستمداران اسرائیلی از روند صلح بجنگد، اما به غیر از انتقاد، هیچ کاری برای توقف اسرائیل انجام ندادند و کشورهای عربی نیز از ارائه راهحل صرفنظر کردند. برای چندین دهه، اکثر آنها اعلام کردند که تنها در صورتی روابط خود را با تلآویو عادی میکنند که اسرائیلیها به فلسطینیها کشوری اختصاص دهند: فرمول زمین در برابر صلح. اما در سالهای 2020 و 2021، چندین کشور عربی با اسرائیل رابطه برقرار کردند، در شرایطی که اسرائیل هیچ امتیاز معناداری به فلسطینیها نداده بود.
اعراب میتوانند گره فلسطین را بگشایند؟
با کمرنگشدن چشمانداز راهحل دو دولتی، بسیاری از فعالان و دانشگاهیان ترویج این گزینه جایگزین را آغاز کردند: راهحل تشکیل یک دولت؛ راهحلی که در قابش اسرائیلیها و فلسطینیها در کشوری دموکراتیک که از مرز اردن تا دریای مدیترانه امتداد دارد، شهروندی برابر خواهند داشت. اما بسیاری از فلسطینیها و اسرائیلیها بهطور یکسان نسبت به چنین پیشنهادهایی نگران بودند، زیرا این پیشنهاد پایانی بر آرمانهای ملی آنها بود. فلسطینیها نگرانند که موافقت با راهحل تکدولتی بهمعنای موافقت با ادامه حکومت اسرائیل و در نتیجه محو هویتشان باشد. اسرائیلیها نیز دغدغه مشابهی داشتند. بهواسطه این دغدغهها به نظر میرسد، که راهحل تکدولتی نیز غیر قابل قبول است.
در ادامه این گزارش آمده است: جنگ اسرائیل و حماس بیاعتمادیها را بیشتر و فضا را رادیکالتر کرده است. برای مثال، در رایگیری در ماه ژوئیه، پارلمان اسرائیل با اکثریت قاطع به قطعنامهای رای داد که ایجاد راهحل دو کشوری را رد میکرد. در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که جهان عرب آمادگی رهبری روند صلح جدیدی بین اسرائیلیها و فلسطینیها را ندارند. اکنون هیچ رهبر منطقهای با قد و قواره پادشاه سابق سعودی یعنی ملک عبدالله وجود ندارد که کشورهای عربی را وادارد به اتفاق آرا ابتکار صلح عربی در سال 2002 را تصویب کنند و دولتها بهطور کلی از مناقشه چشمپوشی میکنند.
در ادامه این گزارش ادامه است: با اینکه کشورهای عرب منفعل هستند، اما هنوز هم ممکن است بهترین موقعیت را برای ارائه راهحل جدیدی به جلو داشته باشند. بیش از یک سال است که غرب نمیخواهد یا نمیتواند اسرائیل را بهسمت صلح سوق دهد. اما کشورهای عربی، از برخی جهات، سابقه بهتری در ارائه راهحل دارند: ابتکار صلح جمعی آنها در سال 2002 به همه نگرانیهای اعلامشده اسرائیل پاسخ داد. فارغ از اینکه جهان عرب امروز تقسیم شده، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد نمیتواند دوباره گردهم بیایند.
هرچندکه بزرگترین شرکای اسرائیل ممکن است تمایلی به ایجاد کشور فلسطینی نداشته باشند، اما آنان موافقند که اسرائیلیها و فلسطینیها هر دو از حقوق مندرج در منشور سازمان ملل برخوردار باشند. برای مثال، بایدن در اوایل ریاست خود تاکید داشت که اسرائیلیها و فلسطینیها «لایق امنیت، آزادی، فرصت و کرامت هستند». کاملا هریس در کنوانسیون ملی دموکراتیک در ماه آگوست اعلام کرد که معتقد است فلسطینیها مستحق تحقق «حق خود برای کرامت، امنیت، آزادی و تعیین سرنوشت هستند». چنین رهبرانی به سختی میتوانند طرحی را که بر اساس آن تبلیغ میشود، رد کنند، البته مشروط بر اینکه از مسائل نهادی حاشیهدار غافل نشوند.
در چنین شرایطی کشورهای عربی باید سندی را تهیه کنند و آن را در اختیار سازمان ملل قرار دهند. در این سند باید تاکید شود که بیش از هفت میلیون فلسطینی در مناطق تحت کنترل اسرائیل زندگی میکنند و تا زمانی که آزادیهای کمتری نسبت به اسرائیلیها داشته باشد، خشونت بین گروهها افزایش خواهد یافت. علاوه بر این باید در این سند باید ذکر شود که هیچ راهحل نظامی برای خروج از تنش وجود ندارد و تنها راه برای برقراری صلح پایدار، تامین حقوق کامل سیاسی، فرهنگی و انسانی هر دو ملت است.
این ابتکار هم اسرائیلیها و هم فلسطینیها را متعهد به مذاکره با حمایت سازمان ملل میکند. در این میان طرفین باید توافق کنند که مذاکرات را پنج سال به پایان برسانند که سه سال اول آن به پرداختن به حقوق بشر و برابری شهروندی اختصاص دارد. در طول این مرحله، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین توافق خواهند کرد که همه قوانین، سیاستها و اقداماتی را که تبعیضآمیز یا ناقض قوانین بینالمللی است را باطل کنند. این روند از جمله به معنای پایاندادن به شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین و همچنین جلوگیری از الحاق سرزمینهای بیشتر توسط اسرائیل خواهد بود.
این ابتکار همچنین مکانیسمی را برای پاسخگویی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بینالمللی ایجاد خواهد کرد. چنین مکانیزمی ممکن است تشکیل کمیتهای از کشورها باشد.اگر طرفین نتوانند در چارچوب زمانی تعیینشده به توافق برسند، درگیری را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهند داد. اگر شورای امنیت نتواند به توافق برسد، روند تعیین توافق به دیوان بینالمللی دادگستری محول خواهد شد و آن زمان طرفین از تصمیم دادگاه باید پیروی کنند.
در ادامه گزارش فارن افرز میخوانیم: دو سال آخر به تعیین شکل قطعنامه اختصاص خواهد یافت و در نهایت به اسرائیلیها و فلسطینیها بستگی دارد که پاسخ را تعیین کنند. اما از همان ابتدا، گروهها باید توافق کنند که راهحل به معنای جذب فلسطینیها در ساختار دولتی کنونی اسرائیل یا اخراج آنها به مصر، اردن و سایر کشورهای عربی نیست. هر دو گروه باید بتوانند از حق تعیین سرنوشت خود استفاده و همچنین هویت فرهنگی و سیاسی خود را حفظ کنند. به همین ترتیب، مشکل پناهندگان باید طبق قوانین بینالمللی حل شود. اگر یهودیان حق بازگشت دارند، پس فلسطینیان نیز باید حق بازگشت داشته باشند. بیتالمقدس باید شهری برای هر دو طرف باشد و دسترسی بدان به شکل مساوی فراهم شود. پذیرش و اجرای این دیدگاه مستلزم رهبری جدید برای اسرائیلیها و فلسطینیها است.
برای هر دو طرف، تعریف چنین رهبری دشوار خواهد بود، اما غیر ممکن نیست. در میان فلسطینیها، فردی با قد و قامت مروان برغوثی باید تعریف شود. برغوثی یکی از برجستهترین مقامات سازمان آزادیبخش فلسطین، اکنون بهدلیل مشارکت در انتفاضه دوم از سال 2000 تا 2002 در زندانهای اسرائیل در حال گذراندن حبس ابد است. اما اسرائیلی ها راه سختتری در پیش دارند؛ نتانیاهو به وضوح قادر به پذیرش رویکرد مبتنی بر حقوق و یا هر رویکرد سازندهای نیست.
دیگر رهبران این بازی هم شرایط بهتری ندارند.حال سوال این است که چگونه میتوان اسرائیل را به پذیرش رویکرد حقوق محور واداشت؟ پاسخ بهطور خلاصه فشار بینالمللی است. تاکنون، ایالاتمتحده و شرکای اروپاییاش خوشحال بودهاند که به شعار دو دولت پایبند هستند، حتی اگر اذعان داشتهاند که شانس تحقق آن کم است. آنها این کار را به این دلیل انجام دادهاند که این شعاری است که نیازی به اقدامی ملموس ندارد و اسرائیل در گذشته به آن تعهد اسمی داده است. از آنجاییکه اسرائیل فشارها بر کرانه باختری را افزایش داده و به سرکوب خشونتآمیز فلسطینیها ادامه میدهد، حامیان تلآویو باید بپذیرند که بهجای اشغال موقت، با آپارتاید سروکار دارند اما دفاع از چنین شرایطی به مراتب دشوارتر است.
فارن افرز در پایان مینویسد که آنچه واضح است این است که تلاش برای پایبندی به پارادایمهای قدیمی کارساز نخواهد بود. در حال حاضر یک ساختار سیاسی در سراسر جغرافیای بین اردن و دریای مدیترانه وجود دارد. پروژه صهیونیستی برای ایجاد دولتی در سرزمینهای تاریخی فلسطین اگر هنوز نمرده باشد، در حال فروپاشی است. به عبارت دیگر، پروژه صهیونیستی دیگر نمیتواند آینده اسرائیل را تعریف کند.