روزنامه شرق: وزیر آموزش و پرورش نه از معلم چیزی می داند، نه از معلمی
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه شرق نوشت:این در حالی است که وزیر آموزشوپرورش به همراه معاون خود در برنامه پرسشگر تلویزیون در تاریخ 14/7/1402 میگوید: «میانگین حقوق معلمان با رتبهبندی، حداقل 30 درصد از میانگین حقوق کارمندان دولت پایینتر است؛ حتی از اصل حقوق کارمندان و بدون دریافتیهای خارج از حکم آنها...» . کانال «بدون تعارف» این پرسش را از وزیر مطرح میکند که از هشت ماه پیش تا الان چه اتفاقی افتاده که میانگین حکم معلمها بالا رفته؟ هیچ!».
تأکید این کانال بر این است که قانون رتبهبندی از مهر 1401 اجرا شده و از آن زمان تاکنون دیگر هیچ تغییری در چاچوب حقوق معلمان رخ نداده است و اگر درصدی (در راستای افزایش سالانه) به حقوق آنها افزوده شده، کارمندان دیگر دولت را نیز در بر گرفته است. این تناقضگویی چرا پیش آمده؟ آیا این گل و بلبل نشاندادن شرایط، در ادامه سیاست دولت برای بزرگنمایی کارهای خود نیست؟! آنهم از جنس آن مرد هنرمندی که خود گوید و خود بهبه و چهچه کند! و در همان حال مردم زیر فشاریهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارند جان میکَنند! این رفتارها آدم را یاد ملا نصرالدین میاندازد که یک روز به همسرش گفت بیا تا اندکی سربهسر مردم بگذاریم! از اینرو در کوچه جار زد که در فلان محله نذری میدهند. مردم برای دریافت غذای نذری به آن محله هجوم بردند. پس از مدتی ملا که سیل مردم را دید، قابلمهای برداشت و دواندوان رفت که از آن نذری بینصیب نماند!
اینکه رتبهبندیای که قرار بود هشت تا 16 میلیون تومان به حقوق معلمان بیفزاید، با افزایشی دو تا چهار میلیونی اجرا شد و این افزایش نیز با رکوردشکنی تورم در میانه زندگی معلمان گم شد، آنقدر تکرار شده که دیگر در افکار عمومی اثر ندارد؛ بهویژه در کاربهدستان دولتی که در رؤیای شیرین موفقیت سیر میکنند و به شکل دستوری وظیفه دارند شرایط را گل و بلبل نشان دهند.
اما در سخنان وزیر، نکته دیگری هم هست و آن اینکه پیشنهاد میدهد برای جبران محدودیتهای زندگی، معلمان اضافهکار بگیرند و کمبودها را با حقالتدریس پر کنند! برای نگارنده که اندکی با ساختارهای آموزشی جهان آشناست، گمانی نیست که هیچ وزیر یا دستاندرکاری جرئت طرح چنین موضوع مهمی در گستره آموزش کشور خود را ندارد؛ حتی اگر در کف جامعه چنین رویدادی رخ دهد!
نخست آنکه معلم مانند هر شهروند دیگری به شکل طبیعی حق دارد دستکم دریافتیاش برابر با حقوق میانگین ملی که در کشور ما خط فقر خوانده میشود، باشد؛ امروز خط فقر 30 تا 35 میلیون است و میانگین دریافتی معلمان 15 میلیون. پس هیچ معلمی نباید برای بسامانکردن زندگیاش وادار به گرفتن اضافهکار شود.
از این گذشته، توصیه وزیر نشان میدهد از معلم و معلمی چیزی چندانی نمیداند! در سراسر جهان و بهخاطر ویژگی حرفه معلمی، ساعتهای آموزشی میبایست 12 تا 24 ساعت باشد. شاید این شمار ساعت کاری معلم برای دیگر کارمندان و حقوقبگیران شگفتآور باشد، اما معلمان لایهای از کارمندان دولت هستند که با کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی برخورد دارند و نخستین و مهمترین وظیفه آنها، در کنار خانوادهها، آموزش و در ادامه پرورش نسلهای بعدی جامعه است. اینکه معلم وادار شود اضافه تدریس بگیرد یا شغل دوم و سومی برگزیند، سرراست بر زندگی کنونی و آینده کودکان، نوجوانان و جوانان اثر میگذارد.
از اینرو است که سخنان وزیر در این زمینه غیرکارشناسانه و کاملا غیرآموزشی است. وظیفه وزیر فراهمکردن شرایط برای کار استاندارد، بیدغدغه و حرفهای معلمان است. معلمی که اضافه تدریس میگیرد، معلمی که اسنپ کار میکند، معلمی که در بنگاههای معاملاتی مشغول است و معلمی که برای گذران زندگی به هر دری میزند تا زندگیاش بچرخد، هرچه میتواند باشد جز معلمی توانا، حرفهای و موفق!